eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود دائم برای تو.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
نِگاهَش در نِگاهم گِره خوردُ اِنگار دِلَم بَندِ دلَش شد… یک لحظه فقط بود ، وَلیکِن فریاد از این دِل که در بَندِ دِلَش شد!♡ ⁩⁦♥️⁩⁦⛓️⁩
-! نگاهت‌مۍکنم‌خاموش‌وخاموشۍزبان دارد! زبان‌عاشقان‌چشم‌است‌وچشم‌ازدل‌نشان دارد!
و عجب حال عجیبی ست دلم تنگ شده بی تو فکرم همه جا و کار من لنگ شده #"
چگونه با لبِ خاموش، از تو دم بزنم؟ به روی آب،مگر می شود قدم بزنم؟ چقدر بغضِ فروخورده در گلو مانده! چقدر باید از این ماجرا قلم بزنم؟
زحمت كشيده اي حضرت معشوق بي وفا اين روزها به لطف شما سيرِ غصه ايم...!
یک نفر بین هزاران چت و پیغام نوشت دوستت دارم و این نیز دمی میگذرد
شاعر شدم و سرودم از ابرویت نقاش شدم با قلمی از مویت خطاط شدم تا بنویسم از تو القصه هنرمند شدم با رویت
چه اشتیاقی و شوری، که من چکاوک لالم پر از چکامه ی نابم ولی چه جای مجالم ترانه ام که نشستم در انتظار ترنّم به رغم بی پر و‌ بالی، هُمای اوج خیالم تو را به خواهش خُنیای ناشنیده، نگاهی که لا اقل دو سه آهی به جای نغمه بنالم تو را به ناز مضامین ناسروده، صوابی به قدر خرده جوابی به کاسه های سؤالم الا مُقلّب الابصارِ والقلوب، چه می شد تحوّلی بچشانی به حالِ رو به زوالم چه زجرها "منِ" رامَم، کشید از "منِ" یاغی چنانکه از "دل سنگم" بُرید "قلب زلالم" زمانه عرصهٔ جنگ است، جنگ بین "من" و "من" نبرد باطن"هند" و ضمیر "حمزه" خصالم اگرچه روی سیاهم کِشد به صورت "وحشی" قسم به "رحم محمّد" ، غلام حیدر و آلم «محمدحسین رشیدی» ۱۷ فروردین ۱۴۰۰
تو را من دیده ام با او، بماند حال و احوالم به هم می‌آمدید اما تو سهم قلب من بودی
مشکلت با من و احوال پریشانم چیست؟! قلب من تند نرو صبر کن آرام بایست
مارا چو گردباد ز راحت نصیب نیست راحت کجا و خاطر ناآرمیده ای(:
پيش‌بينی نكن چه خواهد شد عشق مثل هواشناسی نيست!
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند دردِ عشق است و جگر سوز دوایی دارد
دل به‌دلبر دادمُ و دلدار؛ دل را، دل‌ندید دل به‌دلبر دل‌سپرد، دلدار، پا از دل کشید -مولانا
زلفش چو شب چشمش چو دام مژه‌اش تیر بنگر که کمر بسته به قتلم، چه سپاهی!
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق تو را نصیب همین بس است که دل شکن باشی
وانگه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیش ترت بوسه دهم تیر وکمان را...
و عجب حال عجیبی ست دلم تنگ شده بی تو فکرم همه جا و کار من لنگ شده
صدای تق‌تق کفشش به جانم لرزه‌ای افکند که در کرمان صدای نعره‌ی آغا محمد خان
دلم اگر که نباشی، بهانه می‌گیرد دلم اگر که نباشی، بها نمی‌گیرد
دور نبودنت بخدا خط کشیده‌ام کل زمین مدار وجود تو شد، بس است
چون پسِ در زدنی شوق تماشای تو نیست! چه تفاوت،چه دری، رو به چه کس، باز شود؟
دورِ نبودنت همه‌جا خط کشیده‌ام ای امتحانِ سختِ نفس‌گیرِ بی وفا... ♥️
⦉‏آروم دمِ گوشِت زمزمه كُنه: +‏مِهربانم! ‏تو چرا غَمگينى؟ ‏بخُدا خَنده‌ى تو، شيشه‌ی عُمرِ منِ شيداست هنوز....!◕‿◕