eitaa logo
احمد خیرالدین
64 دنبال‌کننده
146 عکس
197 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ثواب اعمال و قرائت قرآن روز چهارم ماه مبارک تقدیم به خلبان ❤️ ❤️
4_5841596126075029271.mp3
2.51M
✅ 🌷﷽🌷 4️⃣ کلمه ی چهارم 🎬 سوت آغاز مسابقه!⏳ 🔷 امام صادق (علیه السلام) فرزندانش را توصیه میکرد که هنگامی که ماه مبارک رمضان شروع شد خودتان را به تلاش و سختی بیندازید! زیرا در این ماه روزیها تقسیم میشود و عمرها تعیین میگردد 🏃🏻‍♂️🏃🏻‍♂️🏃🏻‍♂️دیدید وقتی سوت مسابقه ی دوی صد متر رو میزنن دونده ها چقدر تلاش میکنن که با سرعت بیشتری بدوند؟! فقط صد متره! اگر قدم زنان بریم شاید نهایتا 10 دقیقه طول بکشه! ولی وقت مسابقه که بشه باید این قدر خودمون رو به سختی بندازیم که بتونیم برنده شیم! ⚠️⚠️⚠️فقط این مسابقه زمانش محدوده! یعنی باید تو این یک ماه هر چقدر میتونیم تلاش کنیم! 🎯🎯🎯 آماده مسابقه هستی؟ یک! دو! سه! حرکت! 🔶 عنِ الْمِسْمَعِيِ‏ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُوصِي وُلْدَهُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَأَجْهِدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ فِيهِ تُقَسَّمُ الْأَرْزَاقُ وَ تُكْتَبُ الْآجَالُ 📌📌(کافی ج4 باب فضل شهر رمضان)📖📖 💎 💎💎 💎💎💎 💎💎💎💎
4_5839344326261343917.mp3
4.15M
🌷﷽🌷 💚 💚 علیه السلام 2️⃣ مراقب باشید بستگان شما مسئول نشوند و الا باید فدای مردم شوید 🔴 شیوه رسول خدا در میدان های جنگ و جهاد ⚔️ این گونه بود که هرگاه نبرد دشوار می شد و کارزار به مرحله سخت و هولناک می رسید ، چنان که مردم عقب می نشستند و توان ایستادگی نداشتند ، رسول خدا نزدیکان و خاندان خود را پیشاپیش دیگران به میدان می فرستادند و به دست آنان ، سوزش نیزه ها و تیزی شمشیرها 🗡🗡 را از یاران خویش دفع می کردند . 🔵 آری در چنین صحنه هایی از جنگ بدر بود که عبیده به شهادت رسید . عمویم ، حمزه ، در جنگ احد شهید شد و برادرم جعفر در جنگ موته . ⛔️ من در طول عمر خویش ، حتی لحظه ای برخلاف خواست رسول خدا اقدامی نکرده و هیچ گاه به مخالفت با آن حضرت برنخاستم . ❇️ در موقعیت های دشوار و هنگامه هایی که پهلوانان شجاع از میدان نبرد عاجز می شدند و شیردلان قهرمان از کارزار باز می ماندند و دست و پایشان از ترس می لرزید ، تنها من بودم که جان خویش را فدای رسول خدا می کردم و برای دفاع از آن حضرت ، سرازپا نمی شناختم . 🌸 البته این همه، لطف خدا بود بر من که چنین توان و توفیقی را به من عطا کرده بود . 🔷کتاب علی از زبان علی صفحه 47🔶 ☘️ 🌺🌺 🌻🌻🌻 🌸🌸🌸🌸
مناجات شبانه شب دوم.mp3
2.73M
🌷﷽🌷 🌙 🌙 🔻 2️⃣ خوبی هات هیچوقت از یادم نمیره 📌فكَمْ يَا إِلٰهِى مِنْ كُرْبَةٍ قَدْ فَرَّجْتَها ، وَهُمُومٍ قَدْ كَشَفْتَها ، وَعَثْرَةٍ قَدْ أَقَلْتَها، وَرَحْمَةٍ قَدْ نَشَرْتَها ، وَحَلْقَةِ بَلاءٍ قَدْ فَكَكْتَها📌 🌱ای خدای من چه بسیار سختی‌هایی که گره گشودی و اندوه‌هایی که برطرف کردی و لغزش‌هایی که آمرزیدی و رحمتی که گستراندی و زنجیر بلایی که باز کردی🌱 ❇️❇️ در طول این سال هایی که از خدا عمر گرفتم همیشه دست لطفش همراهم بوده ✳️✳️ هیچوقت پشتم را خالی نکرده با اینکه من بنده ی خوبی برایش نبوده ام . 🤲🏻خدایا شکرت🤲🏻 💐 💐💐 💐💐💐 💐💐💐💐
ترتیل سریع جزء 5.mp3
9.12M
🎶 جزء 5️⃣ 🎙 قاری : حجت الاسلام 🔻
📌توئیت درخصوص وجدان‌کاری یک قاضی‌ای که درخواست و خود را دارد! ⁉️ چرا عده‌ای در انتشار اخبار سیاه و منفی پیشگامند و اخبار امیدآفرین، با سکوت خبری مواجه هستند؟! 🌐 🆔 @soada_ir
دعای افتتاح شب سوم.mp3
2.74M
🌷﷽🌷 🌙 🌙 🔻 3️⃣ همه کارها به دست سلطان عالمه 🌺الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَامُضادَّ لَهُ فِى مُلْكِهِ ، وَلَا مُنازِعَ لَهُ فِى أَمْرِهِ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَاشَرِيكَ لَهُ فِى خَلْقِهِ ، وَلَا شَبِيهَ لَهُ فِى عَظَمَتِهِ 🌺 💠سپاس خدای را که در فرمانروایی رقیبی ندارد و برای او در کارش نزاع‌کننده‌ای نیست، سپاس خدای را که در آفرینش شریکی ندارد و در بزرگی شبیهی برای او نیست. ⚠️دیر یا زود میفهمم که اگه سراغ دیگران رفتم و اونها را جایگزین خدا کردم ، اشتباه محض بوده⚠️ ✅✅ همه سر سفره ی خدا نشستن . ✴️ای کاش اینو زودتر می فهمیدم ✴️ 💐 💐💐 💐💐💐 💐💐💐💐
علیه السلام ❤️ 6️⃣ قمقمه ش هنوز آب داشت. نمی خورد. از سر کانال تا تهش هی می رفت و می آمد، لب های بچه ها را با آب قمقمه اش تر می کرد. ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود، به هم نچسبد. 📚 کتاب عطش نشر روایت فتح 📚 💧 💧💧 💧💧💧
🌷﷽🌷 ❤️ 6️⃣ جایزه شوت کردن توپ سمت صورت 🎁🎁 همراه ابراهیم راه می رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسر بچه ای محکم توپ را شوت کرد ⚽️ توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد، ابراهیم از درد روی زمین نشست. 🥵🥵 صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود. خیلی عصبانی شدم. به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند.🏃🏽‍♂️🏃🏽‍♂️ 🌺ابراهیم همانطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش پلاستیک گردو را براداشت و داد زد: بچه ها کجا رفتید؟ بیایید گردوها را بردارید!🌺 بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال 🥅 و حرکت کردیم. توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود؟ ❇️❇️ گفت: بنده های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من میدانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل میکنند 📚 🌼 🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