eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم بند را برگسلیم، از همه بیگانه شویم جان سپاریم، دگر ننگ چنین جان نکشیم خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم... مولانا
🥀🥀🥀🥀🥀 روزه داران مه قرآن رمضان نزدیڪ است رو به پایان شده شعبان رمضان نزدیڪ است مستی و فیض سـحر منتظر عـشّاق است ماه پر برڪت یزدان رمضان نزدیڪ است اللهمَ_ربَّ_شَهر_الرمضان🌹
آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی زلف را یکسو زدی تا غرق مهتابم کنی آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
بوسه ات مرحله ی پر هیجــانـی دارد! چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد! نکند وارث لبـــخند مونالیزایــی! که لبت مثل لبش، راز نهانی دارد؟ هُرم آغوش تو یعنی که خدا هم با تو گاه گاهی هوس خوشگذرانــی دارد کاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند! کــه خریدار تـــو بودن چه زبانـــی دارد؟ با دوتا بوسه بیا امر به معروف کنیم! لذتی بیشتر از چشم چرانی دارد بعد آشوب بزرگــی کـــه لبت برپا کرد چشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد! بوسه ات ولولــه انداخته در اندامم حتم دارم، لبت اکسیر جوانی دارد!
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟ بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟ انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟ حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟ نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
سخت است بخندی و دلت غم زده باشد هر گوشه ی پیراهن تو نم زده باشد سخت است به اجبار به جمعی بنشینی وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد احوال من ای دوست چنین است که انگار یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد دور از تو شبیه م به یتیمی که به رویش در جمع کسی سیلی محکم زده باشد دور از ادب است اینکه بخندد لبت اما دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد با این همه تا خرده نگیرند عزیزان میخندم و هرچند دلم غم زده باشد
════‌‌‌ یک نفر را دوست دارم، شعر می گویم برایش... آمده در زیر شعر من نوشته : " عاشقین؟ !" این همه از دردهایم گفته ام باز آمده می نویسد : خوش به حال دلبر تو! آفرین! من که شاعر نیستم تا عاشق شعرم شوی من فقط یک عاشقم بگذار تا شعرم شوی... با من از ماندن بگو، رفتن تباهم می کند خوب می دانی غمت خانه خرابم می کند من به لبخند دو چشمان تو عادت کرده ام ترک عادت هم که می دانی چه کارم می کند؟ قدر یک دم دست هایت را ز دستانم مگیر فکر یک دم بی تو،بر مردن مجابم می کند
رفتی و یاد تو اینجاست، خدا رحم کند لحظه بارش غم هاست، خدا رحم کند غزلم غرق ِ نگاه تو شد و آآآآآآه ... کشید عکس این صحنه چه زیباست، خدا رحم کند باز عکست ، غزل واشک، همه دور همند نقشه ای بر سر آنهاست، خدا رحم کند آخر آن چاله ی بالای لبت فاجعه شد عمق این فاجعه بالاست، خدا رحم کند یوسف اینجا به تماشای رُخت آمده بود چشم یوسف به زلیخاست، خدا رحم کند خشکسالی به دل افتاد، ببار ای باران قطرهِ اشک تو دریاست، خدا رحم کند ساده این را بنویسم، بخوانند، همه بر سرعشق تو دعواست خدا رحم کند ✍🏻 ❤🌹
گناهان خودت را نمى دانم ؛ اما .. اشك هاىِ من ، بيچاره ات مى كنند...
باید از این پس روی پاهای خودم باشم خلوت‌نشین جمع تنهای خودم باشم من همنشین صادق آیینه‌ها بودم تا شاهد افشاگری‌های خودم باشم وقتی تو را در لحظه‌هایم کم می‌آوردم مجبور بودم غرق رویای خودم باشم دیگر تو هم - حتی تو هم - من را نمی‌فهمی باید خودم - تنها خودم - جای خودم باشم دیروز من طی شد به دل بستن به امروزم امروز باید فکر فردای خودم باشم دنیای آدم‌ها چه دنیای غم‌انگیزی‌ست من نیز باید غرق دنیای خودم باشم از من کسی در شهر ، دیگر "منزوی"تر نیست دیری‌ست می‌خواهم که "نیما"ی خودم باشم ...
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد ━━━━💠🌸💠━━━━
همین که می‌دانم کسی شبیه تو نیست! چقدر دلهره آورتر از نبودن توست -