eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
242 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
129 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
درود بر مادرانی که میهن مدیون دامان شهید پرورشان است... چرا که اجر شهیدپروری کمتر از شهادت نیست. مادر شهید قدیر سرلک
💠 تواضع و فروتنی شهید سرلک از ویژگی‌های برجسته شهید سرلک روحیه تواضع و فروتنی‌ او بود، گاهی اوقات آنقدر تواضع داشت که گمان می‌کردی این آدم خیلی قابل توجه نیست، اما آنقدر بزرگ بود که کوچکی می‌کرد. یکی از معصومین می‌فرمایند: « هر کس برای خداوند تواضع کند، خداوند او را رفیع و بلند مرتبه می‌کند.» ✅ به نظرم اصلی‌ترین ویژگی این شهید در نظر همه دوستان و اطرافیانش تواضع و فروتنی وی بود.
در مجمع حسنین (ع) از طریق صندوق به افرادی که نیاز دارند وام می‌دهیم. قدیر یکی از دوستانش را معرفی کرد، آن بنده خدا هم بعد از مدتی به علت عدم پرداخت اقساط کمی بدهکار شده بود. 👥 دوستان که در صندوق فعال هستند به آقا قدیر گفتند اقساطش عقب افتاده و او گفت : 🌺 من حتما به وام گیرنده تذکر می‌دهم. یک ماهی گذشت و من قدیر را دیدم. تشکر کردم بابت پیگیری او بابت معوقات وام؛ اما گفتم آقا ما گفتیم این بنده خدا معوقات را تسویه کند نه اینکه کل وام را پرداخت کند. 🌹 شهید سرلک گفت: آقای قاسمی این بنده خدا خیلی تنگدست است و دیدم که حالا حالا نمی‌تواند وام را تسویه کند لذا تصمیم گرفتم خودم مبلغ بدهی را پرداخت کنم این مبلغ هم زودتر به صندوق برگردد کار یک مومن دیگر راه می‌افتد.
🍃🌹 وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید قدیر سرلک 🌹🍃 مورخه: ۱۳۹۴/۲/۱۰ با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (صل الله علیه وآله وسلم) و با احترام وصیتنامه ی خود را اینگونه می نویسم: کاش صحبتهای حاج احمد کاظمی سر لوحه ی کار امثال بنده که خادمی مجموعه ای را عهده دار شدیم قرار گیرد. 🔴 کاش وصیت شهدا که قاب اتاق های ما را اشغال کرده، دلمونو اشغال می کرد. 🔴 کاش صحبتهای ولی امر مسلمین که سر لوحه ی روزمرمون شده سر لوحه ی اعمالمون می شد. 😔 کاش دل حضرت زهرا (سلام الله علیها) با اعمال ما خون نمی شد. _کاش مهدیِ (عجل الله تعالی فرجه شریف) فاطمه (سلام الله علیها) با اعمال ما ظهورش به تأخیر نمی افتاد. دیشب خواب امام (قدس سره شریف) را دیدم، دیدم سر پل صراط ایستاده و با همان خضوع همیشگی داره رد میشه. صدا زدم جلوشو گرفتم گفتم چه جوریه شما راحت رد میشید؟ پس ما چی؟ فرمود:اینجا دیگه اعمال دنیوی شماست که به کارتون میاد. خلاصه نتونستم رد بشم، تو ذهن خودم که من آدم خوبی هستم ولی در عمل نه. نمیدونم چقدر توشه برای پل صراط گذاشتم فقط به کرمش امیدوارم و دعای خیر آدم هایی که تا تونستم به قول گفته حاج آقا کارشون رو طبق قانون و کار خیر راه انداختم. امیدوارم دعام کنند. امیدوارم اون هایی که تو آموزش از من سختی میدیدند من رو حلال کنند. فقط به خاطر خودشون بوده و بس. 😓 فکرم مشوشه تازه از هیأت امام جواد (علیه السلام) اومدم. سر سفره آقا بودم. غسل شهادتم گرفتم امیدوارم فردا ردیف بشه بروم. به آرزوی چند ده ساله ام برسم…. روحش شاد...🌹🌹🌹
سلفی آسمانی شهید روح الله قربانی و شهید قدیر سرلک شهادت هر دو عملیات محرم
مراسم تشییع شهید قدیر سرلک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم تشییع شهید قدیر سرلک پدر شهید عزیز (مرحوم شدن)
مراسم تشییع شهید قدیر سرلک
