eitaa logo
طرح «عریف»
70 دنبال‌کننده
842 عکس
499 ویدیو
59 فایل
علت اصلی غیبت «لقلة أعوانه علیهم» 📗عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص: ۸۲. تکلیف امروز #نیروسازی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمثیل «واعتصموا بحبل‌الله جمیعا ولاتفرقوا» جایگاه 🔆 رهبر معظم انقلاب اسلامی: 🔶 «مصداق «وَ تَواصَوا بِالحَقِ‌ّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر» بشوید؛ همدیگر را کنید و نگه دارید؛ مثل در جاهای خطرناک که با یکدیگر را، کمرها را، به هم وصل می‌کنند؛ یکی اگر پایش بلغزد، پرت نمی‌شود تا آخر کوه؛ وقتی به همدیگر شدند، ریسمان بستند، اگر یکی لغزید، دیگران که هنوز نلغزیده‌اند، او را نگه میدارند و بالا می‌کشند؛ و ، این‌جوری است. تَواصَوا بِالحَقِ‌ّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛ هم به یکدیگر را توصیه کنید، هم به ؛ صبر یعنی استقامت، ، ، در مقابل حوادث تلخ ، ، ؛ این عرض ما با شما است.» 🔸 ۱۳۹۵/۰۲/۰۱ ┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓ 🆔 @Aavanehialayhem
هدایت شده از گنجینه
امام باقر علیه السلام اَوشَک دَعوَهُ و اَسرَعُ اِجابَه دُعاءَ المَرءِ لِاَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ دعای انسان پشت سر برادر دینی اش ، نزدیکترین و سریعترین دعا برای اجابت است . کافی ، ج ۲ ، ص ۵۰۷ @ganjinehasar
هدایت شده از حوزه علمیه خواهران جلالیه معصومیه آستانه اشرفیه
هروقت می‌خواست برای جوانان یادگاری بنویسد، می‌نوشت: من کان لله کان الله له هرکه با خدا باشد، خدا با اوست! رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن.. :) ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‎‎‌‎‌ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @hawzahJalaliyehmasoumiyeh|کانال حوزه علمیه جلالیه معصومیه خواهران آستانه اشرفیه
✨جوانمردی هم در وطن و هم در سفر! 🔸حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ✅ «مروّت و جوانمردى» دو قسم است: جوانمردى در وطن (اقامتگاه) و جوانمردى در سفر جوانمردی در وطن: قرآن و در مساجد و با نيكوكاران و دقيق در مسائل شرعى و احكام دينى است. اما جوانمردى در سفر عبارت است از: و بخشش از توشه‌ خود به همسفران، و مزاح در اموری که مورد خشم خداوند نباشد، مخالفت كردن با همراهان (و بر خلاف ميل آنان رفتار نكردن) و سر آنها سخن نگفتن! پس از جدایى و بازگشت. ✨عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْمُرُوءَةُ مُرُوءَتَانِ مُرُوءةُ اَلْحَضَرِ وَ مُرُوءةُ اَلسَّفَرِ فَأَمَّا مُرُوءَةُ اَلْحَضَرِ: فَتِلاَوَةُ اَلْقُرْآنِ وَ حُضُورُ اَلْمَسَاجِدِ وَ صُحْبَةُ أَهْلِ اَلْخَيْرِ وَ اَلنَّظَرُ فِي اَلْفِقْهِ وَ أَمَّا مُرُوءَةُ اَلسَّفَرِ: فَبَذْلُ اَلزَّادِ وَ اَلْمِزَاحُ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اَللَّهَ وَ قِلَّةُ اَلْخِلاَفِ عَلَى مَنْ صَحِبَكَ وَ تَرْكُ اَلرِّوَايَةِ عَلَيْهِمْ إِذَا أَنْتَ فَارَقْتَهُم. 📚 معاني الأخبار ج۱؛ ص۲۵۸ 🌷🇮🇷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | سرمشقِ بندگی 🏴 شرح حدیثی از امام باقر علیه‌السلام توسط رهبر انقلاب: 👈 سه چیز است که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مومن است: 1️⃣ در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد 2️⃣ مواسات ورزیدن با برادر مومن را وظیفه بداند 3️⃣ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 با نذر خدمت، ارادت خودمان را ثابت کنیم ╔═ 🍃💠🍃═════════╗ 💬 @ideavane | بانک ایده‌های فرهنگی ╚══════════════
