eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم؟ حال پریشان بکه گویم؟
گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک آن هم برای عالم و آدم زیاد بود چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سرِ من هم زیاد بود
مجرمم من جرم من عشق است حکمم انتظار انتظاری که برای تو بگیرم زندگی است
نمیداند دل تنها، میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست تو از کی عاشقی؟! این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید: مدت هاست مدت هاست...
رنج گرانم را به صحرا می دهم،صحرا نمی گیرد اشک روانم را به دریا می دهم،دریا نمی گیرد
اگر دار مکافات است این‌جایی که ما هستیم مچ بی‌معرفت‌ها را چرا دنیا نمی‌گیرد
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم کمترین درد من از درد همه بیش آمد.
چه شب ها از خداي خود وصالش را طلب كردم... خدا گفت:او نمي خواهد دگر اين ناله را بس كن!
🍃 گفت‌عقلم این‌همه مشهد،دلت‌را می‌زند آمـدم صـدمرتبه، یـک‌ بـار تکـراری نشد 🌱
از دورنگی های مردم خسته‌ام، حق با تو بود... باده پنهان در قبا دارند و قرآن در بغل!
عشقے ڪه باتو خالص شود خوش است نازم به عشق ناب ڪه خریدار آن منم !!
عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر...؟ ‌ سجاد سامانی