مراسم تشییع شهید قدیر سرلک
ضمن تشکر از همراهی شما عزیزان شادی روح شهدای گلگون کفن و بخصوص شهید #مدافع_حرم #شهید_قدیر_سرلک فاتحه و صلواتی ختم کنیم 🌹🌸🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن خواهر من این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست پوشش زهرا و زینب بهترین بر تو ای محبوبه خواهر آفرین پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن یادت آید از پیام کربلا گاه گاهی شرمت آید از خدا در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش و بده دل را صفا یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو را مده بر دست باد زلف را از روسری بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز در امور خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نا محرم مشو ❗️خواهر من قلب مهدی خسته است ❗️ از گناه ماست کو رو بسته است شاعر:مرحوم آقاسی @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
⛔️ ببخشید_چند_لحظه ⛔️ 🔹مقام معظم رهبری: 🔺قناعت کنید ; از قناعت خجالت نکشید! 🔺بعضی ها خیال می‌کنند که قناعت مال آدم‌های فقیر است و اگر آدم داشته باشد ؛ دیگر لازم نیست قناعت کند 🔺نه قناعت یعنی در حد کفایت؛ انسان توقف کند (درمصرف ...)
چندلحظه👇👇 🔴♨️ نمی توانم نگاهم راکنترل کنم! ✍ یک جوان ازعالمی پرسید: من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودرا ازنامحرم منع کنم... چاره ام چیست؟ 👈 عالم نیزکوزه ای پر ازشیر به او داد و به او توصیه کردکه کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و ازشخصی درخواست کرداو را همراهی کند و اگرشیر را ریخت؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند! جوان کوزه راسالم به مقصدرساندو چیزی بیرون نریخت... ❄️عالم ازاوپرسید: چند دختر سرراه خود دیدی؟؟ ❄️جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم... ❄️ عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر برکارهایش می بیند... واز روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا درنظرمردم خارو خفیف شود بیم دارد. http://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce گروه عاشقان اهل بیت ع ایتا ✅✅✅
هدایت شده از کانال مهمانی لاله ها
بِـــــــسْمِ‌الله‌ الــرَّحْمَٰنِ‌ الرَّحــــــيمِ سالگــرد عملیــات ڪـــربلای پنـــج با روایتگری: حــاج حسیـن یڪـــتـا و مـداحی : حـــاج مهــدی رسولـــی دوشنبــه۱۷ دی‌مـــاه‌ | سـاعـت ۱۹:۰۰ حــرم مطهـــر امـام‌رضـــاعلیه‌السلام رواق امـــام خمینـــی (رحمة‌الله علیه)
هدایت شده از 🇮🇷 پاسخگویی به شبهات
ارسال شده از سروش: 🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃 گاهی میان راه عقب را نگاه کن خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن بی خود نبوده که شب و روزت علی شده از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن هرگز پیِ فلان و فلان زاده ها نرو  در راه عشق، اصل و نسب را نگاه کن از برکت زراعت حیدر چنین شده شیرینی میان رطب را نگاه کن هرجا که رد شده است بهشتی بپا شده خاک نجف وجب به وجب را نگاه کن سوگند میخورم که به چشمش طلا کند در زیر پاش ظرف حلب را نگاه کن از من نپرس این همه سائل برای چیست؟! کیسه به دوشِ نیمه ی شب را نگاه کن تا که طبیب شد، همه بیمار او شدند خیل گدای پشت مطب را نگاه کن عمربن عبدود سر خود را به باد داد بنشین و رزم شیر عرب را نگاه کن در جنگ تن به تن که همه خوف کرده اند تنها امیرِ داوطلب را نگاه کن نَفسُ الرَّسول بودن او جای خود سپس... "زوج البتول" گشت... "لقب" را نگاه کن نذر نگاه او صدقه، سر عطا نما یعنی طریق ام وهب را نگاه کن زهرا اجازه داد... محب علی شدیم خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن.. 