آیت الله العظمی جوادی آملی:
✳️دينِ منهای ولايت و غدير ميشود سقيفه!
پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در هفته نامه افق حوزه که به مناسبت عید سعید غدیر خم با نام «غدیر منادی وحدت» منتشر شده است، متن سخنرانی از آیت الله العظمی جوادی آملی با نام «دین منهای ولایت و غدیر می شود سقیفه» به چاپ رسیده که معظم له در آن به اهمیت جریان غدیر از منظر اعتقادی و همچینین به وظیفه مومنان در عصر غیبت پرداخته اند.
معظم له در بخشی از این یادداشت بیان می دارند: جریان غدیر نظیر جریان «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق
جریان غدیر خم یک امر توقیفی مسلّم است؛ پیامبر خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه را انجام میدهد، روی این مبنا وجود مبارک رسول گرامی درباره امیرمؤمنان(علیه السلام) مکرّر مسئله نصب ولایت و امامت و خلافت آن حضرت را بازگو کرد. از آغاز نبوت و رسالت این مساله مطرح بود، تا اواخر عمر مبارک حضرت.
اما ابتکاری که رسول گرامی(صلی الله علیه وآله و سلم) انجام داد این بود که آن جریان بینالمللی نصب ولایت را در یک زمان خاص و مکان مخصوص انجام داد، تا احدی نتواند آن را انکار کند. خدا این کار را درباره توحید خودش نیز کرد، یعنی در یک صحنهای که احدی نتواند انکار کند، یعنی جریان «أَلَسْتُ» توحید خود را بیان کرد. لذا می بینید عبارتها، لفظها و خصوصیتها، میام جریان "أَلَسْتُ و جریان غدیر همه شبیهاند.
متن کامل یادداشت معظم له 👇👇
https://b2n.ir/079164
NEWS.ESRA.IR
🆔 @a_javadiamoli_esra
ادبیات مع المعارف.mp3
1.01M
💠 روز بیست و سوم ماه #ذی_الحجه 1441
🔹 ادبیات مع المعارف
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 ادبیات مع المعارف
🔹 مرحوم آقا شیخ عباس قمی را خدا رحمت كند! ایشان در شرح حال خودش در آن فوائد رضویه می فرماید من در جوانی علاقه به ادبیات داشتم، افتادم در مقامات حریری و حمیدی و اینها؛ شاید كم و بیش مستحضر باشید این مقامات حریری و حمیدی بعضی فارسی است و بعضی عربی، اما اینها فولاد گونه نوشته شده، این طور نیست كه كسی بتواند مقامات حریری را همین طور مطالعه كند، دو طرفش باید پر از كتاب لغت باشد تا بتواند یك صفحه اش را مطالعه كند، اما گفت دفعتاً بیدار شدم كه این چه كاری است كه من دارم می كنم! من ادبیات می خواهم «منهای معارف» یا ادبیات می خواهم «مع المعارف»! مگر این مقامات حریری چیزی به من یاد می دهد؟! این درباره سورچرانی است و سفره چرانی و پذیرایی كردن و میهمانی و میهمان سرایی و چطوری میهمانی گرفتن و چقدر خوردن و اینهاست، یعنی گدایی، یعنی شكم چرانی، خب من بروم یك كتابی بخوانم كه هم ادبیات در آن باشد و هم معارف؛ لذا برنامههایم را از مقامات حریری به نهج البلاغه برگرداندم.
🔹 شما می بینید آثار عُجمه در نوشته های عربی مرحوم آقا شیخ عباس نیست یا خیلی كم است، این قلم های عربی او ـ نفس المأمور هم نوشته ـ نشان می دهد كه یك عربی نویس خوبی است، گفت من ادبیات را با معارف می طلبم نه ادبیات... . سبعه معلقه یك ادبیات آنچنانی است كه با ولیمه است، نهج البلاغه یك ادبیات این چنینی است؛ یعنی با عزیمه است.