💠 وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ✨ وای بر کم‌فروشان! سوره مطففین / ۱ ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رابطه جالب آدم‌های مخلص با خدا در روز قیامت! 👤 ✅ فقط برای خود خدا تلاش کن! ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
💠 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ ✨ ای اهل ایمان، خدا را اطاعت کنید و رسول او را اطاعت کنید و اعمال خود را ضایع و باطل نگردانید. سوره محمد / ۳۳ ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
💠 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ✨ ای اهل ایمان، مراقب (ایمان و ارزش های معنوی) خود باشید. سوره مائده / ۱۰۵ ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
☀️ انقلاب جهانی امام زمان(عج) 🌹شهید ابراهیم همت: سختی‌ها را تحمل کنید. ان‌شاءالله ‎انقلاب با نهایتِ اقتدار و توان به انقلابِ جهانی ‎امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتصال پیدا می‌کند و تحققِ این آرزو، چندان دور نیست. ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
✍امام باقر علیه السلام: هرکه قصد کار خوبی کند، در انجام آن شتاب ورزد؛ زیرا هرچیزی که در آن تاخیر شود، شیطان فرصتی به دست می‌آورد. 📚 میزان الحکمه ج۳ ص۵۵۹ ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
💠 حدیث روز | ۱۴۰۰/۴/۲۸ 🔸پیامبر اکرم(ص): صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ يَعْمُرانِ الدّيارَ وَ يَزيدانَفِى الاَْعْمارِ 🔹صله رحم، خوش اخلاقى و خوش همسايگى، شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند. 📚نهج الفصاحه، ح ۱۸۳۹ 💡 تبلیغ نیوز | پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم 🌐 Tablighnews.Dte.ir 🆔 @tablighnews
امام علی عليه السلام: الكريمُ يَرفَعُ نفسَهُ في كُلِّ ما أسداهُ عن حُسنِ المُجازاةِ بزرگوار كسى است كه خود را بالاتر از اين داند كه براى نيكی هايش عوض نيكو انتظار داشته باشد غررالحكم حدیث2033
📜 🌹اميرالمؤمنين عليه السلام: زخمِ زبان، دردناک تر از زخمِ نيزه است.🔥 📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه 265 ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
خانم رحیمی پور_نویسندگی: بسم الله الرحمن الرحیم اکثر ما آدم‌ها مجموعه‌ای هستیم از ویژگی‌های صحیح و غلط. خوش ندارم وقتی عزیزی را از دست می‌دهیم از او فرشته بسازیم. ولی بعضی‌ها هستند که خوبی‌هایشان به یاد ماندنی است و درس‌آموز. مرور خاطراتشان بیش از آن‌که ذکر خیر آنها باشد، تلنگری است برای خودمان. بارها به فکرم رسیده بود درباره‌ی ویژگی‌های خدیجه بنویسم تا بعضی‌هایشان را در شخصیت‌های داستان‌‌هایم کار بگذارم ولی نشد. حالا که ۲۴ ساعت از پر کشیدنش می‌گذرد، خاطراتش مثل فیلم از جلوی چشمم رد می‌شود. من فقط ۳ سال با او زندگی کردم. کاش دیگرانی که بیشتر می‌شناسندش بیایند و با خاطراتشان تکه‌های این پازل را کامل کنند. حالا امروز می‌خواهم خاطراتش را بنویسم تا چیزهایی را که ازش آموختم فراموش نکنم. درست مثل روزهایی که سر جلسات می‌نشستیم و او تمام حرف‌های مرا با دقت و خط خوش یادداشت می‌کرد. اسم "استاد" را او در دهان بقیه انداخت. می‌گفتم: "خدیجه به من نگو استاد. من استاد نیستم‌." می‌خندید و می‌گفت: "هستید... استاد هستید... من خیلی چیزها ازتان یاد گرفتم..." خبر نداشت که من بیشتر داشتم ازش یاد می‌گرفتم. تفاوتمان این بود که او تواضع داشت و من اسم و عنوان. ۱. یادم نمی‌آید که هیچ‌وقت از فشار کار گله کرده باشد. همیشه بیشتر از همه کار می‌کرد و کمتر اعتراض و همین روحیه‌اش باعث می‌شد که گاهی یادم برود که چه کارهای سنگینی برعهده‌اش گذاشته‌ام. وقتی با تذکر بقیه متوجه می‌شدم، می‌خندید و می‌گفت: "اصلا سخت نیست... همه‌اش عشقه!" ۲. وقتی مطهره را به جلسه می‌آورد، قیدش را می‌زدم. هوش و حواسش می‌رفت پیِ مطهره‌. هر چه مطهره می‌خواست، با حوصله و بدون ذره‌ای ناراحتی برآورده می‌کرد. اسب می‌شد و او را سوار خودش می‌کرد، بارها می‌رفت برایش خوراکی و آب می‌آورد، بلندش می‌کرد و روی قفسه‌ها می‌نشاند و... برای بچه‌ها ارزش و احترام زیادی قائل بود. همان احترامی که ما برای بزرگترها می‌گذاریم. ۳. اگر می‌خواست به کودکی تذکر بدهد، از دور صدایش نمی‌کرد و با صدای بلند نمی‌گفت: "بشین... نکن... دست نزن..." جلو می‌رفت، کنار کودک زانو می‌زد، با صدای آهسته و محترمانه خواسته‌اش را به او می‌گفت. با بچه‌های خودش هم همین‌طور برخورد می‌کرد. ۴. برای زندگی‌اش برنامه‌ریزی دقیق داشت. هم به همسر و بچه‌هایش می‌رسید و هم به خانه‌اش و هم به کارش‌. همه را به نحو احسن انجام می‌داد. هیچ‌وقت، وقتش را تلف نمی‌کرد. همیشه در حال فعالیت بود. ۵. کوچک‌ترین کارها را هم دقیق و زیبا انجام می‌داد. برایش مهم نبود که این کارش را چند نفر می‌بینند، دوست داشت همه چیز را به بهترین و زیباترین شکل انجام بدهد. ۶. خیلی پرتلاش بود. هر چه به دست آورده بود حاصل تلاش خودش بود. هر جا می‌رفت، گل سرسبد می‌شد. از خوابش می‌زد و کار می‌کرد. گاهی می‌شد که دو شب پشت سر هم درست نخوابد ولی نه خم به ابرو می‌آورد و نه کاری را ناقص انجام می‌داد. ۷. همیشه نیمه‌ی پر لیوان را می‌دید حتی زمانی‌که فقط چند قطره آب ته لیوان بود. خودش تعریف می‌کرد که یک بار مهمان داشتند و ته‌دیگش سوخت. خانم‌هایی که کمکش می‌کردند ته‌دیگ را درآوردند و داشتند غصه می‌خوردند که چرا برنج ته گرفته ولی او محو تماشای ترکیب زیبای رنگ‌های ته‌دیگ بود. ۸.بامناسبت و بی‌مناسبت پیام‌های مثبت در گروه می‌فرستاد و همیشه در انتهای پیامش می‌نوشت: "جای بوسه‌های خداوند روی گونه‌هایتان" ما هم دستش می‌انداختیم و می‌گفتیم: "خانمِ صبحتون عسلی مَسَلی آمد." آخر هر روز بهمان پیام می‌داد: "صبحتون عسلی." ۹. اگر از یکی از همکاران ناراحت می‌شد، اصلا بروز نمی‌داد. حتی از دستش شکایت هم نمی‌کرد. هیچ‌کس نمی‌فهمید که ناراحت شده. ۱۰. اگر کودکی مشکلی داشت، سعی می‌کرد خودش مشکل را حل کند. مطالعه می‌کرد، روش‌های مختلف را امتحان می‌کرد و می‌گفت: "شاید رفع شود" و اغلب هم مشکل را رفع می‌کرد. ۱۱. در هر کاری وارد می‌شد، خودش را وقف آن می‌کرد. حساب و کتاب نمی‌کرد و هر‌چه در توان داشت انجام می‌داد. کار برایش کوچک و بزرگ نداشت. عاشقانه کار می‌کرد و لذت می‌برد. ۱۲. دقت زیادی به جزئیات داشت. کوچک‌ترین و ظریف‌ترین حرکات بچه‌ها را می‌دید و ثبت می‌کرد. حرکت چشم‌هایشان، حالت ابرویشان، پلک زدنشان... همه را به دقت بررسی می‌کرد‌ و حس آنها را درک می‌کرد. ۱۳. موقع بازی با بچه‌ها کودک می‌شد و همه چیز را فراموش می‌کرد. مثل خودشان ورجه وورجه می‌کرد و لذت می‌برد. بچه‌ها هم بازی کردن با او را دوست داشتند. ۱۴. وقتی خبر خوشی دریافت می‌کرد یا چیزی خوشحالش می‌کرد، به دیگران خبر می‌داد. می‌گفت: "خودم خوشحالم. دوست دارم شما رو هم در خوشحالیم شریک کنم." ۱۵. وقتی خوشحال بود یا وقتی برای مدتی کسی را نمی‌دید، هنگام دیدار مجدد، آغوشش را باز می‌کرد، به طرف شخص می‌دوید، می‌خندید و محکم بغل می کرد و بالا و پایین
