eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️امشب که زمین و آسمان می‌گرید ▫️از بهر غریب سامرا می‌گرید ▪️جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند ▫️چون مهدی صاحب‌الزمان(عج) می‌گرید 🔘 سلام بر مردی که چراغ فروزان هدایت بود و یاور و راهنمای همیشه‌ی امّت... 🏴 شهادت مظلومانه‌ی دهمین مشعل فروزان آسمان هدایت، امام علی‌النقی(علیه السلام) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد رود را از جگر کوه بـه دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب اما نه شب که اینقدر نباید بــه درازا بکشد خود شناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یک دل شده با عشق فقط می‌ترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه‌ی من من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد فاضل نظری
🏴 از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
از لطف تو هر بی سر و پایی شده آدم امید که من هم شوم آدم بغلم کن من داوطلب آمده ام تا که بمیرم اینجاست همان خط مقدم بغلم کن گیریم که پیش از همه با این عمل زشت رفتیم جهنم به جهنم بغلم کن حتی بشود محشر عظمی همه دنیا ای رهبر دل های معظم بغلم کن انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن...! محمد علی شفایی
نفس نفس نفست عطر ربنا دارد قنوت نیمه شبت ذکر آتنا دارد به عمق معرفت واژه های جامعه ات هجا هجا کلماتت دَم از خدا دارد کـریم ابن کـریمی و عـالـمی آقـا به دامن کرمت دست التجا دارد کبوترانه پریده در آسمان شما دلی که حسرت سرداب سامرا دارد من از هوای گدایی درگهت مستم گدای سامری ات میشوم، صفا دارد فدای نام تو یا ایهاالنقی، جانم چقدر لشکر تو یار و جانفدا دارد اگرچه دست تورا خصم بی بصیرت بست هنوز اهل تو در بیت خویش جا دارد هنوز غصه ی بزم شراب را داری هنوز دست تو جای طناب را دارد : 🏴 عشق ما بر پسر فاطمه، مادرزادیست هــرچه داريم از الطاف امام هادیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت مظلومانه ی دهمین حجت حق امام (علیه السلام) تسلیت باد 🏴
ای گران ناز چگونه دل تو می آید مشتری آمده نازت کمی ارزان نکنی هوس سیب نکن فصل انار است انار پی این میوه مرا راهی لبنان نکنی تو اگر در بلد کفر به مسجد بروی این محال است که یک شهر مسلمان نکنی با همان خنده ی داغت به خدا گرم شدم خانه ی گرم مرا باز زمستان نکنی چون ز یک قصه شدآغاز به خودم میگویم تا تو باشی هوس خواندن رمان نکنی... سید حجت بحرالعلوم
◾️با کلامش شهر را اهل می‌کند ◽️مردم گمراه را " " هدایت می‌کند ◾️هر که وصفش را شنید از او بیمار شد ◽️عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند ◼️ غریبانه دهمین اختر تابناک آسمان ولایت ، (ع) تسلیت باد ..
1_1227738083.mp3
6.63M
دلٺنگم آه اے سامرا... علیہ‌السلام علیہ‌السلام
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید... از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد وقتی که مهمان را به کویش دربه‌در دید در چشم ابراهیمی‌اش اما غمی نیست باید که این ویرانه را از آن نظر دید در کوچه‌ها، پای برهنه، سَیّدِ شهر... اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟ قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید در شهر غربت‌خیزتان بهتر که تنهاست! از هم‌جواری با شما خیری مگر دید؟ مردی گریبان‌چاک افتاده به خاکش می‌شد پدر را مو به مو در این پسر دید! بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!» انگار آنجا مادری را پشت در دید...
باید در امتداد باد گیسو رها کنی مضمون شعر تازه ای از نو بنا کنی این واژه های لال غزل پس نمی دهند با شورشی دوباره مگر کودتا کنی جان را به یک کرشمه ی تو نقد میکنم گیرم در این معامله با ما ربا کنی سمفونی سکوت مرا نت به نت بخوان تا بغض های کال غزل را صدا کنی خورشید بی نشان، طلوعی دوباره کن شاید مرا ز شب گریه هایم جدا کنی.. خلیل فاطمی
نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی سر بجنبانی خودت را پیر پیدا میکنی در مدار روزگار و گردش چرخ فلک عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی کودکی چون بادبادک با نسیمی میرود خویش را بازیچه تقدیر پیدا میکنی عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود در غروب جمعه ای دلگیر پیدا میکنی میرسی روزی به آن چیزی که میخواهی ولی در رسیدنهای خود تغییر پیدا میکنی چشم میدوزی به او از دور و میپرسی چرا نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی ساناز رئوف
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری‌ست جای گلایه نیست که این رسم دلبری‌ست هرکس گذشته از نظرت در دلت نشست تنها گناه آینه ها زودباوری است مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان نابرابری است دشنام یا دعای تو در حق من یکی‌ست ای آفتاب هرچه کنی ذره پروری‌ست ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبک سری‌است فاضل نظری
جز یک شراب هر دو نخوردیم، پس چرا چشم تو مست گشت و دل اوحدی خراب ؟
زِ طاعات ریایی، سجده‌های سهو مستان بِه...
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی...
شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز وفا نگر که دلم پای بست توست هنوز به هیچ جام دگر نیست حاجت ای ساقی که مست مستم از آن جرعه ی نخست هنوز چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت سمند همت ما چابک است و چست هنوز به آب عشق توان شست پاک دست از جان چه عاشق است که دست از جهان نشست هنوز ز کار دیده و دل سایه بر مدار امید گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز
خیره بر هر چه شدم،خاطره ای زد به سرم
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد...
شهر وقتی با تو باشم از خبر پر میشود کوچه و بازار از اهل نظر پر میشود بس کبوترها به شوقت بیقراری میکنند تا تو می ‌آیی حیاط از بال و پَر پُر میشود در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر میشود کاسه‌ ی صبر من از شب گریه‌ هایم سر نرفت ظرف من دریاست؛ با باران مگر پر میشود در قناعت، بزم ما از دیگران رنگین ‌تر است سفره‌ی ما کوچک است و ساده‌تر پر میشود خنده ‌ات یک روز احیا میکند این عشق را روزگاری این نمکدان از شکر پر میشود
ْْْ ْْْ ز چشمش کام جستم وز عتابش تلخ شد کامم چه دانستم که کار زهر از بادام می‌آید... ✒️
در ازدحام غریبی، زمین مچاله شده و ماه محوِ سکوت سیاه چاله شده کجای ارض و سمائی امام خوبی‌ها نصیب‌هر‌شبمان‌ بغض‌و‌ آه‌و‌ناله شده پیاله‌ی دلمان پر ز خونِ غیبت شد شرابِ نابِ ظهورت هزار ساله شده
بی هوا عشق میزند به سرت، حال خوبی شبیه آزادی... مثل وقتی که حُکمت اعدام است، و بگویند دیگر آزادی! ارتباطی عجیب میبینی بین چشمان او و لبخندت از سر کوچه تا که رد بشود، ناگهان اُفت میکند قندت! نه تو تقصیر داری و نه خدا، بحث شعر و ترانه و سخن است... تو برو لای یک قصیده بخواب. مشکل از عاشقانه های من است... محمد مهدی متقی نژاد
من برای عاشقِ بی کس برای عاشق بی چیز راه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز
بین این مردم عاشق‌ کُشِ معشوقه ‌فروش مَگذارم، مَگذارم، مَگذارم، مَگذار..... ❤️🧡💛