eitaa logo
˼ رف‍یق چادرۍ !' ˹
3.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
373 ویدیو
155 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مـےشنوۍرفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. اِرتباط، @Katrin_a ˘˘ شروط: @Shartha ! • . - اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج(꧇︕
مشاهده در ایتا
دانلود
زی.محمدرضاسمتت‌خم میشودوسعی‌میکنددستش‌رابه‌صورتت‌ برساند...همیشه‌ناراحتی‌ات‌راباوجودش‌ لمس‌میکرد!اب‌دهانم‌راقورت‌میدهم و نزدیکترمی‌ایم _علی..! توازاولش قرار نبوده مدافع حرم‌باشی... خدا برات خواسته...برات خواسته،که جوردیگه خدمت‌کنی....!حتمن صلاح بوده !اصلن...اصلن...به چشمانت‌خیره میشوم.درعمق تاریکی و محبتش... _اصلن...توقراربوده‌ازاول‌م دافع...مدافع‌زندگیمون...! ِمدافع...اهسته‌میگویم:# _من ! خم‌میشوی‌وتاپیشانی‌ام‌راببوسی‌که‌ محمدرضاخودش‌راولومیکنددراغوشت!! میخندی _ای حسود....!!! معنادار نگاهت‌میکنم _مثل باباشه!! _که‌دیوونه‌مامانشه؟ خجالت‌میکشم‌وسرم‌راپایین‌میندازم... یکدفعه‌بلندمیگویم _وااای علی کلاست!! میخندی.. میخندی و قلبم را میدزدی..مثل همیشه!! _عجب‌استادی‌ام‌من! خداحفظم کنه... خداحافظی که‌میکنی به حیاط میروی و نگاهم پشتت‌میماند...چقدردر لباس‌جدیدبی‌نظیر شده ای.. ! سوار ماشین که‌میشوی.سرت‌رااز پنجره بیرون می اوری و با لبخندت دوباره خداحافظی میکنی.برو عزیزدل!یادیک چیزمی‌افتم ...بلندمیگویم _نهار چی درست‌کنم؟؟؟... ازداخل ماشین صدایت‌بم بگوش‌میرسد # _عشق...!!!! بوق‌میزنی و میروی... به خانه‌برمیگردم‌ودررا پشت‌سرم‌میبندم. همانطورکه‌محمدرضارادراغوشم‌فشار میدهم‌سمت‌اشپزخانه‌میروم‌دردلم میگذردحتمن دفاع از.. و بیشتر خودم‌را تحویل میگیرم نه‌نه!دفاع از...سخته‌دیگه...!! ‌.محمدرضا‌را‌روی‌صندلی‌مخصوص‌اش پشت میزش میشونم‌بینی کوچیکش را بین دو انگشتم‌ارام‌فشار میدهم _مگه‌نه جوجه؟... استین‌هایم‌رابالامیدهم...بسم الله‌میگویم خیلی‌زودظهرمیشودمیخواهم‌برای‌نهار بزارم....