عزاداریاتون قبول درگاه حق...
کافیه یه چرخی تو کانالهای تلویزیونی بزنیم تا متوجه عزاداری واقعی و بجا آوردن حق چنین روزایی رو ببینیم چجوری باید بجا آورد...شبکه های سراسری که چند روزه فقط دارن هییات مذهبی استان یزد رو به تصویر میکشن..
از صبح تا حالا هم یکسره مراسمات تاسوعای حسینی رو نشون میدن...
.امروزم که روز تاسوعا بود هیچ مراسمی تو سطح آبادی نبود الا مسجد جامع که در حد نیم ساعت عزاداری مختصر اونم بدون حتی یک چایی روضه و پذیرایی...فردا هم که روز عاشوراست،بازم خدا طول عمر برادران قاسمی بده که ادامه راه برادرشون مرحوم میثم رو دادن و چند تا ماشین و کتل بندی رو به عهده دارن و چند تا از وقایع رو به تصویر میکشن....عرض بنده اینه که الحمدالله جوونای ما همه پاکارند و حسینی ببار اومدن
اگر
دست اندرکاران با هم فکری هم و نظر خواهی از سر هییت های دیگه ،یک مراسمی در شأن آبادی در روز تاسوعا و عاشورا داشته باشیم ..
حتی شبها هم یک سینه زنی خوب هم در حسینیه برگزار کنند تا جوونا هم تقا نشین و تماشاچی نباشن،،عالی میشد
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💥 پیکرسالم شهید مدافع حرم بعد از 6 سال دوری
🔹شهید مدافع حرم فرمانده شهید؛ مهدی مکرمی که بعد از شش سال به مشهد آمده و در امامزاده سید محمد گنبد خشتی به خاک سپرده شد. این پیکر مطهر بعد از این سالها به اذن الهی هیچ تغییری نکزده است.
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
در آن ماه پر از اندوه و ماتم
در آن ایام جان سوز محرم
گه پیکار با خصم سیه روز
در آن گرمای طاقت گیر جان سوز
به لب ها جمله ذکر ربنا بود
شهادت کار مردان خدا بود
گه پیکار بود و صحبت از جان
نبردی بود بین کفر و ایمان
یکی بی سر یکی بی دست می شد
یکی از جام عرفان مست می شد
تمام غنچه ها از غصه بی تاب
فسرده غم زده در حسرت آب
ز یک سو آه و فریاد و فغان بود
ز یک سو ناله لب تشنه گان بود
در آن هنگامه عباس دلاور
ابوالفضل رشید آن پور حیدر
چو دید آن کودکان زار و محزون
به سوی آب زد از خیمه بیرون
به عشق حق گذشت ازجان واز سر
به شوق یاری فرزند حیدر
چنان آتش به جان دشمن افروخت
که گویی خرمن بیداد را سوخت
لب شط چون رسید آن ماه گردون
عطش بر جان وی گردید افزون
فرود آمد ز اسب خسته بی تاب
که بردارد برای کودکان آب
دو دستش را ز آب رود پر کرد
به نزدیک لبان خویش آورد
در آن دم بانگ زد بر خویشتن هان
تو گردی سیر از آب و تشنه طفلان
به یاد کودکان تشنه افتاد
لب خشک برادر آمدش یاد
دوباره آب را بر آب افزود
عجب داغی نهاد او بر دل رود
نمود از آب رود آن مشک را پر
فلک از کار او شد در تحیر
لب عطشان ز آب رود بگذشت
شتابان رو به سوی خیمه برگشت
ولیکن قوم دون پیوسته بودند
ره آن یار حق را بسته بودند
یکی زد تیر بر پهلوی سقا
یکی زد نیزه بر بازوی سقا
ز بازو دست سقا چون که افتاد
به دندان بند مشک آب را داد
شرور دیگری زد تیر بر مشک
ز مشک آندم روان شد سیلی از اشک
سیه شد آسمان بی نور مهتاب
وسقا نا امید از بردن آب
چو شد نقش زمین آن پیکر ماه
حسین ابن علی ( ع) گردید آگاه
حزین و خسته دل با حال مضطر
غمین آمد به بالین برادر
تن عباس غرق خاک و خون بود
بسان لاله های واژگون بود
هزاران زخم خنجر داشت بر تن
سر او را گرفت آن شه به دامن
رخ او را نمود آن شاه دین پاک
به دست مهربان از خار و خاشاک
بگفتا من حسینم ای برادر
تو را آورده خصم دون چه بر سر
به خورشید آن زمان سقا نظر کرد
چنین گفت و به سوی حق سفر کرد
مرا خیمه مبر تا زنده هستم
که از لب تشنه گان شرمنده هستم
فغان از این ومصیبت آه فریاد
روا باشد اگر خون گرید آزاد
خداوندا به حق آن علمدار
مرا یک دم به حال خویش مگذار
📜شاعر: جناب آقای سعید آزاد
#شعر_محرم
#سقای_کربلا
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
به ژولیده نیشابوری گفتند یک شعر در وصف حضرت عباس (علیه السلام) بگو که پنج بار کلمه "چشم" داشته باشد
او شعری گفت که ده تا کلمه «چشم» داشت:
*چشم ها از هیبت چشمم، به پیچ و تاب بود*
*محو چشمم چشم ها و چشم من بر آب بود*
*چشم گفتم چشم دادم چشم پوشیدم ز آب*
*من سراپا چشم و چشمم جانب ارباب بود*