امالبنین شدن چه دردسر داشت
تابوتش و معلوم نشد کی برگشت
غریبیِ امروزش و نبینید
امالبنین یه روز چهار پسر داشت
همهش میگفت: برام گلاب نیارید
منو دیگه پیش رباب نیارید
سر مزار من اگه اومدید
هر چی میارید ولی آب نیارید
#دخیلک_یاامالبنین
در نجف مهمــــــــان مولا بود جمع مومنین
خواست آنهــــــا را کند سیرابِ جام انگبین
فــــاطمه برخواست از خوبان پذیرایی کند
با شتاب آمد جلــــــــو بانوی جان ام البنین
گفت بی بی جان مبـــادا باشم و دستان تو
اخت باشد با سیـــــاهی یا سفیدی، نازنین!
هستم اینجا خادم درگاهتان هر روز و شب
جــــــان فدایت شاهبانوی زمان ماه زمین!
هستی ام را داده ام در راه اهــــل بیتتان
باز هـــــم قربانتــــــان دارایی این کمترین
پس به من بسپار هر امری که داری و فقط
صدر مجلس باش و کار خادم خود را ببین
راستی آن مشک کــــــوثر را بده عباس من
تا بگــــــــرداند به فرمــــــان امیرالمؤمنین
#یاامالبنینسلاماللهعلیها
✍#اسماعیلعلیخانی
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی
منظومه ی او چند قمر داشته روزی
این مادر بی کس که سر قبر نشسته
در دامن خود چند پسر داشته روزی
دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش
در بیت ولا سینه سپر داشته روزی
هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند
این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی
یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است
آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی
در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت
زهرای جوان درد کمر داشته روزی
جز خدمت اولاد علی مادر عباس
هیهات اگر میل دگر داشته روزی
از شدت اشک عطر گل یاس گرفته
در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته
عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت
در کرببلا حیدر کرار شد و رفت
این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد
ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت
گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد
گفتن که تیر سپری خار شد و رفت
شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر
با هلهله حرمله بیدار شد و رفت
از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه
زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت
زنی ازیاس لبریز ازتمام مریمی ها سر
زنی سرشار از عشق علی و سوره کوثر
زنی مرهم شده بر زخمهای کهنه حیدر
برای کودکان داغ دیده هست چون مادر
نگاهش پشت درغمباد میگیرد درآن خانه
غمش را کوه غیرت میکند با یاد ریحانه
خودش را بین تقدیرش مجسم میکندچون کوه
پسرمی آورد ام البنین چون لشکری انبوه
همان لشکرکه می غُردبه جان دشمنی مکروه
بجای فاطمه دستاس میگیرد، چه بااندوه
همیشه روضه هارا در دلش آرام میخواند
برای یاس، قدر و سوره انعام میخواند
پسرها میروند ازشهر تا محکم شود مذهب
مدینه شهرغم آتش به جانش میزند هرشب
بشیر آمد خبر آورده از تنهایی زینب
دو دستش میرود بالا وذکر یارب و یارب
به آدابی مقید میکند احساس را هرروز
وتمرین میکند شبهای بی عباس را هرروز
#پریسامصلح
#ام_البنین
@khatdl
امالبنین کنایهای از شرم عاشقی است
کز حجب،
تاب نام دلآرای خود نداشت
#افشین_علاء
دامَنَت عَباس پَروَر، هَمسَرَت مولا علی
مُرتَضی خو، فاطِمه رَفتار یا اُمالبَنین
#مادر_ادب
#یا_امالبنین
ادب از شأنِ مقامِ تو چُنین گشته وزین
فاطمه بودی ولی نامِ تو شد اُمّ بنین...
چه بگوید قلم از وصفِ تو ای مادرِ ماه
ز تو که یک هنرت مادریِ "عباس" است
#علی_عدالتجو
.
مریدان عباسِ او در دو عالم
به دنبال خیرات ام البنین اند
#محمد_جواد_شیرازی
مادرم در گوش من خواندست:«یا ام البنین»
ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم...
...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!
در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!
خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!
گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین!
#مهدی_علی_قاسمی
#ام_البنین_س
#مادرعباس
💠
#یا_حضرت_ام_البنین
ادب از ذات تو سرازیر است
مثلا : یک نمونه اش “عباس”
#پوریا_باقری