eitaa logo
محبان‌زینبˇˇ!'
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
221 ویدیو
177 فایل
𖧷||﷽||𖧷 بھ امید روزۍ کهـ جهان پر شود از عطر یادگار مادرمان فاطمهـ زهرا✌️🏿🌸 • . • . ⇇رفـیق شهید ڪانال🌿ˇˇ!' #Hajghasem♥️ ⇇شرایطمون🦋(: @sharaeitt ⇇حرفۍ‌سخنۍ‌بود‌میشنوم👀🧡 ┊!🥝 https://harfeto.timefriend.net/16329874684698 ┊!🥝
مشاهده در ایتا
دانلود
•°☁️🦋°• ───┅─⊱❀⊰─┅─── من یڪ دخترم👱🏻‍♀ بہ عنوان یڪ منتقم خون سردار💔 عهد بستم🤝 حجابم را جدی تر بگیرم🧕🏻 وچادرم را محکمتر بگیرم✊🏻 ☝🏻حاج قاسم با قدڪامل رفت نیمہ قـد برگشت❤️ حالا تو حاضری بخاطر حاج قاسم بقیہ نصف سرتو هم با روسریت یا شالت بپوشونی 👒🧕🏻 💙تا خدا راهی نیست💙 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
🌸✨ وقتی چیزی را از دست می‌دهید، درسی را که از آن گرفته اید از دست ندهید. . .🌼🦋 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
‌•°💙‌‌°•🦋•°‌‌💙°• وقتی‌زندگی‌مسیرش‌را‌👒 بہ‌سمت‌دشوارشدن‌عوض‌می‌کند💜🌸 شمابہ‌سمت‌قوی‌تر‌شدن‌تغییر‌مسیر‌دهید...(:🌱💛 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
🌸🌱 ───┅─⊱✿⊰─┅─── خیالم راحته که اگه زمستون هرچقدرم سرد باشه،«❄️☃» رفقایی مثل شما دارم که دمشون خیلی گرمه …«🔥🌿» 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
♥️ ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ☘🌱 ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ شاه می افتاد،ﺑﻪ پادشاه ميگفت : "ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ!" ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ چاقو ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﻜﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! »   شاه ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ بسیار ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ به شدت ﺑﺎ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ که ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ معتقد نبود، ﻭﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁن رﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭگاه ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﯽ این بار ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﻮﺩ. پادشاه ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍي از ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ خواستند ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ کردن، ﻣﺘﻮﺟﻪ شدند ﺩﺳﺖ پادشاه ﺯﺧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺺ می خواستند. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ پادشاه ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ کردند. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ پیش ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:« ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺣﻜﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ!» ﻭﺯﻳﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:« ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻤﺎً قرباني می شدم.» 🚫🚫
♥️ قبل ازدواج...🌸 هر خواستگاری که میومد... به دلم نمی‌نشست...!☹️ اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...🤗 دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف....🙃 میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله... شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...👌 این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن... با چهل لعن و چهل سلام...!💜 کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...🤔 ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم... ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... . ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم...🙂 چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه...🤔 لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...🍃 دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان... ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...😦 یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدی..."😉 به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم...😇 . از اولین سفر سوریه که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..."😃 یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: "زهرا…❤...این یه تسبیح مخصوصه...🖐 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...💕 این تسبیحو به هیچ‌کس نده..." تسبیحو بوسیدم و گفتم: "خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..." بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...👑🙃 (همسر شهید امین کریمی چنبلو🌸) ...💚 💜 🚫
