eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر تو بیا , در را تماما باز کن هر چه میخواهی برایم ناز کن من غرورم را شکستم , داشتی ؟ آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش عشق آسان بود اما من نمی‌فهمیدمش از کتاب
از تو من تنها نگاهی مختصر می خواستم من که چشمان تو را از هر نظر می خواستم گرچه شاید سهم اندوه مرا از دیگران بیشتر دادی، ولی من بیشتر می خواستم این اگر آن گونه بود و آن اگر این گونه، نه ! عشق را بی هیچ اما و اگر می خواستم روزگارم هر چه باشد وام دار چشم توست من که در هر کاری از چشمت نظر می خواستم رستن از بند قفس، رنج اسارت را فزود آه ! آری ! باید اول بال و پر می خواستم رفت عمری، تا بیایم خویش را گم کرده ام تا بیابم خویش را عمری دگر می خواستم باید از ماهی بخواهم راز دریا را ، اگر پیش از این از ساحل سطحی نگر می خواستم خواب دیدم پیله می بافم به دور خویشتن کاش روزی مثل یک پروانه بر می خاستم
دست او در دست من بود و دلش با این و آن باز اگر یک جو پشیمان بود، می‌بخشیدمش از کتاب
دخترک روح مرا،قلب مرا آزرده ای بس که با زخم زبانت گفتی آقا مرده ای😢 دختری دیگر.....نمی‌خواهم که آزارت دهم با همین لحن کلام تندتان دلبرده ای میگذارم پای عشقت،حرف تلخ آخرت راستش را هم بخواهی دلخورم یک خورده ای وقتی ازشون تعریف میکنی میگن خفه شو،بیشور نکبت😢
دکترم را دیدی و گفتی امیدی هست دکتر نسخه را پیچیده ای دیگر سوالت چیست دختر
مهربانی را پرستاران نشانم داده اند ورنه دکترها که جراحند و هی چاقو بدست🤕🤒
در این دریا، چه می جویند ماهی های سرگردان مرا آزاد می خواهی؟ به تنگ خویش برگردان
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ای خواجه ! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
سر همچنان به سجده فرو برده‌ام ولی در عشق سال هاست که فتوا عوض شده‌ست 📚 از کتاب
نفسی گاه ولی از سر بی حوصلگی میکشم آه، ولی از سر بی حوصلگی مثل شب های دگر باز به هم خیره شدند برکه و ماه، ولی از سر بی حوصلگی گاه در آینه خاطره ها می نگرم نه به اکراه، ولی از سر بی حوصلگی تا بکاهم ز پریشانی خود میگریم گاه و بیگاه ولی از سر بی حوصلگی من هم ای عمر شبیه دگران می مانم با تو همراه ولی از سر بی حوصلگی عاقبت با توهم ای مرگ سفر خواهم کرد خواه ناخواه، ولی از سر بی حوصلگی 📚 از کتاب
دلتنگی و هر خاطرهٔ زندگی و عشق سرلوحهٔ شعری است که شاعر بنویسد