eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
.. اصلاً زمین که مُدَّعیِ پنج قـاره است یک شهر ، مثلِ شهرِ خراسان بیاورد 🧡
نمی سازد غذای مانده با طبع تو ای معنی غم امشب همین امشب بخور، فردا خدایی هست
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر، چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما، چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت، چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را. چون باد، سبک آمد و، چون کوه، گران رفت. چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت 🖋صائب تبریزی
دیگران را عید اگر فرداست، ما را این دمست! روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست!
سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم من همان بی سروسامان شده ی خون جگرم با تو مانوس شدم خوب رفیقی هستی چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم دست مردم همه پر، دست من اما خالیست کاسه ام را به کجا غیر همین در ببرم؟ بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یارب نکند باز بیوفتد به گناهان نظرم شب آخر نکند قهر کنی میمیرم وای اگر دست نوازش نکشی روی سرم علی آمد برکت داد به این بندگی ام علی آمد اثری داد به اشک بصرم هیچکس مثل علی پشت من زار نماند جزعلی نیست کسی پشت و پناهم سپرم مزد این سی شبه یک کرببلایم ببرید چند وقتیست که من منتظر این سفرم رمضان رفت ولی فکر محرم هستم میخورد باز به این روضه ی رضوان گذرم بیشتر از همه مادر پی اولادش هست لطف زهرا نرسد سود ندارم! ضررم شب جانسوز وداع است بخوانم ز وداع تشنه ای رفته به خیمه وسط اهل حرم خواهری ناله ی ای وای برادر دارد دختری ناله ی ای وای خدایا پدرم! زینب آمد به سخن بی تو چه باید بکنم؟ پیش من باش که در بین هزاران نفرم : 💔 رمضان رفت و همه دلخوشی ام شد عرفه کاش روز عـرفه کــرب و بلایی باشـم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
. در خداحافظی‌اش رفتنِ ایمانم بود...
رفت و با رفتن او، هجرتِ جان شد آغاز...
حال زار ما که باید یار ما داند نه غیر خلق می دانند و او تنها نمی داند که چیست 🌴💙🌴
. ناگهان آمد و دلشوره به دل‌ها انداخت عشق، این‌گونه جهان را به تقلّا انداخت قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد تشنگی، دام به اندازه‌ی صحرا انداخت ترس در جامه‌ی صبر آمد و دستم را بست کار امروز مرا باز به فردا انداخت عقل چون در قلمم جوهرِ معنا می‌ریخت عشق در دفتر خود، نام مرا جا انداخت آنقدَر در طلبِ هیچ دویدم که سراب کودکِ شوق مرا عاقبت از پا انداخت هیچ جز تکیه به خوش‌عهدی ایّام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت...
🌺🕊🌺 صاحب نفسا وقت سحر ياد ز ما کن در بين قنوتت من آلوده دعا کن   در هم بخر اين باربهم ريخته ام را کمتر گل زيباى خود از خار جدا کن کشکول گداى سر راه تو گرفتم که گاه کريمانه نگاهى به گدا کن از دست گنهکارى خود خسته شدم من اين مرغک پر بسته ز هر دام رها کن دل مرده ام اى يارمسيحا نفس من هوئى بکش و حاجت اين خسته روا کن   آخر بشود دورى تو قاتل جانم با يک نظرى درد نفس گير دوا کن جامانده ام از قافله ى سرخ شهيدان  راهى دل ما را به مسير شهدا کن   اى زائر شش گوشه بيا يک سحرى را ما را ز کرم در به در کرببلا کن یاصاحب الزمان (عج) نظری سوی گدا کن 🌺سلاااااااااااااااااااام🌺 🌺سحرتون مملو از عطر دعا و مناجات🌺 🌺
بيـا مسافر دنيـا که " آخـرين سحـر " است گداى هر شبت از اين به بعد در به در است دوباره ميزنم از غصه دست بر دستم که عيد آمد و آقا هنوز در سفر است