بخند :) تا عادت کنے به خندیدن دنیا اونقدر هم که فکر میکنے جدی نیست!🍃🌧 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
🌸 چوپان و سنگ سرد💜 چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را براي چرا در حوالی آن جا نگه دارد. زیر درخت سه تکه سنگ بود که چوپان همیشه از آن ها براي آتش درست کردن استفاده میکرد و براي خود چای آماده میکرد . هر بار که وی آتشی بین سنگها می افروخت متوجه ميشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است ولی علت آن را نمی دانست. چند بار تلاش کرد با تغییر دادنجای سنگها چیزی دست گیرش شود ولی هم چنان در هر جایی که سنگ را قرار می داد سرد بود تا این که یک روز تحریک شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. بین سنگ موجودی بسیار ریز مثل کرم زندگی .... ر و به اسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت:« خدایا، ای مهربان، تو که براي کرمی اینگونه می اندیشی و به فکر ارامش وی هستی پس ببین براي من چه کرده ای و من اصلاً سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را بخود ببینم •°🍃🌼🍃•° 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
‴[تاحالا‌دقت‌ڪࢪدۍ‌با‌اینڪہ‌ خدا‌میتونہ‌مچتو‌بگیࢪہ‌وݪۍ‌همیشہ‌ دستتو‌میگیࢪھ🖐🏻♥️🌿•°]‴ 《🙂🌱》 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
هر چیز؁ که . . .♥️ بتونی تصور کنے. . . 🌱 میتونھ واقعی باشہ . . .💖🍃 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
🌸🌱 استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟ شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است. استاد ادامه داد:هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی. <🌼🌿🌼🌿🌼> 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
💜 🎻✨ •{The best and most beautiful things in the world cannot be seen or even touched – they must be felt with the heart. Helen Keller}• •{بهترین ها و زیباترین های دنیا را نه می توان دید و نه می توان لمس کرد ، باید با قلب حسشان کرد }• ♥️•~•~•~•~•~•❤️ 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
〖'📸'^^!〗 بآنو🧕🏻؛یادت‌نرھ‌براےچــٰادرِتو‌نقــشہ‌هاکشیده‌اند…!💥 یك‌مقــٰام‌بـلندپایہ‌ی‌آمریکایی‌می‌گوید(: دیگرزمانےنیست‌کہ‌دانشجویان‌رابہ‌ خیابان‌بیاوریم/:🚶🏻‍♀🚶🏻‍♂ براےسرنگون‌کردن‌جمهورےاسـلامی؛🇮🇷 کافیست‌چـــٰادرازسـرزنـٰانشان‌برداشٺ!🤨 🐪💭 «✌️🏻🌿» 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
✨ •🌼 از «ڪرونا» آموختیم [🍄] •🌿جواب ‌امر بھ‌‌ معروف [🌸] •🌼و نهۍ از‌ منڪر [🌈] •🌿 بھ‌ ‌تو چھ‌، نیسټ [🍂] •🌼 آݪودگۍ یڬ نفر [🌱] •🌿 بھ‌ همھ‌ ربط داره[🌸] 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
♥️🌱 روز یه کوهنوردی تصمیم به فتح یه قله میگیره. بعدازاینکه بار سفر میبنده واسه اینکه این افتخار تنها نصیب خودش بشه، تنها راه می افته. باتجربه ای که داشته و چون عجله‌ام داشته سر شب به نزدیکی قله میرسه؛ و چون می‌خواسته بین مردم بیشتر محبوب بشه که یه شبه قله رو فتح کرده و قهرمان دلیر مردمش بشه، شب رو هم به راه خودش ادامه می‌ده. شب بود، فقط سفیدی کمرنگ برف رو می‌شد دید و صدای زوزه‌ی باد و سوزش سرما بود و دگر هیچ! مرد به خودش دلداری می‌داد که دیگه چیزی نمونده، الانا دیگه می‌رسم که یک‌دفعه پاش سر خورد و از اون بالا پرت شد پایین. وسط آسمون و زمین بود که دونه دونه خاطراتش اومد جلو چشمش که خداحافظ ای زندگی ناگهان بی‌اختیار چشماش رو بست و فریاد زد خدایا کمکم کن، یک‌دفعه احساس کرد که کسی دستش رو دور کمرش حلقه کرد و اون رو بین آسمون و زمین نگهداشت. دوباره فریاد زد خدایا کمکم کن، تو همین لحظه از آسمون یه صدایی اومد که آیا تو ایمان داری که من کمکت خواهم کرد؟ مرد گفت … آری ایمان دارم که آن صدا دوباره گفت پس طنابی که از آن آویزانی را پاره کن، ولی مرد خیال کرد که خیالاتی شده و طناب رو پاره نکرد. فرداش تو همه روزنامه‌ها نوشته شد که امروز جسد یخ‌زده مردی که به یک طناب آویزان بود و فقط یک متر با زمین فاصله داشت، در قسمت پایینی کوه پیدا شد. 🏞 🚫🚫 🌱💖🌱💖
