سخت است بخندی و دلت غم زده باشد
هر گوشه ی پیراهن تو نم زده باشد
سخت است به اجبار به جمعی بنشینی
وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد
احوال من ای دوست چنین است که انگار
یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد
دور از تو شبیه م به یتیمی که به رویش
در جمع کسی سیلی محکم زده باشد
دور از ادب است اینکه بخندد لبت اما
دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد
با این همه تا خرده نگیرند عزیزان
میخندم و هرچند دلم غم زده باشد
#رضا_خادمه
════
یک نفر را دوست دارم، شعر می گویم برایش...
آمده در زیر شعر من نوشته : " عاشقین؟ !"
این همه از دردهایم گفته ام باز آمده
می نویسد : خوش به حال دلبر تو! آفرین!
من که شاعر نیستم تا عاشق شعرم شوی
من فقط یک عاشقم بگذار تا شعرم شوی...
با من از ماندن بگو، رفتن تباهم می کند
خوب می دانی غمت خانه خرابم می کند
من به لبخند دو چشمان تو عادت کرده ام
ترک عادت هم که می دانی چه کارم می کند؟
قدر یک دم دست هایت را ز دستانم مگیر
فکر یک دم بی تو،بر مردن مجابم می کند
#من_مینویسم_تو_بخوان
#شاعرانه
رفتی و یاد تو اینجاست، خدا رحم کند
لحظه بارش غم هاست، خدا رحم کند
غزلم غرق ِ نگاه تو شد و آآآآآآه ... کشید
عکس این صحنه چه زیباست، خدا رحم کند
باز عکست ، غزل واشک، همه دور همند
نقشه ای بر سر آنهاست، خدا رحم کند
آخر آن چاله ی بالای لبت فاجعه شد
عمق این فاجعه بالاست، خدا رحم کند
یوسف اینجا به تماشای رُخت آمده بود
چشم یوسف به زلیخاست، خدا رحم کند
خشکسالی به دل افتاد، ببار ای باران
قطرهِ اشک تو دریاست، خدا رحم کند
ساده این را بنویسم، بخوانند، همه
بر سرعشق تو دعواست خدا رحم کند
✍🏻
#من_مینویسم_تو_بخوان
#شاعرانه ❤🌹
باید از این پس روی پاهای خودم باشم
خلوتنشین جمع تنهای خودم باشم
من همنشین صادق آیینهها بودم
تا شاهد افشاگریهای خودم باشم
وقتی تو را در لحظههایم کم میآوردم
مجبور بودم غرق رویای خودم باشم
دیگر تو هم - حتی تو هم - من را نمیفهمی
باید خودم - تنها خودم - جای خودم باشم
دیروز من طی شد به دل بستن به امروزم
امروز باید فکر فردای خودم باشم
دنیای آدمها چه دنیای غمانگیزیست
من نیز باید غرق دنیای خودم باشم
از من کسی در شهر ، دیگر "منزوی"تر نیست
دیریست میخواهم که "نیما"ی خودم باشم ...
#نیما_ظفری
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشمهای تو پیدا کنم، نشد
━━━━💠🌸💠━━━━
#سجاد_سامانی
همین که میدانم کسی شبیه تو نیست!
چقدر دلهره آورتر از نبودن توست
- #عباس_معروفی
عاقبت لب های تو سهم لبانم می شود
صورتت ماه قشنگ آسمانم می شود
عاقبت عشق تو در جان و دلم جا می شود
بعد از آن از عشق تو ... روشن جهانم می شود
در دعاخوانی درون مسجد چشمان تو
ناله های گاه و بی گاهت اذانم می شود
گرمی آغوش تو تنها پناه امن عشق
پاتوق تنهایی فصل خزانم می شود
عاقبت در جنگ بین عقل سرد و عشق گرم
چشم گیرای تو تنها قهرمانم می شود
می رسد آخر همان روزی که بر لب های من
نام تو در هر تپش ورد زبانم می شود
سرخی لب های تو روی رخم رد می زند
سرخی ام روشنگر حال نهانم می شود
وه ... چه می چسبد من و تنهایی و آغوش تو
حس زیبای هم آغوشی ...؟؟؟ گمانم می شود ...
کاش من یکسره در چشم تو پیدا باشم
همچو پیشامد ممکن به دلت جا باشم
نفسی باتو بمانم سر سجاده عشق
یوسفم بودی و من نیز زلیخا باشم
آن شبی که تو بیایی و زمان صفر شود
مو پریشان کنم و یک شب یلدا باشم
چو در آغوش تو باشم خبر از هیچ مگو
از همه خلق جدا ،تارک دنیا باشم
تلخی کام مرا شهد لبانت ببرد
تلخ و شیرین بشود لب به لبت تا باشم
شعر من شور بگیرد به لبت بوسه زنم
ساقی شهد لبت گشته و برنا باشم ....
در حسرت یڪ جرعه ی لبهای توام
هم قافیه ی شعر و غزل های توام
عمريست ڪه در حسرت ديدار رُخت
مجنونِ دل افگارم و شيداى توام
جان داده ام از دورى رويت هيهات
محتاجِ دمِ گرمِ مسيحاى تو ام
امروز چو ديروز به غم شد سپرى
دلواپسِ محنت كش فرداى تو ام
هجران تو سخت است خدا ميداند
عمريست ڪه در وصل تمناى تو ام
اشك است كه از چشم ترم مى آيد
بر ما نظرى،خاك ڪف پاى تو ام
#مهدى_خداپرست
دیوانہ تر از عشق مگر شعر شنیدی
عشق است که دیوانه کند انجمنی را👌🌺
#امیر_عباس_خالقوردی
من هنوزم که هنوز است به دنبال توام
با امیدی به تو پیوست به دنبال توام
من هنوزم شب بارانی و روزی ابری
باده مینوشم و سرمست به دنبال توام
گرچه از گردش ایام کمی خسته شدم
تاکه خون در رگ من هست به دنبال توام
وای در شهر یکی نیست که عاقل باشد
من دیوانه که دربست به دنبال توام
هر گُل سرخ مرا یاد تو می اندازد
و گُلم بی دل و بی دست به دنبال توام
به همان لحظه یِ دیدار تو سوگند که من
سَر آن کوچه یِ بن بست به دنبال توام
سالها میگذرد از تو ولی بی خبرم
من هنوزم که هنوز است به دنبال توام...