👇👇👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/Ulm9xsj0wVgoSkFpXJO85qLI گروه پاتوق بچه شیعه ها 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌺🌺🌺
🌸🌸گاهی آرام وگاهی تند ،بافته میشد کلاف زندگی م ،درست شکل پیلیه های پرواز ... میل بافتنی در دست دویار، گاهی راست وگاهی چپ ... بافته میشد خیلی عجیب، چه باسرعت میل بافتنی سمت راست میرفت تا به انتهای کلاف میرسید وناگهان چه با سرعت در میرفت نخ های این کلاف ... و چه با مکث ،میل بافتنی سمت چپ شروع به بافتن میکرد ومن مجنون میشدم ازاین بافت... وچه با هیجان جا گرفته بودم در درون این کلاف ... مجنون وار در پی لیلی ... جنون میزد برسرم،میخواستم دست ببرم سمت میل بافتنی چپ،وبه یار نگاهی عمیق ،وای معبود من ،خود کرده را تدبیر نیست ،شک ندارم که خود ،نخ دادم دست این یار،وچه با گریه میبافت برایم کلاف... ومن درون این کلاف ،چون پیله ی ... میخواهم کاری کنم ،کارستان ... میل بافتنی افتاد ازدست یار چپم ... آغوش گشود برایم به اذن خدا... نخ ها جمع شد وچه عاشقانه تقدیم یار راست من ... میبافت برایم ،آشیانه ی زیبا ،با نخ های شبرنگ قشنگ چون لانه ی گنجشک... اوج میگیرم من با این تصور... خیال پرواز دارم سمت خدا،با ذکر استغفار وتوبه ... وچه رحمتی دارد ،خدای مهربان من 🌸🌸 لیلا اسربار 💠
🍃 نماز اول وقت سعی می کرد نمازهایش را اول وقت بخواند و روی واجبات شدیدا حساس بود. گاهی که به خانه می آمد می گفت که خیلی گرسنه است. می گفتم : پسرم بیرون که قحطی نیست، هر وقت گرسنه شدی چیزی بخر و بخور تا گرسنه نمانی! می گفت : مامان گشنه بمونم بهتر از اینکه که نمازمو دیر بخونم. پول غذا رو میدم پارکبان تا ماشینمو پارک کنم و نمازمو تو نزدیکترین مسجد بخونم. به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم #شهید_حامد_جوانی @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
"مادران زینبی" ‌ بی گمان میان لشکر خدا همراه هر رزمنده ای یک قلب مادرانه می تپد... یک قلب مادرانه، که پاره ی وجودش را راهی میدان رزم کرده است. این سرهای فرود آمده از سر خضوع و این سلام های ناب، حاصل قوت جانانه ی مادر است و دست رنج حلال پدر. خدا میداند راز آن سجود و اذکار چه بود. نمازتان را به امامت صاحب الزمان بسته بودید، یاران غریب مولا؟ همین است که عاقبت بخیر شدید... آن یکی بریری شد و از پیکر بی سرش خون غیرت شیعه دمید؛ آن یکی زخم معرکه‌ی جهاد فی سبیل الله برتن دارد و جانباز لشکر اخت الحسین شده است. یکی بعد از دوسال و هشت ماه رو سپید برگشته و دیگری مظهر و یادگار رزمندگان حزب الله و فاطمیون و زینبیون و شده است. ، رفیق شهیدیا خود شهید. خوشا سعادت مادرانتان! روز محشر سربلند صدای و علیرضا را می شنوندکه صحبت از شفاعت میکنند، باهمان لبخند منحصر به فردشان. این است جزای صبر و اقتدا به بانوی صبر... ♥️ ♥️ جانبازمدافع حرم محمدرضا رادمهر ‌ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