🔹 خود وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) می فرماید بعضی از چیزها با هم جمع نمی شوند «لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ»[1] «لَا تَجْتَمِعُ الْفِطْنَةُ وَ الْبِطْنَةُ»؛[2] چند چیز است فرمود با هم جمع نمی شوند، یك كسی بخواهد محقق بشود سورچرانی و میهمانی رفتن و پرخوری با تحقیق جمع نمی شود، اهل ولیمه بودن که فلان جا سور میدهند، فلان جا میهمانی است، امشب فلان جا سور فردا فلان جا سور این بخواهد آدم بشود نیست، كسی اهل عزیمت نباشد به جایی نمی رسد، پرخوری هم با فطانت جمع نمی شود. خب یك مقدار غذایی كه برای انسان كافی است همان را بخورد، بیش از آن مقدار جلوی هوش آدم را هم می گیرد، فرمود پرخوری با فطن و زیرك بودن جمع نمی شود، سورچرانی هم با عزم و تصمیم جمع نمی شود، این راه حضرت امیر بود.
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح), خطبه241.
[2]. غرر الحكم و درر الكلم، ص772.
#سال_روز_رحلت_حاج_شیخ_عباس_قمی
#اهل_عزم
#نهج_البلاغه
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه هود ـ جلسه 91
تاریخ: 1383
🆔 @a_javadiamoli_esra
❇️اهمیت #مباهله در بیان آیت الله العظمی جوادی آملی
🔹لزوم توجه بیشتر رسانه ها و مجامع علمی به بزرگداشت روز مباهله
https://t.me/a_javadiamoli_esra/3498
🔹تعبیر پیامبر اسلام که "علی منی و انا من علی" به چه معناست
https://t.me/a_javadiamoli_esra/5406
🔹اهمیت روز مباهله
https://t.me/a_javadiamoli_esra/5405
🔹استدلال امام رضا به آیه مباهله
https://t.me/a_javadiamoli_esra/5399
🔹آیت الله العظمی جوادی آملی: روز مباهله را یک روز علمی تلقی کنید
https://t.me/a_javadiamoli_esra/5396
🔹از منظر قرآن کریم پیامبر (ص) و علی (ع) یک حقیقت و یک نور واحدند
https://t.me/a_javadiamoli_esra/3496
💠 نور واحد
🔸 اسلام گذشته از اینکه یک سلسله احکام فقهی برای ظاهر دارد، گاهی هم آن اسرار باطنی را در فقه هم می آورد. «بِهال» یک تضرّع و زاری است که «دعای ابتهال، دعای ابتهال» می گویند یعنی تضرّع و زاری. در این بِهال، لعان هم مطرح است و اصلاً لعان را قسمی از مباهله دانستند و این لعان گاهی در اصول دین است و گاهی در فروع دین. در اصول دین همان جریان مباهله معروف با نصارای نجران است که همین لعان است و غیر از لعان چیز دیگری نبود. در فروع دین همین مسئله «نفی ولد» است.
🔸 قرآن کریم هر دو را مطرح کرده است؛ در سوره مبارکه «آل عمران» و سوره مبارکه «نور»[1] این دو بخش مطرح شده است؛ در سوره مبارکه «آل عمران» لعان و مباهلهای که به اصول دین برمیگردد، در سوره مبارکه «نور» بِهال و لعانی که به حکم فقهی برمیگردد. در سوره مبارکه «آل عمران» آیه شصت و 61 این است: ﴿الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلاَ تَكُن مِنَ الْمُمْتَرِینَ ٭ فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ﴾ در همین حق، ﴿مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْم﴾ برای تو مطلب مسلّم است، ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل﴾ با ابتهال و تضرّع ـ چه ما و چه شما ـ منکر حق را لعنت می کنیم، ﴿ثُمَّ نَبْتَهِل﴾ با تضرّع از خدا می خواهیم که منکر حق را لعنت کن! ﴿ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ﴾؛ آن قدر این بِهال اثر دارد که نمی گوییم خدایا تو او را لعنت کن! وقتی ما به جایی رسیدیم که دعای ما مستجاب است، خود ما لعنت را بر آن شخص قرار می دهیم، نه «نَسئَلُ اللهَ أن یلعَنَهُ»! حالا این مطلب در خصوص این ذوات قدسی است و نمی شود این را به همه جا سرایت داد. نفرمودند ما از خدا می خواهیم که خدایا او را لعنت کن، ما با ابتهال به جایی می رسیم که کلید لعنت به دست ماست! ما آنها را لعن می کنیم و لعن یعنی طرد، این کم حرفی نیست! ﴿ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ﴾. بعد هم فردا شد و آن ذوات قدسی را آوردند.