می‌پرید و همه را بانشاط می‌کرد. ۱۶. خیلی برایش سخت بود که در مورد همکارانش نظر بدهد. باید خیلی تلاش می‌کردی تا چیزی از زیر زبانش بیرون بکشی. می‌گفت: "کار سختیه. نکنه حرف نادرستی بزنم." ۱۷. عاشق تعریف کردن بود. همه چیز را با هیجان و با جزئیات و طول و تفصیل و بیشترین حرکات بدن توضیح می‌داد. می‌گفت: "من آن شرلی‌ام." به خصوص وقتی می‌خواست در مورد بچه‌ها حرف بزند‌. ۱۸. همیشه ایده‌های نو داشت. گاهی فی‌البداهه با بچه‌ها ایده‌ای را اجرا می‌کرد و ما را غافلگیر می‌کرد. وقتی کلاسش تمام می‌شد نه تنها خسته نبود انگار بانشاط‌تر هم شده بود. ۱۹. خیال می‌کردم رابطه‌اش فقط با دخترها خوب است ولی او زبان بچه‌ها را بلد بود. یک‌بار پسر بیش‌فعالی را که حاضر نبود کلاس را ترک کند و بدخلقی می‌کرد، با مشت‌بازی خیالی و بپربپر کردن از کلاس بیرون آورد. بدون هیچ زور و فشار و سختی. ۲۰. اگر ایرادی از کارش می گرفتی، نه دفاع می‌کرد و نه توجیه. فقط عذرخواهی می‌کرد و بعد تمام تلاشش را می‌کرد تا عیبِ کارش را برطرف کند‌. همین بود که سریع پیش‌رفت می‌کرد. ۲۱. شعارش "مهربانی کنیم" بود. گاهی فکر می‌کردم شاکله‌ی وجودش این خصلت است. می‌گفت: "مثل آفتاب که نگاه نمی‌کند به چه چیزی می‌تابد، مهربانی کنیم." ۲۲. سه تا بچه و یک خانه‌ی دوخوابه که یک خوابش محل مطالعه‌ی بابای بچه‌هاست، جای پرسروصدایی می‌شود. روز‌هایی که همسرش مشغول نوشتن پایان‌نامه بود، بعد از کلاس، به خانه می‌رفت، شام را آماده می‌کرد و در یک سبد پیک‌نیک می‌گذاشت، کمی که هوا خنک می‌شد، دست بچه‌ها را می‌گرفت و می‌رفتند پارک و تا شب بازیشان می‌داد. می‌گفت: "خانه‌ ساکت باشد تا همسرم به کارشان برسند." ۲۳. پدر و مادرش یزد زندگی می‌کردند. از یزد تا قم راه زیادی است به خصوص اگر ماشین نداشته باشی. روزهایی را که از پدر و مادرش دور بود، می‌شمارد. وقتی به چند ماه می‌رسید، آن چهره‌ی همیشه خندان و سرزنده، مثل گلی که آب بهش نرسیده باشد، خم می‌شد. دلش تنگ می‌شد ولی اعتراض نمی‌کرد. دعا می‌کردیم زودتر ببیندشان تا دوباره خورشید تابان جمعمان بشود. ۲۴. روزهایی که پیش پدر و مادرش می‌رفت یا معدود روزهایی که آنها به دیدارش می‌آمدند، با شادی می‌گفت: "در خدمت پدر و مادرم هستم. خدمت به پدر و مادر خیلی لذت‌بخشه." ۲۵. همدلی در ذاتش بود. احساس آدم‌ها را پیش از آن‌که به زبان بیاورند، حتی از پس امواج فضای مجازی حس می‌کرد و می‌دانست چطور با آنها حرف بزند که بهشان آرامش، اعتماد به نفس و دلگرمی بدهد. آنها که فقط چند بار مخاطب پیام‌هایش بوده‌اند، می‌دانند چه می گویم. ۲۶. پروانه‌ها را دوست داشت. همه جای خانه‌اش را با تصاویر پروانه تزئین کرده بود و امروز خودش به جمع پروانه‌ها پیوست. خدیجه، هر جا می‌رفتی، خودت را به همه می‌شناساندی. نمی‌شد در جمعی حاضر شوی و کسی متوجه حضورت نشود‌. امروز همه جا حرف از توست. حتی آدم‌هایی که خیلی ازت دور بودند، درباره‌ات صحبت می‌کنند. بیا و ببین چقدر دوست و رفیق پیدا کردی. بیا و مهربانی را بین تمام رفقای جدیدت پخش کن.
