eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من نمیدانم چرا این دل شده رسوای تو آ شنای هر شب من ،من شدم شیدای تو روی تو نادیده ، امشب گشته ام بیمار دل در خیال خود کشیدم صورت زیبای تو
. بعد تو فاتحه ی قلب خودم را خواندم هرکسی سمت دلم بعد تو آمد , راندم بعد تو هیچکسی همدم و همراهم نیست هر که را خواست دلم ، رو به تو برگرداندم بعد تو عقل به من حکم فراموشی داد عقل را شستم و دیوانه ی چشمت ماندم بعد تو صورت چون ماه تو را خواست دلم خون دل از رقبا خوردم و دل سوزاندم همه گفتند مگر عاشق و دیوانه نبود همه جا طعنه زدند و من از آن درماندم بعد تو بار غمت ماند به دوشم اما اینکه با او تو خوشی را به خودم فهماندم...
گرخرد کامل شود انسان نمی بیند زیان بدترین دشمن چه باشد آدمی را جز زبان؟   گرگها درّنده‌اند تکلیفشان روشن ولی وای از آن گرگی که پنهان است در ذات شبان   قبل از آنکه دل برنجانی کلامت را بسنج تیر رفته بر‌نمی‌گردد به آغوش کمان   هرچه بر خود می‌پسندی را بگو با دیگران فرق دارد نازنینم نیش جان با نوش جان   گر دلی را بشکنی تعریف حالت این شود همچو مرغی که قفس باشد برایش آسمان   نزد خالق با منیّت من منم هرگز نکن ما کجائیم نقطه‌ای در ناکجای کهکشان   سلام و عرض ادب و احترام😊🌸✋
تو که خورشید اوج دلربایی چنین بیرحم و سنگین دل چرایی به اول آن همه مهر و محبّت به آخر راه و رسم بی وفایی
سیری ز دیدن تو ‏ندارد نگاه من... 🖇💌
تو آن کوهی که آخر می‌رسد دستم به دامانش که هر رنجی برای فتحش از آغاز می‌ارزد 🖇💌
بزن به نامم شش دانگ حواست را من از دنیا یک تو برایم کافیست ...
💫 چای دبش و جای دنج و دلبر نیکو سرشت.... ☕️❤️💃 این سه قطعا" به بوَد از وعده های آن بهشت!👌😉😜 💫
بوســـــه ڪردم؛ بر لب مستت دلم دیوانــه شد... ازغم چشمــــان مستت،، خانه ام ویرانـــه شد... اے همــه دل خوشے ام؛ دربند گیســــوے توأم... من ڪجا از غصــه گویم،، تا در آغـــــــوش توام..... 🌻🌻
به چشمان تو می بخشم همه دار و ندارم را به لبخند تو می بازم همه ایل و تبارم را تو چون خورشیدی بی پایان دلم را گرم خواهی کرد و من دست تو می سپارم زمستان و بهارم را دلم را خوب می فهمی ، غمم را خوب می دانی بگیر از من به لبخندی تو این شبهای تارم را کمی باران ، کمی دریا ، کمی هم عصر پاییزی و تو باشی همین کافی است قلب بی قرارم را به چشمانت فقط باید کمی طعم غزل بخشید که جدی تر بگیری باز شعر ماندگارم را همه ایمان من هستی در این بیراهه ی تردید به لبخند تو می بازم همه ایل و تبارم را
دشمنم از روبرو زد دوست هم از پشت سر هرچه یارم یارتر این ضربه پنهانی تر است