《💭💛》 تو خوب مطلقی♡ من خوب هارا ...✨ باتو میسنجم...👩‍👧 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
💛✨ روزی پادشاه از هریک از سه وزیرش خواست تا کیسه‌ای برداشته و به باغ قصر برود و کیسه‌ها را برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کنند همچنین از آن‌ها خواست که در این کار از هیچ‌کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هرکدام کیسه‌ای برداشته و به‌سوی باغ به راه افتادند… وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه‌ها و باکیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد. اما وزیر دوم با خود فکر می‌کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آن‌ها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه را با میوه‌ها پر نمود. و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلاً اهمیتی نمی‌دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود… روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه‌هایی که پرکرده‌اند بیاورند… وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، سه وزیر را گرفته و هرکدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند. در زنداني دور که هیچ‌کس دستش به آنجا نرسد و هيچ آب و غذايي هم به آن‌ها نرسانند. وزير اول پيوسته از میوه‌های خوبي که جمع‌آوری کرده بود می‌خورد تا اينکه سه ماه به پايان رسيد. ‎اما وزير دوم، اين سه ماه را با سختي و گرسنگي و مقدار میوه‌های تازه‌ای که جمع‌آوری کرده بود سپري کرد. و وزير سوم قبل از اينکه ماه اول به پايان برسد از گرسنگي مرد. پندها: حال از خود اين سؤال را بپرسيم، ما از کدام گروه هستيم؟ زيرا ما الآن در باغ دنيا بوده و آزاديم تا اعمال خوب يا اعمال بد و فاسد را جمع‌آوری کنيم، اما فردا زماني که ملک‌الموت امر می‌شود تا ما را در قبرمان زنداني کند در آن زندان تنگ و تاريک و در تنهايي، نظرت چيست؟ آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه‌ای که در زندگي دنيا جمع کرده‌ایم به ما سود می‌رسانند. الله تعالي می‌فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ) (بقره ۱۹۷) و توشه برگيريد که بهترين توشه پرهيزگاري است و اي خردمندان! از (خشم و کيفر) من بپرهيزيد. پس کمي بايستيم و با خود بیندیشیم… فردا در زندانمان چه خواهيم کرد! انتخاب با توست؛ کیسه‌ات را با چه چيزي پر می‌کنی 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
💔🍃 . . شک ندارم که خطاکارم و بد ، آه ولی ؛ بِعلیٍّ ، بِعلیٍّ ، بِعلی... . [ اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرَج ] ✨ 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
💛💛 مصلحت خداوند🍃🌿 (ثعلبه بن حاطب انصاری مرد فقیری بود كه هر روز در مسجد حاضر می‌شد و نماز‎‌های پنجگانه را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پا می‌داشت. روزی ثعلبه از پیامبر خواست در حق او دعا كند، تا وی ثروتمند گردد. پیامبر فرمود: ای ثلعبه، اندكی قناعت و شكرگزاری در درگاه خدا، از مال زیادی كه نتوان شكر آن را به جای آورد بهتر است. آیا روش من برای شما سرمشق نشده است؟ به خدا قسم، اگر بخواهم می‌توانم كوه را برای خود مبدل به طلا و نقره نمایم. (در صورتی كه گاه پیامبر تا سه روز گرسنه می‌ماندن. ) باز روز دیگر ثلعبه آمد و در خواست خود را تكرار كرد. این بار رسول خدا در حق او دعا فرمود. ثعلبه که یك راس گوسفند داشت، در اثر دعای پیامبر گوسفندان زیادی به دست آورد. لذا در بیرون از مدینه محلی را برای نگهداری گوسفندان درست كرد و فقط نماز ظهر و عصر را می‌توانست با رسول خدا بخواند و از نماز جماعت‎‌های دیگر محروم شد، به تدریج گوسفندان زیادتر شده و او را مشغول كرد به حدی كه دیگر تنها روزهای جمعه می‌توانست در نماز شركت كند. بالاخره كار به جایی رسید كه مجبور شد بیابانی دور از مدینه را برای خود انتخاب كند و بدین ترتیب از نماز جمعه هم محروم ماند؛ و گاهی