نخواه چشم ببندم به روی رفتن تو
که وقت رفتن جان، چشم باز میماند!
#امیر_اکبرزاده
.
در سینه پنهان ڪرده ام
گنجینه اے از داغ غم
تا مے توانے سعے ڪن
اے عشق ، در ویرانے ام
✍🏻#عاشق_اصفهانى
نُه ماه نگفتم به کسی درد دلم را
حالا که غمی حامله ام، قابله ای نیست..
#حسن_رحمانى_نكوز
خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
#سعدی
بیا شرمنده کن شعر تمامم باش در دنیا
که من قافیه میبازم عزیزم بیشتر از اینها
بیا یک بیت محشر رو نِما از چشم زیبایت
دریغا غرق رویایی ولی من غرق دریایت
از اینجا تا کجا رفتی نبین باتلاق دلگیرم
بمان نیلوفری داری نباشی زود میمیرم
به یک سو میکُشد عشقت به یک سو میکِشد مارا
دلت یا ميبُرد ،از ما و یا دل میبَرد مارا
چه ابهامی دلت دارد مواظب نیستی یارم
همین یک جمله را دریاب خیلی دوستت دارم
#سید_طباطبایی
خوش بادروحآنکهبهماباکنایهگفت
گاهی به قدر صبر بلا می دهد خدا
#فاضل_نظری
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن...
با خون دل حکایت حرمان نگاشتن....
عاشق نگشتهای و ندانی چه عالمی است،
از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن !...
#فریدون_مشیری
عاشقی دل میدهد، معشوقهای دل میبَرَد...
بُرد در بُرد است و من مشغولِ حسرت بُردنم!
#شهریار
اختیارم داده اما این عطایش جبر دارد
خاک شاید،گِل ولی آیا بر آتش صبر دارد
میرود تا آسمان با گریه میریزد زمین و
طاقت پُر گشتن و خالی شدن را ابر دارد
زندگی مانند تعقیب و گریز ببر و آهوست
مثل آهویی دویدم قصد جان را ببر دارد
ما به دنیا آمدیم اما نیامد او به ما چون
انتظار و طاقت مارا فقط یک قبر دارد
آتش دل شعله ور میگردد و پروانه هاهم
دل پرستش میکنند و درکِ آن را گبر دارد
#سید_طباطبایی
هزاران دل بحسرت خون شد از عشق
یڪے در این میان مجنون شد از عشق
در این آتش هر آنڪس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشن تر افروخت
#مهدی_سهیلی
چادر به سرت کردی شب سجده کنان آمد
از زیر همین چادر صد مشک فشان آمد
از معجزه چادر حقش نتوان گفتن
اما به کرم دیدم عشقی که به جان آمد
روزی که زلیخا هم با معیت معشوقش
از زیر همین چادر یکباره جوان آمد
#سید_طباطبایی
#بداهه
هر چه منت می کشم ، کمتر به باور می رسی...
دوستت دارم ،اگر سوگند می خواهد بگو
#فاضل_نظری
.
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم ..
#سعدی🌿
در اُردیبهشت
تا میتوان دچار باید شد به یکدیگر
هوایش جان میدهد برایِ دلدادگی...
#علی_قاضینظام
🖇💌
چیزی از این بهار در آغوشِ من کم است
تو نیستی و یک سَره اُردیجهنم است...
#فاطمه_شمس
🖇💌
تـو را نَدیـدهام حتی به لحظهای اما
دلم برای کَسیکه نَدیدمش تَنگ است...
#علی_سلطانی_وش
«باران مرا به حال عجیبی دچار کرد»
گویی خدا برای کسی اشک سرد ریخت
#سید_طباطبایی
داشتم با مامانبزرگم حرف میزدم و پرسیدم: خواستگاریتون لباس چی پوشیده بودید؟ گفت: اووووو برای ۶۰_۵۰ سال پیش یادم نیست. بابازرگم از تو آشپزخونه داد زد: پیرهن و روسری طوسی با چادر سفید گل صورتی : )
🖇💌
دائما در زندگی چون ساحلی آرام باش
تا چنان دریا بماند بی قرارت هرکسی...
#فرامرز_عرب_عامری
گفت میدانی تو اصلا راه ابریشم کجاست؟!
گفتم: آری شانه هایت زیر موهای سیاه...
با تمسخر گفت: الحق شاعران دیوانه اند
یا پناهی می شوی یا آخرش بی سرپناه
#احمد_جم
بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن
چه سود...
بر مزار مردگان خویش نالیدن
چه سود؟!...
زنده را تا زنده است باید به فریادش
رسید...
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن
چه سود؟!...
#شیخ_بهایی
.
به نهنگی که به عشق تو به ساحل زده است
گفتن واژه ی «برگرد» کمی دیر شده
اینکه من سمت تو راهی شده ام مشکل نیست
مشکل اینست، دلت از دل من سیر شده
#سعید_خاکسار
.
نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند
درد و دل کردن برایِ تو حضوری بهتر است....
#حامد_عسکری
خون دل می نوشم و شعرم تجلی می کند
دوستانم غافل از مفهوم "به به" می کنند
#عبدالجبار_کاکائی