انقلابی زیستن به سبک محمدحسین فرج‌نژاد! محمد محمدی‌نیا @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای بنویسم، نتونستم و نشد. این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر ته‌تقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا می‌کنم که بهتر باشه جایگاهشون. دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرج‌نژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگی‌ناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود. هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونواده‌ی 5نفری‌شون اشاره می‌کنم: این زن و شوهر، نمونه خونواده‌ای بودن که با هم می‌ساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقه‌مند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقه‌ی همسرش کاملا شرایط رو آماده می‌کرد. تعریف می‌کرد که چه هزینه‌هایی کرده تا همسرش کلاس‌های هنری مورد علاقه‌ش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرف‌کننده نبود. با فروش تولیدات هنری‌ش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک می‌رسوند. کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه می‌موند، مطهره‌ی کم‌سن‌وسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه می‌داشت تا مامانِ خونه بتونه دوره‌های آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه. این برش‌ها از زندگی حسین رو دیگران نگفتن و لذا وادار شدم اشاره کنم. این زن‌وشوهر نمونه جالبی برای یه خونواده ساده و بی‌دنگ‌وفنگ ایرانی بودن. بالاخره مثل همه زن‌وشوهرا سر یه مسائلی بحثشون می‌شد، اما با هم می‌ساختن. تحمل کردنِ شرایطِ مردی با گستردگی فعالیت حسین فرج‌نژاد کار آسونی نیست، اما خانم بابایی شرایط رو کاملا فراهم می‌کرد. اگه این همکاری زنانه و مادرانه نبود، امکان نداشت حسین بتونه حسین فعلی باشه و متقابلا، حسین کاملا در خدمت خونواده بود. علاوه بر همراهی کامل در راستای اشتغال خانم بابایی، برای بچه‌ها بابا بود، نه یه فعال جهادی که نمی‌شناسنش. تمام طول هفته شاید تا نصفه شب جلسه رسمی و خونگی برای کار انقلاب داشت، اما همیشه بهم می‌گفت عصر جمعه‌ها رو هیچ کاری قبول نمی‌کنم تا جایی که بتونم. این چند ساعت مال بچه‌هاست. ساده‌ترین کاری هم که می‌کردن این بود: با این موتورِ علیه‌ماعلیه می‌رفتن تو بیابونای پردیسان و جاده کهک و اینجاها، آتیش «بزرگ» درست می‌کردن. تأکیدم داشت که آتیششون خیلی بزرگه، چون بچه‌ها بیشتر کیف می‌کنن. الان که می‌نویسم حالم دگرگون شده، بیشتر نمی‌تونم ادامه بدم. اما گفتن از «حسین فرجنژاد در متن خونواده» رو یه ضرورت می‌دونم،‌ درحالی‌که دختر و پسر انقلابیِ ما خوب نمیتونه خونواده‌داری کنه، از زندگی مشترک به خدا برسه و بهشت بخره. در شرایطی که آمار طلاق و تنش بین خونواده‌های مذهبی نگران‌کننده داره میشه، باید این جنبه‌ها رو هم گفت. اونایی که قلم شیوا و صدای رسا دارید و می‌خواید از حسین فرج‌نژاد یه الگو در جبهه‌ی انقلاب بسازید، این جنبه‌ها هم ضرورته. فعل‌ ماضی چقدر بده، وقتی داری به عزیزانت نسبت میدی: بود، می‌گفت، می‌رفت... این افعال ماضی بر حسب احوال ماست که خودمون رو زنده و اونا رو درگذشته و ناپیدا فرض می‌کنیم، در حالی‌که برعکسه. به قول آوینی، حقیقت اینه که زمان ما رو برده و اونا با ابدیت ماندگار شدن. ما از اون لحظه‌ی ابدیت درگذشتیم و به سوی اجل خودمون در حرکتیم. اونا هستن. بیشتر از ما هستن.‌ در سکوت و بهت فرو رفتم. گفتنی زیاده. هر وقت بتونم، خواهم گفت؛ از باقیات صالحات او، شیوه تفکرش، افقی که برای آینده حزب‌اللهی‌های امروز گشوده و رسم انقلابی زیستن . @rozaneebefarda
