eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی‏ اى خدا اگر تو مرا  محروم سازى دیگر چه کسی میتواند مرا روزى دهد؟! و اگر تو مرا خوار گردانى چه کسی میتواند مرا یاری کند؟! . . . محرومم اگر کنی ، فَمَن یَرزُقُنی؟! مخذولم اگر کنی ، فَمَن یَنصُرُنی؟! ما جز تو مگر خدای دیگر داریم؟! ماییم و امید بر تو ، با ما چه کُنی؟
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست جالب اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه در گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو هستی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعا است
نترسانم ز دوری ها که من مرد فراقم چه خوش باشد که پیش من نباشی اتفاقاْ والا فک کرده کیه☹️
من از برخورد چشمان لحظهٔ آغاز میترسم اگر احساس نابی میکنم ابراز میترسم 🌸منم آن تار بی تاری که گم شد کنج انباری گلویی پیرم و خسته که از آواز میترسم از آن روزی که دیدم بی محابا پر زدن خبط است عقابی زنده ام اما من از پرواز میترسم اگر عیسی کند صد مرده را هم زنده اما عشق کند کافر، از این عشق و از آن اعجاز میترسم
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو پیش یک آدم معلول نباید بدوی ...
خرید ناز به سوز و گداز می‌ارزد به واگذاری صد امتیاز می‌ارزد به بوسه سینه ی اسرار برملاست،ولی شُکوه بوسه به افشای راز می‌ارزد.. کنار دامنِ کوتاه..لحظه‌ای کوتاه زمان رقص به عمر دراز می‌ارزد تو دستْ بسته در آغوش خود رهایم کن.. که دستِ بسته به آغوش باز می‌ارزد منم گزینه ی آخر..مرا تحمل کن کسی نمانده..بسوز و بساز..می‌ارزد.. . .
عاری از صبرم و طاقت، نفسم بند آمد زیر اندوه فراقت نفسم بند آمد ایستادی لبه ی زندگیم، از این روست هرکسی رفت سراغت نفسم بند آمد مو زدی شانه و ناخاسته عطری برخواست مثل گل های اتاقت نفسم بند آمد ساعت تازه ی خود را که نشان می دادی چشمم افتاد به ساقت نفسم بند آمد! موقع گفتن این شعر کمی ترسیدم خوش نیاید به مذاقت نفسم....
در دیده ام نگاهی و آهی هنوز هست باران اشک گاه به گاهی هنوز هست هان، ای شب فلک زده! در مشت خالی‌ات شکر خدا که سکّه‌ی ماهی هنوز هست یک شب بکوب کوبه‌ی در را و باز شو این جا چراغ چشم به راهی هنوز هست عریان کنید جام می هفت ساله را تا در من اشتیاق گناهی هنوز هست! در چشم کهربایی‌ات، ای روشناترین! میل ربودن پر کاهی هنوز هست؟ شکر خدا به میمنت روی و موی دوست روز و شب سپید و سیاهی هنوز هست از شش جهت اگر چه قفس مانده ست و بس فکر فرار باش که راهی هنوز هست با یک دروغ کهنه به خونم در افکنید در دوردست، گرگی و چاهی هنوز هست... از کتاب سنگچین
پرسید از من رهگذر: آتش داری؟ گفتم دلم آتش است، آری آری آن گونه که تا روز ابد می‌سوزی از آن سر سوزنی اگـر برداری
خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد 🌹🌹🌹
قصدِرفتن مڪن اے دوست ڪہ با رفتن تو دل ز ما میرود و نیمہ ے جان میماند... 💕
کج ذوقِ بد سلیقه کسی که بهشت را کرده‌ست با وجود «نجف» باز انتخاب...
روبرویم می نشینی میشوم تسبیح به دست واجب عینی ست وقت دیدنت، حمد خدا...
شب است و خواب به چشمم نميرود، آری دلم گرفته برایت ، هنوز بيداری...؟ بدا بحال دلی كه هنوز عاشق توست خوشا بحال كسی كه تو دوستش داری... حامد فلاحی راد
مُکعب گونه می چرخید و چندین احتمال اما فقط یک بار تاسِ عِشـق را شِش آمدن کافی ست..
تکرار نقش کهنه خود در لباس نو بازیگریم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم از اینجا باز می‌گردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک روز اما باز می‌گردیم چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز می‌گردیم این زندگی مکثی‌ست ما بین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم   بین جماعت هم نماز ما فرادا بود عمری ست تنهاییم و تنها باز می‌گردیم ما عاقبت "انا الیه راجعون" بر لب از کوچه بن بست دنیا باز می‌گردیم   «اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً»
بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت،دوست ! گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست
🍃 گفت‌عقلم این‌همه مشهد،دلت‌را می‌زند آمـدم صـدمرتبه، یـک‌ بـار تکـراری نشد
همیشه ڪار عاشق دادن دل نیست،گاهی هم بہ پاے یار باید "سر" دهی تا آنڪه سر باشی
🏴 ز هر که خواسته ام راه چاره ی غم خود را بـه غیر جـاده ی مشهد نـداده اسـت نشانـم
حرف خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت‌شمار است، ببین کِی گفتم...!
خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هو الله کارشان بی
چاره ای نیست فقیرت به خیال تو خوش است بـــه خیالِ تـــــو اگـــــــــر چشم ندوزم چه کنم
تا خدا هست،،، کسی تنها نیست،،، من اگر گم شده ام،،، تو اگر خسته شدی،،، درپس پرده ی اشک من و تو،،، مأمن گرم خداست،،، او همین جاست،،، کنار من و تو،،، سال ها منتظر است؛ تا به سویش بدویم از سر شوق،،، تا صدایش بزنیم از سر عجز،،، و بفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست .یادت باشه خداگفته اگه به یاد من باشی منم به یاد توام . . . 🌴💎🌹💎🌴