eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟
ماهی تنهایِ تُنگم ، کاش دست سرنوشت برکه ای کوچک به من می داد دریا پیشکش
🌱 قنداقه ات را تا بغل کردند دیدند   بر روی بازوی تو جاءالحق نوشته
5.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خسته ام مثل یتیمی که گرفته ست تو از این شهر از این و بیا.... 🥺 💚
من چگونه بروم در ورقِ سالِ جديد كه همه بودنِ تو مانده به تقويمِ قديم ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
. 💠 غزلی بی‌نقطه برای حضرت ولی عصر روحی‌فداه 🍃 سورۀ گُل کرده مرا اهل درد ولولۀ روی او آمده دام دلم سلسلۀ موی او روی دلارای او مِهر و مدار دلم هر سحر آواره‌ام در هوس روی او مرهم آلام دل کی دهدم کام دل موسِم اِحرام دل آمده در کوی او واله او مهر و ماه، حال مرا او گواه عود رود در سه‌گاه در حرم موی او دل سرِ سودا رود، در ره او در رصد سوی سُها می‌رسد لَمعه و سوسوی او مهر و عطا می‌دهد، درد و دوا می‌دهد عالَم و آدم همه سائل داروی او مُلهِم و مولای ما، لؤلوی لالای ما هم دل ما گَرد او هم سر ما گوی او محرم اسرار ما، لولی و دلدار ما همدم اسحار ما عکس مه روی او در هوس وصل او می‌رود احوال عمر در سر ما های او در دل ما هوی او هادمِ سرمای دی، عطر گل روی وی دعویِ کسری و کِی، سامری کوی او سورۀ گل می‌رسد دورۀ مُل می‌رسد مصلح کُل می‌رسد، روی همه سوی او هادی کلّ اُمم حامل لوح و عَلَم سوی حِرا در رَسَم می‌رود آهوی او ✍️ 🌹
🌸🍃 نیمه ی شعبان تجلی غدیری دیگر است روز بیعت روز میلاد امیری دیگر است
🌸🍃🌸❤️السلام علی العشق❤️🌸🍃🌸 🌷میلاد ماهِ ماهِ شعبان مبارک🌷 عاشقان حضرت باران به زمین آمده است شکرُ لله که احیاگر دین آمده است هستی از نیمهء شعبان نفسی دیگر یافت دل طوفان زده فریادرسی دیگر یافت او عزیزی است که در سینهء ما جا دارد بحر در کوزه بلی صورت و معنا دارد عشق هم معنی او شد که به این زیبایی است پادشاهی که گدایی درش آقایی است آخرین جمعهء سال است و دلم آشوب است هم خراب است دل تنگ من و هم خوب است خوبِ خوب از جهت داشتن بخت بلند سر و سِر داشتنم با سرِ این زلف کمند و خراب از جهت اینکه گل زهرا نیست روز میلاد عزیزش شده است اما نیست العجل حضرت باران خدا، لب تر کن جان ناقبلمان پیشکشت ، باور کن لب این قوم پر از ندبهء عجّل مهدی است روحمان تشنهء تصویر ولایت عهدی است طرفی از بودن اغیار نمی بندد کس آه ای نور پراکنده به فریاد برس بی تو پروانهء آرامش ما شد باطل به ستوه آمده ایم از همه عجّل عجّل آخر از دور خبر می رسد و می آید آری از نور خبر می رسد و می آید ناگهان بغض شب جمعهء ما می شکند قفل غم یک دفعه با دست خدا می شکند بانگ زیبای انا المهدی او می پیچد بوی بهبودی و هم عهدی او می پیچد می شود نوبت خوشبختی ما هم حاصل وای آن ثانیه در پوست نمی گنجد دل دردهای همه با عشق دوا می گردند قلب ها دور سر قبله نما می گردند همه مستانه و سرزنده از این جام طهور گل خورشید پر از نور دل انگیز ظهور می نویسند به پیشانی شب نامش را خواب می یابد از این ماهِ شب آرامَش را وه که آن دم چقدر عشق تو فهمیدنی است گل لبخند به لب های ولی دیدنی است
وقتی خدا می خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت، چه حوصله ای! اين موها، اين چشم ها... خودت می فهمی؟ من همه اين ها را دوست دارم
آنجا که من با گریه خندیدم، کجا بودی؟ در هر نفس با مرگ جنگیدم ، کجا بودی؟ آنجا کـه مـن از بـوسـتـان چـرخ بـازیـگر هرشاخه‌بغض‌و اشکِ دل‌چیدم،کجا بودی؟ آنجا که باران میزدو بی‌چتر، خیسِ‌خیس بـی هُـرمِ دستانِ تـو لـرزیدم، کجا بودی؟ آنجا که از دلتنگی‌ام، دستی به دست ابر هـم پایِ بـاران، درد بـاریـدم، کجا بودی؟ آنجا کـه مـن با انـعکـاس مـاهِ چـشمـانت بـر شـعـرهـایـم، عـشـق تابیدم، کجا بودی آنجا که من مست از خیالت،باده در دستم در بزم ِ شب با گریه رقصیدم، کجا بودی؟ آنجا کـه مـن دور از لبت،بـا سرفه‌ی ممتد سیگار را هـر لحـظه بـوسیدم کجا بودی؟ آنجا کـه مـن بر پیکرِ هر واژه‌ از شـعـرم تن پوش بغض‌و گریه پوشیدم، کجا بودی؟
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
روزی که دیدمت به تو گفتم در این جهان سرمایه ام دلی ست که آن هم برای توست...