هدایت شده از پونز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ استاد فرج نژاد در حال ترسیم صحنه جنگ آب ▪️ واقعا این حرف‌ها برای بعضی افراد موی دماغ بود 📌 @ponezs
🌷 میزان ایمان خود 🍂سه ویژگی اصلی واقعی در کلام امام علیه السلام 🌱مراقب باشیم ایمان مؤمن در زمان شادی و خشم و قدرت معلوم می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد رحیم پور ازغدی: تمام کسانی که ادعا می کنند مذهبی اند بدانند خدای متعال شما را در مورد گرسنگی همه گرسنگان عالم مسئول می داند ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
4_6030485725441428214.mp3
1.3M
کار برای خدا شکست ندارد! 🌷🇮🇷🌷
✨امام علی علیه السلام✨ ... فكيف بمن تكفل عددا من المؤمنين والمؤمنات وانا ضمينه على الله تعالى الامان من الكفر والفقر؛ ... چگونه خواهد بود حال كسى كه عهده دار زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن باشد، در صورتى كه من پيش خدا ضامنم كه از كفر و تنگدستى در امان باشد. 📚وسائل الشيعه 7: 327. چه نتایج مطلوبی😍 در امان ماندن از کفر[ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (آل عمران:۳۲)خداوند کافران را دوست نمی دارد.] ✨از رسول خدا (ص) پرسیدند: خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟ فرمودند: آنکه نفع بیشتری به مردم برساند. 🌷 🍃بحار؛ ۷۳:۳۳۹ ┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓ 🆔 @Aavanehialayhem
هدایت شده از اشتیاق طلبگی
✨قابل استفاده برای دوستانی که با طلاب یا مدارس کار می کنند: 《در همين دوره‏هاى پايين، دوره‏ى و دوره‏ى شكل گرفتن يك طلبه آغاز مى‏شود و در همين دوره‏هاست كه ‏ها و يا نفرت‏ها، و مساوات و يا خودخواهى‏ها و ‏ها، و يا شرك، يا اسارت، روحى و يا ضعف و زبونى، يا انحطاط در طلبه شكل مى‏گيرد. و اگر خودش را هم مى‏شناخت و اگر سازندگى را در حد خود مى‏ديد، ناچار وضع عوض مى‏شد و به اين دوره نيز مى‏پرداخت. در اين دوره، مى‏توان در نهاد و طلبه، هر چيزى را كاشت و بارور كرد؛ و يا خيانت، و يا بى‏تفاوتى، به خلق و يا توجه به خود را. و اين همه نه با حرف امكان دارد و نه با خواندن چند روايت در روزهاى پنجشنبه و جمعه. مسأله‏ى معاشرت فرع مسأله‏ى تربيت است؛ چون هنگامى كه افراد ساخته نشده باشند و ملاك بدست نياورده باشند، در نتيجه به هر كجا سر مى‏گذارند و با هر كس دمخور مى‏شوند و در هر دامى مى‏نشينند. اما اگر مربى به طلبه‏اش ديد بدهد و او را متوجه و زرنگ بار بياورد و همچون نهنگ آماده‏اش كند و با ملاك، نه فقط با حرف‏ها و دستورها و بكن نكن‏ها آشنايش بنمايد، او مى‏تواند دوست و معاشر خود را بشناسد و حتى مهمانى رفتن و مهمان آوردن خود را رهبرى كند. و حتى لباس و رنگ لباس خود را بشناسد. آخر طلبه‏اى كه از شهوت سرشار است و به خاطر رسيدن به زن ديوانه است چگونه مى‏تواند به خدا برسد. آخر طلبه‏اى كه براى لباس پوشيدن ندارد و براى درس خواندن كه هيچ، براى زنده ماندن هم ندارد و و در سر و دلش ننشسته چگونه مى‏تواند آن باشد كه مى‏خواهد و استاد مى‏طلبد. اما اگر فهميد كه بايد كند و در نتيجه با كسانى مى‏نشيند كه يا به آنها و يا از آنها راستى اگر در افراد نُضج بگيرد اين هدف مى‏تواند آنها را كند؛ خواه هدف پول باشد و يا قدرت و يا شهوت و يا قرب حق و تعالى و تكامل و رشد. ما به جاى اين كه در پوشيدن دخالت كنيم، بايد اين ‏ها و ‏ها را در دل‏ها بگذاريم و افراد را از عوض كنيم.》