🔸 به عرضتان رسید که این جریان «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَین»[2] (سلام الله علیهما)، انسان خیال میکرد به اینکه «حُسَینٌ مِنِّی» (سلام الله علیهما) برای اینکه نوه اوست؛ «أَنَا مِنْ حُسَین» برای اینکه به وسیله کربلا و عاشورا و شهادت این خاندان، دین زنده شد، این توجیهی بود که قبلاً می کردند. بعد معلوم شد که این حرف درباره وجود مبارک امام حسن (سلام الله علیه) هم هست،[3] یا این دو تعبیر درباره وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) هم هست: «عَلِی مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی»،[4] این یک قدری توجیه می خواست. وقتی شما به آیه «مباهله» برمی خورید می بینید که خیلی روشن و شفاف است؛ وقتی می فرماید: ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾،[5] این ذات همان ذات است، «عَلِی مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی»، این نیازی به توجیه ندارد؛ چون اینها «مِنْ نُورٍ وَاحِد»[6] هستند، «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه»،[7] «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَین»، «فَاطِمَةُ مِنِّی»[8] (سلام الله علیهما)، ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾!
🔸 بنابراین آنها برکات دیگری است؛ دین را یاری کردند، جانشین او بودند، امامت را حفظ کردند، اینها سر جایش محفوظ است؛ اما مصحّح این دو جمله ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾ است، «عَلِی مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی» یا «فَاطِمَةُ مِنِّی»، اینها یکی هستند.
[1]. سوره نور، آیات4 الی 10.
[2]. كامل الزیارات، النص، ص52.
[3]. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط ـ القدیمة)، النص، ص156؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه».
[4]. الأمالی (للصدوق)، النص، ص9.
[5]. سوره آل عمران، آیه61.
[6]. علل الشرائع، ج1، ص134.
[7]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج43، ص306.
[8]. وسائل الشیعة، ج20، ص232.
#مباهله
#طرد
#مقام_لعن
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس خارج فقه نکاح _ جلسه 308
تاریخ: 1396/11/25
🆔 @a_javadiamoli_esra
moredi_2539 ss---.mp3
5.36M
💠 صوتی #پیام_موضوعی
#باز_نشر
🔸 موضوع: مباهله
🔹 تاریخ: 1394/07/13
#حضرت_آيت_الله_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 طهارت دل
🔹 در سورهٴ «حشر» سخن خدای سبحان این است كه مردان الهی از خدای سبحان طهارتِ دل می طلبند ﴿لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾؛[1] خدایا توفیقی عطا كن، كه ما كینه كسی را در دل نداشته باشیم! یعنی بهشتی زندگی كنیم؛ یعنی شما در قرآن فرمودید، مردانی كه در بهشت زندگی می كنند، زنانی كه در بهشت زندگی می كنند، آنها اهل كینه نیستند، ﴿وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ﴾[2] بهشتی ها كینه یكدیگر را ندارند، مهربان، عطوف و ودود هستند. همان معنایی را كه بهشتی ها به عنوان حیاتِ سالم و سلامتِ دل و سلامتِ تن در بهشت دارند، همان را مردان الهی از خدا مسئلت می كنند و همان را امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: سخنان ما تأمین می كند، «وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْضٍ».[3]
🔹 مستحضر هستید، این مَثل معروف كه می گویند، سنگ روی سنگ، بند نمی شود، یك پایگاه و پناهگاه علمی و عقلی داشته و دارد و سخنی بر حقّ است. این برج هایی كه ساخته می شود، با ملات نرم بالا می رود؛ بین دو سنگ سخت و سرد، یك ملات رقیق و نرم است، آن نرمی ملات، این سنگ ها را كنار هم جمع می كند، وگرنه سنگ روی سنگ، بند نمی شود. جامعه را مهربانی و عطوفت و صداقت و لطف و صفا، سامان می بخشد، اگر بخواهند كاخ رفیع شوند، در سایه عطوفت و مهربانی است. اختلاف مرض است؛ كینه مرض است؛ دروغگویی مرض است؛ اختلاس مرض است؛ سرقت مرض است؛ روی میزی و زیر میزی گرفتن، هر دو مرض است. اگر ربا، ریا، «سُمعه» و مانند آن شد، اینها مرض است؛ با بیماری هرگز نمی تواند، كاخ رفیع امّت اسلامی را بنا نهاد، پس اساس قرآن، بنابر سورهٴ «انفال» حیات بخشی است و اساس قرآن بنابر سورهٴ «نحل» حیات طیب بخشی است.
