ذره بین🔍
ب نام او ک سرآغاز داستان های بلند است...📖 تصمیم گرفتیم با شروع بهار طبیعت و قرین شدنش با بهار معنوی
🍀🍀🍀💫#رویای_نیمه_شب
#قسمت_سوم
روی چهار پایه ای نشست و با دست مال سفید و ابریشمی عرق از سر و رویش پاک کرد.
_شنیده ام دخترش حافظ قرآن است و ب زن ها قرآن و احکام یاد میدهد. چقدر خوب است ک همسر آدم، چنین کمالاتی داشته باشد!
برخاست تا از پله ها پایین برود. دو سه قدمی رفت و پا سست کرد. دستش را ب یکی از ستون های کارگاه تکیه داد و گفت:( این ابوراجح فقط دو عیب دارد و بزرگی گفته: در بزرگواری یک مرد همین بس ک عیب هایش را بشود شمرد.)
بارها این مطلب را گفته بود. پیش دستی کردم و گفتم :( میدانم. اول آنکه شیعه است و دوم اینکه چهره زیبایی ندارد.)
_آفرین! همین دوتاست. اگر تمام ثروتم را نزدش امانت بگذارم، اطمینان دارم سرسوزنی در آن خیانت نمیکند. اهل عبادت و مطالعه است. خوش اخلاق و خوش صحبت است. همیشه برای کمک آماده است؛ اما افسوس همان طور ک گفتی، بهره ای از زیبایی ندارد و پیرو مذهبی دیگر است. هرچه باشد شیعه شیعه است و سنی سنی.
این جا بود ک با تصمیمی ناگهانی صورت ب طرفم چرخاند. برگشت. دست هایش را روی میز ستون کرد و طوری ک شاگرد ها نشنوند، گفت:( یک حمامی اگر زیبا هم نبود نبود، ولی یک زرگر باید زیبا باشد تا وقتی جنسی را جلوی مشتری گذاشت، رغبت کنند بخرند.)
داشتم یاقوتی را میان گردنبند گران قیمتی کار میگذاشتم. دستش را روی گردنبند گذاشت. چشم های درشت و درخشانش را کاملا گشوده بود. گفت:( بلند شو برویم پایین! از امروز باید توی مغازه کار کنی.)
کاغذ های لوله شده ای را که روی آن ها طرح هایی برای زیورآلات ظریف و گران قیمت کشیده بودم، از روی طاقچه برداشتم و روی میز باز کردم.
_ پدر بزرگ! خودت قضاوت کن. خوب ببین! طراحی و ساخت این ها مهم تر است یا فروشندگی و با خانم ها سروکله زدن؟
با خون سردی کاغذها را دوباره لوله کرد. آن ها را ب طرف بزرگ ترین شاگردش، ک برای خودش استادی زبردست بود، انداخت. شاگرد، لوله کاغذ را در هوا گرفت.
_نُعمان! تو از این ب بعد آنچه را هاشم طراحی میکند، میسازی. باید چنان کار کنی ک نتواند اشکال و ایرادی بگیرد.
نعمان کاغذ ها را بوسید و گفت:( اطاعت میکنم استاد!)
سری از روی تأسف تکان دادم. پدربزرگ ب من خیره شده بود. گفتم:( پس اجازه دهید این یکی را تمام کنم، آن وقت....)
باز دستش را روی گردنبند گذاشت.
_همین حالا.
لحنش آرام اما نافذ بود. نمیتوانستم ب چشم هایش نگاه کنم. برخاستم. پیش بند را از دور کمرم باز گردم. آن را روی چهار پایه ام انداختم و میان نگاه متعجب و کنجکاو شاگردان، پشت سر پدربزرگ، از پله ها پایین رفتم.
ادامه دارد....
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #السلام_علیک
🌸 #یا_اباصالح_مهدی
🌸اي سبزتر از بهار ڪے مے آیے؟
💖دل مانده به انتظار ڪے مےآیے؟
🌸آیینه و آدینه و دل منتظرند
💖یارا به سر قرار ڪے مے آیے؟
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃
⭕️💢⭕️
شما اینها رو یادتونه در حمایت از زنان ایران موهاشون و میزدند؛ سلبریتی های اروپایی و غربی رو میگم ؛به نظرتون چرا در حمایت از زنان فرانسه خفه خونگرفتن؟!!!
اینجاست که اوج دروغگویی سلبریتیهای غربی در ادعای دفاع از حقوق زنان ایرانی براحتی افشا میشود!
🗣حاج اصغر شلمچه
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃
🏴سالروز وفات حضرت خدیجه کبری،
اُمَّ المؤمنين سلام الله علیها، تسلیت باد 🏴
🕯✨اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
🕯✨عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃
✌️🇮🇷✌️
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"
💢 ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی ایران گرامیباد🇮🇷
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃
⭕️💢⭕️
تعیین تکلیف قضیه ماستی
💢حکم جلب فردی که به شکل نامتعارف نهیازمنکر کرده بود و همچنین ۲ خانم قانونشکن صادر شد
دادستانی طرقبه:
🔹ضمن دستور برای تحقیق در مورد چگونگی شکلگیری اصل ماجرا با دستور قضایی حکم جلب این شخص به اتهام توهین عملی و اخلال در نظم و همچنین ۲ نفر خانم به اتهام ارتکاب فعل حرام به لحاظ تظاهر به کشف حجاب صادر شد.
🔸همچنین به صاحب واحد صنفی که این اتفاق در آن رقم خورده بود نیز جهت رعایت اصول شرعی و قانونی تذکرات لازم داده شده است.
#حجاب
دوستانتان را هم با ما همراه کنید.
@Zarre_Bin
🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