اگر كسی از آنجا عبور می‌كرد، اخبار مدینه را از او می‌پرسید. پس از مدتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حال ثعلبه را پرسید. وقتی از وضع او باخبر شد، سه مرتبه فرمود: ویح لثلعبه: وای بر ثلعبه (كه ثروت مانع سعادت او شد). وقتی آیه زكات نازل شد، پیامبر مامور جمع آوری زكات را نزد ثعلبه فرستاد؛ ولی حرص و بخل او نه تنها باعث شد كه از پرداخت زكات امتناع ورزد، بلكه به اصل تشریع آن نیز اعتراض نمود و گفت: این حكم برادر جزیه است؛ یعنی اگر ما زكات بدهیم چه فرقی میان ما و غیر مسلمانان است كه جزیه می‌دهند! خبربه پیامبر رسید حضرت سه بار فرمودند: ویح لثلعبه: وای بر ثلعبه و این آیات نازل شد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ) (1) از آنها كسانی هستند كه با خدا پیمان بسته‌اند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاكران و صالحان خواهیم بود :محمد غفار نیا✨
\💛🧡/ 🌊♥️ دل را به صفای صبح پیوند بزن بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن هرچند که دلسوخته‌ای، چون خورشید بر شوخی روزگار  لبخند بزن. . . . 🌻🌱 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
داستانی از مصلحت خداوند نوشته: مهدی یوسفی به نقل از پدرانم حضرت عیسی از کنار دریاجه ای می گذشت ناگهان در بین بچه هایی که آب بازی میکردند بچه کوری را دید که گوشه ای نشسته است دلش برایش سوخت رو به خدا کرد گفت ای خدا تو را به جلالت قسم میدهم که بینایی این کودک را به او باز گردان خداوند فرمود ای عیسی از این درخواست بگذر اما عیسی (ع) همچنان اصرار ورزید و همان گفتار خدا بر او نازل شد سومین بار که درخواست خود را تکرار کرد خداوند فرمود شفای آن کودک را به دستان تو نهادم عیسی به خداوند شکر گفت و دیدگان آن کودک را به او هدیه داد کودک خیلی خوشحال با بچه ها بازی میکرد و عیسی (ع) از واسطه بودنش شادمان* فردای آن روز وقتی از همان جا میگذشت دریاچه را پر از خون و بچه های زخمی و مرده را دید گفت خدایا چه میبینم خداوند فرمود آن کودکی که تو به مصلحت خویش شفایش دادی دیشب وقت شام تعداد زیادی نی را تیز کرده و کف دریا گذاشت تا هرکس که در آب شنا یا شیرجه زند کشته یا مجروح شود فرمود ای عیسی این بود تدبیر تو!!! عیسی با شرم و اندوه بر خاک سجده افتاد و با چشمان اشک آلوده گفت خداوندا توبه من را بپذیرو دخالت به خواست تو را عفو کن. " فهمیدم که هیچ کار تو به دلیل نیست و مصلحت تو را شکر میگویم 🌿♥️🌿♥️🌿♥️🌿 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
ꕥ[📸🌸🌱]ꕥ ✨ گاهی‌یادمون‌میره‌کل‌دنیا‌مجهزبه‌دوربین مداربسته‌ست‌اون‌وقته‌ڪه‌هرکاری‌دلمون میخواد‌می‌کنیم....!🦋🌿☁️ عالم‌همه‌محضر‌خداست💔 حواسمون‌باشه♥️:) 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
ꕥ(💚)ꕥ 🌱☁️ من یڪ دخترم🧕🏻 بہ عنوان یڪ منتقم خون سردار❣ عهد بستم🤝 حجابم را جدی تر بگیرم💜💖 وچادرم را محکمتر بگیرم👑 ☝🏻حاج قاسم با قدڪامل رفت نیمہ قـد برگشت💼 حالا تو حاضری بخاطر حاج قاسم بقیہ نصف سرتو هم با روسریت یا شالت بپوشونی 💙🧣 👑💛 🚫☘ ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
◜🍊◞ [🍓🖇] رآز یڪ زندگے شآد↫💛↬ افڪار منفے ٺو بࢪیز دوࢪ^^💨✂️ از افڪار ‌مثبٺ مرآقبٺ ڪُن.! 🐝🍯 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
محبان‌زینبˇˇ!'
<💖🍒> داشتن کافی نیست، بایداقدام کرد خواستن کافی نیست، باید کاری کرد 💛🍃💛 Having sth isn’t enough, you should proceed Wanting isn’t enough, you should ○🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿○ 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
💕 。・:*:・゚★,。・:*:・゚☆ 🚫
محبان‌زینبˇˇ!'
#انگیزه💕 。・:*:・゚★,。・:*:・゚☆ #کپی_ممنوع 🚫
<🍓🌺>
 

Today is not just another day, but another possible chance to achieve what you couldn’t achieve yesterday.
>💛>💛>💛>💛>💛>💛>💛> امروز تنها یک روز دیگر نیست بلکه یک فرصت و شانس دوباره است تا چیز هایی را که دیروز نتوانستی به دست بیاوری از آن خود کنی...🧡🌿 خودنوشتمھ😄 🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝
\💛🧡/ 🌊♥️ دل را به صفای صبح پیوند بزن بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن هرچند که دلسوخته‌ای، چون خورشید بر شوخی روزگار  لبخند بزن. . . . 🌻🌱 🚫🚫 ╔━━━๑ ☆🍊☆๑━━━╗ Eitaa.com/zeinabl🌱 ╚━━━๑☆🍊☆๑━━━╝