🔹 سخنان نورانی امام ششم (سلام الله علیه) بر این است که جامعه را مهربانی، اداره می كند، كمك، اداره می كند، تعاون، اداره می كند، ایثار، اداره می كند. می فرماید، كمك یكدیگر باشید، ﴿تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی﴾،[4] نه تنها كمك یكدیگر باشید، دیگری را بر خود در وسایلی كه مورد نیاز است مقدّم دارید، ﴿وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ﴾.[5]
🔹 الگوی ایثار هم در سورهٴ «انسان» در جریان امیرمومنان و فاطمه زهرا و امام مجتبی و امام حسین (سلام الله علیهم) آمده است كه ﴿وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً﴾،[6] آن معنا اگر مقدور ما نبود، كارِ انصار مدینه، مقدور ما هست. آن چه که گفته می شود، مقدور ما نیست یا بسیار دشوار است، آن است كه در سورهٴ «انسان» خدای سبحان، فرمود؛ اهل بیت (علیهم السلام) كه روزه گرفتند، هنگام افطار سهمیه خود را به یتیم و مسكین و اسیر دادند. مستحضر هستید، در مدینه اسیر مسلمان نبود و مسلمان در مدینه به اسارت در نمی آمد، جنگ هایی كه بین مسلمین و كفّار رخ می داد، از طرفین اسیر می گرفتند؛ مشركین و كفّاری كه در جنگ ها به اسارت مسلمان ها در می آمدند، در مدینه به سر می بردند. این اسیر ممكن است که اسلام آورده باشد; ولی سابقه كفر داشت و دلیلی هم بر اسلام آوردن او نبود و اگر علی و اولاد علی (سلام الله علیهم اجمعین)؛ یعنی اهل بیت روزه میگیرند و سهمیه افطار خود را به یك كافر میدهند، این نشان آن است كه حیاتِ جامعه در سایهٴ ایثار است.
🔹ما اگر نتوانیم، در پرتو قرآن، به این بارگاه رفیع بار یابیم، حداقل از كارگاهی كه در آن گرفتار هستیم باید نجات پیدا كنیم و برابر آیهٴ سوره «حشر» به ﴿وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ﴾ برسیم، اگر به آن نرسیدیم، لااقل به آیهٴ ﴿تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی﴾ برسیم.
[1]. سوره حشر، آیه10.
[2]. سوره اعراف، آیه43؛ سوره حجر، آیه47.
[3]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص186.
[4]. سوره مائده، آیه2.
[5]. سوره حشر، آیه9.
[6]. سوره انسان، آیه8.
#نزول_سوره_انسان
#روز_خانواده
#حیات_جامعه
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش سلامت در پرتو قرآن مجید
تاریخ: 1393/08/18
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 فیض خاص
🔹 سالگرد بازگشت آزادگان سرفراز ایران اسلامی است. این گروه جزء مظلوم ترین افراد انقلاب و این نظام بودند و ذات اقدس الهی مستقیماً پاداش اینها را داد.
