💠 توحید ناب
🔹 کتاب صافی مرحوم فیض را كه نگاه می كنید وقتی به ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾[1] می رسید می بینید ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ را همین طور عادی معنا می كند، به آیه هفت و هشت «مجادله» می رسید ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ﴾[2] او را همین طور عادی تفسیر می كند، چطور ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر و «رابع ثلاثه» شده توحید ناب؟! «از شافعی نپرسید امثال این مسائل»،[3] این عرفا می گویند این یعنی چه؟ چطور شد؟ ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر محض، «رابع ثلاثه» شده #توحید_ناب! این چه چیزی است؟ بیش از آن مقداری كه یك فقیه و اصولی از قاعده فراق و تجاوز و استصحاب درآورد، این عرفا حرف دارند كه «رابع ثلاثه» یعنی چه كه #توحید_ناب است، ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ چیست كه كفر است؟! ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾، اما ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ﴾ او اصلاً در عدد در نمی آید، رقم پذیر نیست. ما همان طوری كه واحد لا بالعدد داریم، ثانی لا بالعدد داریم، ثالث لا بالعدد داریم، رابع لا بالعدد داریم، این در عین حال كه به ثانی واحد است ـ نه ثانی اثنین ـ او با هر كسی هست، ولی شما بخواهید بشمارید بیش از یك نفر كسی در اتاق نیست. دو نفر كه هستند او ثالث اثنین است، نه ثالث ثلاثه! او در رقم نمی آید، او در انگشت اشاره نمی آید، او اشاره را فرو گرفته و فرو برده، مُشیر را فرو گرفته و فرو برده، مشارع الیه را فرو گرفته، به چه كسی اشاره بكند؟ به چه چیزی اشاره بكند؟ بگوید او، او تحت اشاره شما در نمیآید تا بشود رابع اربعه، شما هر چی بشمارید سه نفر هستند، یعنی سه نفرند، هر چه جان بكنی سه نفرند. چهار نفری كه هستند، هر چه بشماری چهار نفرند؛ ولی او خامس اربعه است، نه خامس خمسه! خب چطور شد كه دفعتاً رابع ثلاثه شده #توحید_ناب؟ این را #ابن_عربی می خواهد. اینكه از بالای دار می گوید «از شافعی نپرسید امثال این مسائل» همین است.
🔹 یك وقت است كسی شیادانه می گوید «انا الحق»، خب آن چهارتا حكم یعنی چهارتا حكم فقهی دارد: نجاست دارد، ارتداد دارد، زنش طلاق دارد و میراثش فلان است، اما اگر#حارثة_بن_زید این حرف را زد چه؟ شما كه گفتید #قرب_نوافل داریم، فریقین هم نقل كردند که به طریق حَسَن، به طریق صحیح و به طریق موثق نقل شده كه «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ»،[4] اگر با سه طریق شیعه و سنی نقل كردند، حالا اویس قرن گفت «أنا»، این كه مولوی می گوید:
الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ای خواجه منصور تو بر دار چرایی[5]
آخر تو را چرا دار زدند؟ خدا حق ندارد بگوید «أنا الحق»؟ خود ابن عربی از فقها قدردانی می كند؛ من حق شناسی می كنم كه اینها این علم را تحریم كردند، برای اینكه مگر این علم را می شود همه جا گفت؟! منتها گفت اینها افراط نكنند، بالاخره یك راه بازی داشته باشد. در فتوحات از فقها حق شناسی می كند، چه اینكه همه حكمای ما گفتند. شما هم مستحضر باشید این درس را برای همه نمی شود گفت، این حرف را برای همه نمی شود گفت، ما وقتی كه فصوص شروع كردیم ورود ممنوع بود، حرام است، جدّی است! مگر می شود هر حرفی را برای هر كسی زد؟ ایشان در فتوحات حق شناسی میكند، قدردانی می كند و می گوید تعلیم این علم برای خیلی ها حرام است. خب آن كسی كه نتواند این حرف را بفهمد چطور شما می خواهید این حرف را یادش بدهید؟ حرف #مولوی این است كه خب تو را چرا دار زدند؟ مگر تو گفتی؟! آنكه گفت «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ» او گفته «أنا»، مگر #قرب_نوافل را قبول ندارید؟ اگر #شیادانه بود كه آن چهار حكم فقهی بر آن بار بود، اگر #عارفانه بود چرا دار می زنید؟
یکی از پایین دار با او حرف می زند، یكی از بالای دار با او حرف می زند. می گوید:
حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل
یكی از پایین دار میگوید:
الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ای خواجه منصور تو بر دار چرایی
تو را چرا دار زدند؟ این حرف ها حرام است. جدّاً تدریس این مسائل برای افرادی كه #جهاد_اوسط را پشت سر نگذاشتند و در وادی #جهاد_اكبر نرفتند و نتوانستند جمع سالم بكنند حرام است.
[1] ـ سورهٴ مائده، آیه73.
[2] ـ سورهٴ مجادله، آیه7.
[3]. دیوان حافظ، غزل307؛ «حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل».
[4]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص174.
[5]. مولوی، دیوان شمس، غزل شماره2643.
#اربعین_رحلت_آیت_الله_حسن_زاده_آملی
#قرب_نوافل
#جهاد_اکبر
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در همایش بزرگداشت حضرت آیت الله حسن زاده آملی
تاریخ: 1390/03/18
🆔 @a_javadiamoli_esra