🍁 🍁 🍁
🍁 🍁
🍁
آغوش وا کن تا مرا شاعر بسازی
پروانه گشتن پیله میخواهد مگر نه؟
#حسین_مرادی
🍁
🍁 🍁
🍁 🍁 🍁
سلااااام میدهم تورا جواب میدهی مرا
مگر غریبه دیده ای که گفته ای به من شما؟
مرا به سیدی شلوغکار میشناسنم
تورا به دختری پر از حیا و ناز و با خدا
#سید_طباطبایی
مهربانم ولی به آن کس که ، لایق مهربانی ام باشد😌
اهل اسراف نیستم باید، طرفم یار جانی ام باشد🙃
گاه داس و تبر شود لازم ، گاه عطری ز شاخه ی ریحان😊
تا که رفتارتان چگونه بُود و چه بازخورد آنی ام باشد ؟!!😁
دیگه دیگه😁😁😄😄
آن، روی ماه توست که بر رُخ گلاب زد
یا آفتاب بود و به صورت نقاب زد
از زلف تار توست، اگر تار گشته شب
از روی ماه توست، اگر آفتاب زد
گر ماه برنیامده امشب، شگفت نیست
چون دید روی ماه تو،خود را به خواب زد
چشمان مست توست که مستی ز باده بُرد
از لعل توست، کآب بقا را سَراب زد
ای دَهر !شادباش که شاعر غزل سرود
ای کاینات! مست! که عاشق شراب زد
#یغما
دفتر احساس من شد خط خطی تا انتها
جوهر این زندگی بی رنگ از آن ابتدا
شعر میگویم، بهْ آواز خوش سر میدهم
هر غزل را با ترانه خواندم اما بی صدا
یاد ایام قدیمی، کودکی هایم به خیر
خاله بازی با عروسک،طعم چایی بی ریا
نوجوانی و جوانی طی شده چون برق و باد
آه پایم ، پیری آمد با هزار و یک بلا
محفل شعر و طرب های جوانی گرم بود
برف پیری روی موها،سرد گشته دست و پا
اینک اما مانده ام من زار و خسته رو به گور
مرگ آغاز حیاتی جاودانه با خدا
#هاتف
تاریخ :۱۴۰۰/۸/۲۱
▫️
در دلم جا کرد عشقش اختیار از من گرفت
چون مرا از من برون کرد اختیار آمد بدست
جانم از عشق جوانی تازه شد پیرانه سر
در خزان عمر بازم نوبهار آمد بدست
#فیض_کاشانی
─═┅✰❣✰┅═─
"تــــو" ناب ترین واژه ي اعلای زمانی...
"تو" خوب ترین عشق منی حضرت جانی
#امیر_عباس_خالق_وردی
سی چی باور نِمیکی
عشق تو کِردَه اسیرِم، سی چی باوَر نِمیکی
دِ غمت دارم می میرِم، سی چی باور نِمیکی
یه دَفَه خُوتِه نِشو مَی بعدِشَم قایِم مویی
هِه چِنی کِردی یَه پیرِم، سی چی باور نِمیکی
دلِ زخمِم کی تُونَه بارِ غمِتِه بَکشَه
ناتَوونی زِمی گیرم، سی چی باور نِمیکی
وقتی کِه دلم نسیمِ گیس تونِه شونَه میکه
زِنه ئی میرَه دِ ویرم ، سی چی باور نِمیکی
اسمِتِه دِلِم نوشتَه بیخودی خطِش نَزَه
دِ هَمَه غیرِ تو دیرِم، سی چی باور نِمیکی.
#حشمت_الله_خالقی
💚💛💚
مثـلِ دیـوارِ تَرک خورده پس از "زلزلـه" ها
گـاه دل ها، ز سخـن های کسی می شکند
#علی_اصغر_ابراهیمی
⊰⊰━━━⊰≼ِ✺≽♡≼ِ✺≽⊱━━━⊱⊱
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم
سر سودای تو در سینه بماندی هیهات
چشم تردامن اگر فاش نکردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
"حافظ
چه کرده ای تو بادلم که عاشقی نمیکند
کجا تو بسته ای دلم که ازتو دل نمیکند
نه کام داده ای به او نه قول باوفاشدن
ولی مدام وبی صدا تو را بهانه میکند
#جوادگنابادی