در دعاها یك راهی است كه این فقط در عرفان مطرح است، در كتاب های كلامی و حكمت نیست. معمولاً در كلام و حكمت از راه اسباب و مسببات با نظام علت و معلول سخن می گویند، اما یك راهی كه مستقیماً بنده با خدا داشته باشد و خدا با بنده داشته باشد و هیچ واسطه ای در كار نباشد این در كتاب های حكمت و كلام نیست، ولی در عرفان هست و منشأش هم این ادعیه است كه منشأ ادعیه قرآن كریم است. گرچه نظام علّی و معلولی را قرآن تثبیت می كند، اما اینچنین نیست كه سلسله علل وقتی به آن اوج رسید سر آغاز سلسله خدا باشد وگرنه او می شود محدود. خدا جایش اول سلسله نیست، خدا «هو الاول» است، «هو الاخر» است، «بین الاول و الاخر» است، «هو الظاهر» است، «هو الباطن» است، بین «هو الظاهر» و «هو الباطن» است. اگر همه جا اوست ﴿هُوَ مَعَكُمْ﴾،[1] گاهی ممكن است یك فیض خاصی به انسان برساند كه احدی دخیل نیست و آن جریان آزادگان است.
این آزادگان سرفراز می دانید که خیلی رنج دیدند و دعاها كردند آزاد بشوند، اما در روی كره زمین كسی اقدام نكرد آنها را آزاد بكند، كسی حرف اینها را گوش نمی داد! این روابط دیپلماسی بی اثر بود، خواهش ها بی اثر بود، ذات اقدس الهی به استناد آیه سوره «انعام» كه فرمود: ﴿كَذلِكَ نُوَلّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضًا﴾؛[2] ما از ظالمی به وسیله ظالم دیگر انتقام می گیریم، این صدام بعثی افلقی پلید را بر امیر كویت مسلط كرد كه كویت مظلوم بود و نه مأجور، در این گیر و دار كه ظالمی به جان ظالم افتاد ناچار شدند در زندان را باز كنند و آزادگان آزاد بشوند، كسی وساطت نكرد! حرف كسی اثر نكرد! آزادی این شرافتمندان مَرهون احدی نیست.
🔹 هفده ربیع كه به عتبه بوسی ثامن الحجج مشرف بودیم، این عزیزان سرفراز پیاده از حرم امام تا بارگاه ملكوتی امام هشتم مشرف شدند. شانزده روز این هشتصد كیلومتر راه را پیاده طی كردند، روز دوم پای بعضی از این آزادگان در اثر آسیب های فراوانی كه دیده بود، حساسیت داشت، تاول زده و متورم شده، یکی خواست برگردد مردد بود كه آیا راه را با پای ورم كرده و تاول زده ادامه بدهد یا نه؛ به عالمی كه در بین این كاروان بود مراجعه كرده استخاره بكند كه آیا با پای ورم كرده روز سوم به بعد را ادامه بدهد یا همین دو روز بس است. وقتی قرآن را باز كرد این كریمه آمد ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَیكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی﴾،[3] این روحیه است! این پاداش نصیب هر كسی نیست! اینها ذخایر مملكتند! این پیاده روی نشان می دهد كه افراد مشتاق هنوز در كشور هستند كه اگر خدای ناكرده بیگانه خواست طمع خامی در سر بپروراند همین نیرو هست و هیچ فرق نكرد!
[1]. سوره حدید، آیه4.
[2]. سوره انعام، آیه129.