رفراندوم=نقشه زیرکانه شیطان! مهم حتما بخوانید ببینید چطور زیرکانه دارن با اسلام و ولایت فقیه مقابله میکنند! امثال علی مطهری!!🔻 فصل الخطاب کدام است؟امر ولایت یا صندوق رفراندوم؟ موضوعی که اخیراً از ناحیۀ دولت جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است این است که در شرایط بن بست، صندوق رفراندوم میتواند راهگشا باشد و باعث برون رفت از مشکلات و بن بست ها گردد. البته این موضوع به صراحت بیان نمیگردد که در نظام جمهوری اسلامی ایران با محوریت ولایت فقیه، این راهکار در مقابل کدام راهکار عقلی و قانونی ارائه میگردد، و با رونق دهی به این موضوع، قرار است از رونق کدام بازار کاسته شود! چرا که اگر با صراحت این موضوع بیان گردد، احتمال اثر گذاری این راهکار فریبنده و فتنه آمیز کم خواهد شد. در چنین مواقعی سیاست فرد فریبکار و فتنه گر اقتضاء می نماید که مطلب را مبهم و غامض بیان کند که در فضای غبار آلود، احتمال تشخیص صحیح، برای مستمع بسیار کم شود. لازم به ذکر است ابلیس نیز برای فریب انسان از همین راهکار استفاده می نماید. ابلیس با پرورش بُعد نفسانی انسان، در صدد تضعیف و نابودی بُعد روحانی انسان است، تا انسان را در حدّ یک حیوان محض پایین آورد. البتّه ابلیس این نقشه را برای عموم انسانها رو نمیکند، که اگر چنین کند و انسانها بفهمند که با پرورش بُعد نفسانی خود چه حقیقت بزرگی را در خود بُعد روحانی به ورطۀ نابودی می کشانند، فریب این نقشه را نمی خورند و بُرد ابلیس در فریب انسانها، در تزئین یک بخش از نقشۀ خود خواهد بود. طرح رفراندوم نیز بر اساس همین نقشه است. غلبۀ بُعد جمهوریت نظام که یک الگوی غربی است و فضای فریب و فتنه در آن زیاد است بر بُعد اسلامیّت نظام که با وجود ولی فقیه عادل حیّ، احتمال فریب و فتنه در آن تقریباً منتفی است طرح رفراندم در شرایط کنونی فقط به یک منظور بیان می گردد، و آن هم پایین آوردن شأن ولایت و زیر پا بردن امر ولی. یعنی دقیقاً همان نقشه ابلیس در غلبۀبُعد نفسانی بر بُعد روحانی. چرا که با تجربیاتی که از صندوق رأی داشته ایم، می دانیم که هدایت آراء مردمی با لفّاظی و موج سازی، برای نیل به اهداف شوم سیاسی و استفادۀ ابزاری از آراء مردمی، کار سختی نیست. در حالیکه رسیدن به اهداف شوم سیاسیِ فریبکاران و فتنه گران، با وجود ولی حیّ، تقریباً ناممکن است. اکنون که ما بنا به اضطرار شدید، پذیرفته ایم که نیمی از ساختار کلی نظام ما با الگوهای پر اشکال غربی باشد، باید متوجّه این موضوع باشیم که فرد فریبکار و فتنه گر، به تأسّی از ابلیس درصدد غلبۀ جمهوریّت براسلامیّت نظام است. در چنین شرایطی انسانها به دو بخش فتنه گر و جهادگر تقسیم می شوند. کسانی که با نظر و عمل خود بر غلبۀ بخش جمهوریّت نظام اهتمام دارند، یقیناً فتنه گر خواهند بود. بی تردید مسئولین انقلابی که با کم کاری و سوءتدبیر خود، به نفع این جبهۀ باطل، خروجی دارند نیز در این زمره اند. در مقابل کسانی که در نظر و عمل بر غلبۀ بخش اسلامیّت نظام اهتمام داشته باشند جهادگرمحسوب می شوند و در نزد خداوند مأجور خواهند بود. با توجّه به آموزه های عقلی، نقلی و تجربی، بدون تردید فصل الخطاب با امر ولایت است که در آن فریب و فتنه نخواهد بود، نه صندوق آرائی که میتواند وسیله ای برای اهداف شوم سیاسی کاران و سیاست بازان باشد. و من الله التوفیق.. @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
🔴 اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم......... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. . @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun