eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر بلایی شد سرم آوردی ای دنیا ولی می رسد روزی که کارت گیر باشد پیش ما
تـو همان عشق ِ نخستین ِ منے باورڪن روح شایسته ے تحسین منے باورڪن عشق رابردلم انداخته اےطاقت سوز! چاڪ ِ پیراهن خونین منے باورڪن مژده فال خوش خواجه ےشیراز شدے ماه نو بـر لب پرچین منے باور ڪن نبض من لحظه اے آرام نگیرد بےتو مهر و ماه ِ سرِ بالین منے باورڪن ڪافرم ڪرده اےازشعر فرارےبشوم توڪه عصیانگر آیین منے باورڪن زخم ڪارےبزن وچشم به چشمم واڪن تـو خودت مایه ے تسڪین منے باورڪن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود دائم برای تو.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
نِگاهَش در نِگاهم گِره خوردُ اِنگار دِلَم بَندِ دلَش شد… یک لحظه فقط بود ، وَلیکِن فریاد از این دِل که در بَندِ دِلَش شد!♡ ⁩⁦♥️⁩⁦⛓️⁩
-! نگاهت‌مۍکنم‌خاموش‌وخاموشۍزبان دارد! زبان‌عاشقان‌چشم‌است‌وچشم‌ازدل‌نشان دارد!
و عجب حال عجیبی ست دلم تنگ شده بی تو فکرم همه جا و کار من لنگ شده #"
چگونه با لبِ خاموش، از تو دم بزنم؟ به روی آب،مگر می شود قدم بزنم؟ چقدر بغضِ فروخورده در گلو مانده! چقدر باید از این ماجرا قلم بزنم؟
زحمت كشيده اي حضرت معشوق بي وفا اين روزها به لطف شما سيرِ غصه ايم...!
یک نفر بین هزاران چت و پیغام نوشت دوستت دارم و این نیز دمی میگذرد
شاعر شدم و سرودم از ابرویت نقاش شدم با قلمی از مویت خطاط شدم تا بنویسم از تو القصه هنرمند شدم با رویت
چه اشتیاقی و شوری، که من چکاوک لالم پر از چکامه ی نابم ولی چه جای مجالم ترانه ام که نشستم در انتظار ترنّم به رغم بی پر و‌ بالی، هُمای اوج خیالم تو را به خواهش خُنیای ناشنیده، نگاهی که لا اقل دو سه آهی به جای نغمه بنالم تو را به ناز مضامین ناسروده، صوابی به قدر خرده جوابی به کاسه های سؤالم الا مُقلّب الابصارِ والقلوب، چه می شد تحوّلی بچشانی به حالِ رو به زوالم چه زجرها "منِ" رامَم، کشید از "منِ" یاغی چنانکه از "دل سنگم" بُرید "قلب زلالم" زمانه عرصهٔ جنگ است، جنگ بین "من" و "من" نبرد باطن"هند" و ضمیر "حمزه" خصالم اگرچه روی سیاهم کِشد به صورت "وحشی" قسم به "رحم محمّد" ، غلام حیدر و آلم «محمدحسین رشیدی» ۱۷ فروردین ۱۴۰۰
تو را من دیده ام با او، بماند حال و احوالم به هم می‌آمدید اما تو سهم قلب من بودی