[3]. سوره طه، آیه12
#سالروز_ورود_آزادگان
#ذخایر_ایران
#منشأ_فیض
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 خطبه های نماز جمعه
تاریخ: 1375/05/26
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 صَفْح
🔹 مستحضرید که ما یک «عَفو» داریم و بالاتر از «عَفو»، «صَفح» داریم. «صَفح» آن است که از صفحه خاطرات آدمی این را بزداید و به یادش نباشد. اگر کسی نسبت به ما بد کرد ما می توانیم انتقام بگیریم که ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیكُمْ﴾،[1] این کفِ دین است، چون عدل بر همه واجب است و از عدل پایین تر که ما نداریم. عدل یک تکلیف عمومی است، چون بر همه واجب است؛ اما از این گذشتن میشود احسان، «عَفو» و بالاتر از «عَفو»، «صَفح» است. «صَفح» این است که صفحه خاطره را ورق بزنیم، اصلاً به یادمان نباشد که این آقا به ما بد گفته، فراموش بکنیم؛ تا این جا مقدور ماست، آدم وقتی چیزی را به ذهن نسپارد و بازگو نکند، کمکم در طول زمان یادش می رود. اما کاری که از ذات اقدس الهی بر می آید و نسبت به ما می کند، مقدور ما نیست. ما اگر کسی نسبت به ما بد کرده، ما چند کار میتوانیم بکنیم، یکی اینکه کلاً از او صرف نظر بکنیم و در صدد انتقام نباشیم. دوم اینکه اسم این را هم در هیچ مجامعی و محفلی نبریم. سوم اینکه در اثر عدم توجه، ذهن ما و صفحه ذهن ما را هم به این مشغول نکنیم، کم کم بعد از گذشت چند سال یادمان می رود؛ اما خود آن طرف که نسبت به ما بد کرد، هر اندازه ما نسبت به او احسان بکنیم، او شرمنده تر میشود، ما بخواهیم آن شرم او را جبران بکنیم مقدور ما نیست. اگر بگوییم ما کاری نداریم، احسان بکنیم، مرتّب نسبت به او کرامت بکنیم، هر اندازه که ما نسبت به او احسان بکنیم، شرمندگی درونی او بیشتر می شود. ما اگر بخواهیم این شرم درونی او را برطرف کنیم، قدرت نداریم. ما که قدرت «إسهاء» و «إنساء» نداریم تا یک کسی را سَهو بدهیم یا یک کسی را نسیان بدهیم، این مربوط به ما نیست.
🔹 اما خدا! کسانی که سالیان متمادی مشرک بودند، بت پرست بودند، برگشتند و اسلام آوردند؛ راهزنی کردند، برگشتند و اسلام آوردند، توبه اینها مقبول است، «الْإِسْلَامُ یجُبُّ مَا قَبْلَهُ»،[2] ذات اقدس الهی انتقام نمی گیرد، اینها را وارد بهشت می کند. اما اینها در درونشان نگران هستند که چرا من سالیان متمادی بیراهه رفتم! این در درون هر انسان تبهکاری هست، ولی وقتی بهشتی شد و ذات اقدس الهی او را وارد به بهشت کرد، چون او «مُقَلِّبَ الْقُلُوب»[3] است، کلّ صحنه و صفحه قلب او را تطهیر می کند، اصلاً این شخص یادش نیست که کار بد کرده است. اگر یادش باشد که کار بدی کرده، در بهشت رنج می برد، در حالی که در بهشت رنجی نیست! اگر حُر (سلام الله علیه) یادش بیاید که با پسر پیغمبر چه کرد، این در بهشت اوّلین داغ و غدّه اوست، اصلاً یادش نیست، این خداست! مگر حُر (سلام الله علیه) در بهشت یادش است که با حسین بن علی چه کرد؟ این کار فقط از خدا بر می آید که «مُقَلِّبَ الْقُلُوب» است. اصلاً جریان حُر (سلام الله علیه) هیچ یادش نیست که در دنیا چه کرد. ما با این خدا روبهرو هستیم! فرمود بگذر تا او بگذرد. او این توان را دارد که کلّ صحنه را عوض کند.
[1]. سوره بقره، آيه194.
[2]. المجازات النبويّة، ص67؛ عوالی اللئالی، ج2، ص54.
[3]. تهذيب الاحکام، ج2، ص74.
#آب_دادن_امام_حسین_علیه_السلام_به_سپاه_حر
#صفحه_خاطرات
#گذشت_الهی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/09/02
🆔 @a_javadiamoli_esra
تعهد متقابل.mp3
2.93M
💠 روز بیست و هشتم ماه #ذی_الحجه 1441
🔹 تعهد متقابل
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 تعهد متقابل
🔹 خدای سبحان عهدی را كه از ما گرفت ـ گرچه به گروه دیگر خطاب كرد امّا شامل حال همهٴ تعهّد سپرده هاست ـ فرمود: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُم﴾؛[1] شما به عهدم وفا كنید من هم به عهدم وفا می كنم. معلوم می شود یك تعهّد متقابلی است بین عبد و مولا، همان طوری كه انسان به خدای سبحان تعهّد سپرد، خدای سبحان هم به انسان تعهّد دارد در مقام عمل.
🔹 یكی از بهترین نشانه های رحمت خاصه حق این است كه به ما اجازهٴ عهد دادند كه با خدا عهد ببندیم. عهد یك امر طرفینی است؛ همان طوری كه نذر یك تعهّد خاصّی است، یمین یك تعهّد خاصّی است، عهد هم یك تعهّد خاصّی است. بزرگان در این زمینه رساله هایی دارند؛ بعضی برای خودشان در زندگی تعهّداتی دارند؛ من عهد كردم این كارها را نكنم! بعضی از بزرگان وقتی سرگذشتشان را مطالعه می كنید رسالهٴ عهدیه دارند؛ عهد كردم كه فلان كار را نكنم؛ عهد كردم كه خودم را به قصّه سرگرم نكنم، آنها كه تفكّر عقلی دارند عهدشان این است. عهد كردم كه فلان كتاب ها را نخوانم، در این رشته كار كنم، نماز شبم ترك نشود، روزی یك مقدار قرآن بخوان، این عهدی است كه بزرگان داشته اند؛ رسالهٴ عهدیه هم می نوشتند. تعهّدات مشترك بین عبد و مولا برقرار بود.
🔹 خدای سبحان هم به اصل كلّی در قرآن وعده داد، فرمود: اگر به عهدتان وفا كردید من به عهدم وفا می كنم، فرمود: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُم﴾.[2] دربارهٴ شهدا فرمود: ﴿فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ﴾؛[3] فرمود: اینها عهدشان را وفا كردند. خُب، خدا به عهدش وفا كرد؟ آری، فرمود: ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ﴾،[4] آنها پیش من هستند، من به عهدم وفا كردم. آنها تعهّد سپردند [كه] صحنه را ترك نكنند [و] به عهدشان وفا كردند: ﴿فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ﴾، من هم به عهدم وفا كردم اینها را مهمان خاصّم كردم. اگر در یك جا به عنوان اصل كلّی فرمود: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُم﴾، نمونه های خاصّش هم ذكر كرد. كسانی كه به عهد خدا عمل كردند چه كسانی بودند و خدای سبحان دربارهٴ آنها به عهد خودش عمل كرد، چه كرد؟ همه را گفت. اگر اینها را نگفته باشد كه كتاب نور نیست.
🔹 كتاب وقتی نور است كه همه نقاط مسئله را روشن بكند كه روشن كرده است، یعنی در سراسر قرآن جای ابهام نیست، منتها ما باید دستی به چشم بكشیم كه گرد و غبار كنار برود [و] ببینیم، نه اینكه باید آیات را كند و كاو بكنیم كه گرد و غبار از آیات كنار برود تا آیه روشن بشود! اگر خدای سبحان فرمود: سراسر قرآن نور است یعنی هیچ جایش ابهام ندارد، كمرنگ و تاریك نیست [و] اگر غباری هست در چشم اندیشهٴ ماست.
[1] . سوره بقره، آیه 40.
[2] . سوره بقره، آیه 40.
[3] . سوره احزاب، آیه 23.
[4] . سوره آلعمران، آیه 169.
#عهد_الهی
#نور
#رحمت_خاصه_حق
#غبار_اندیشه
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه بقره ـ جلسه 79
🆔 @a_javadiamoli_esra
اخلاق هدف گرا.mp3
1.29M
💠 روز بیست و نهم ماه #ذی_الحجه 1441
🔹 اخلاق هدف گرا
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 اخلاق هدف گرا
🔹 آیا اخلاق هدف گرایی است یا وظیفه گرایی؟ معلوم است که هدف گرایی است. یک انسان تنگ نظر به دنبال وظیفه است, یک انسان صاحب نظر به دنبال هدف است؛ می بیند چه کسی این وظیفه را بر او معین کرده و برای چه باید به این وظیفه عمل کند. این دورنظر بودن و بلندنظر بودن که در بخشی از دعاهای صحیفه است که خدایا معالی اخلاق را به ما عطا بکن![1] یا آن روایت نورانی سید الشهداست که از پیغمبر (علیهما آلاف التحیة و الثناء) نقل کرد که «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مَعَالِی الْأُمُورِ وَ یكْرَهُ سَفْسَافَهَا»؛[2] خدا همتهای بلند را دوست دارد و همت پست را دوست ندارد. یک وقت کسی وارد حوزه می شود می خواهد روحانی و عالم همان روستایش بشود; این همّت پست را خدا هرگز دوست ندارد. یک وقت است از روستای سُهروَرد کسی بیرون می آید شیخ اشراق می شود. خود شیخ اشراق می فرماید وقف نامه ای در نیامده که خدای سبحان علم را وقف مردم فلان شهر بکند و مردم فلان روستا محروم باشند.[3] یک وقت کسی وارد حوزه یا دانشگاه می شود که مثلاً مدرکی بگیرد، این همّت پست را خدا دوست ندارد: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مَعَالِی الْأُمُورِ وَ یكْرَهُ سَفْسَافَهَا» از همان اول انسان با هدف بلند و همت والا وارد حوزه و دانشگاه بشود. از او بخواهد تا هر چه خود او داد را بپذیرد.
🔹 پس اصل اخلاق هدف است و چون اخلاق الهی است, وظیفه را خدا معین میکند، هدف را هم خدا معین می کند; منتها برخی ها دارای هدف ضعیف هستند, به اخلاق علاقمند هستند متخلق به اخلاق اند دستورات اخلاقی را انجام می دهند: «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»[4] مبادا عذاب بشوند; طمع ندارد برای اینکه جهنم نرود, بی عفتی نمی کند برای اینکه به جهنم نرود, خیانت نمی کند برای اینکه به جهنم نرود, این نازل ترین مرتبه است. از این مرحله بالاتر «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» است و از این دو مرحله بالاتر ﴿حُبًّا لِلَّهِ﴾[5] است, «وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَة»[6] است, همان طوری که عبادت سه بخش دارد, سه هدف دارد, اخلاق هم همچنین. انسان وظیفه گرا از آن اصل باز مانده است, نه چون به من گفتند این کار را بکن بله به من گفتند این کار را بکن, من هم باید این کار را بکنم; اما برای چه مطرح است از چه کسی دستور بگیرم و برای چه امتثال بکنم یعنی مبدأ و معاد را در نظر داشتن هر دو مطرح است. بنابراین عنصر اصلی فن اخلاق وظیفه گرایی نیست هدف گرایی است و هدف هم سه قسمت است و بالاترین آن هم ﴿حُبًّا لِلَّهِ﴾ است.
[1]. صحیفه سجادیه, دعای20; «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاق».
[2]. وسائل الشیعة، ج17، ص73؛ عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج1، ص67؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص246؛ «و قیل للحسین: ما سمعت من رسول الله؟ سَمِعتُه یقُول: إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مَعَالِی الْأُمُورِ وَ یكْرَهُ سَفْسَافَهَا».
[3]. حکمة الاشراق، ص9؛ «فلیس العلم وقفا علی قوم لیغلق بعدهم باب الملكوت و یمنع المزید عن العالمین، بل واهب العلم...».
[4]. علل الشرائع، ج1، ص57.
[5]. سوره بقره، آیه165.
[6]. مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول(علیهم السلام), ج7, ص81.
#فن_اخلاق
#همت_والا
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1388/09/12
🆔 @a_javadiamoli_esra