eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ من آن نِیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام ━━━━💠🌸💠━━━━
به بـےوفایـے دور زمان یقین بودیم ولے نبود فراق تو در گمان ما را...!
گه گه اگر زکات لـب،بـوسه دهی بـه بنده ده تا به خراج ری زنم، لاف عطای چون تویی
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
نماز بی‌حضور از من نمی‌آید نمی‌آید دلی آورده‌ام دیگر ازین کافر چه می‌خواهی
نمی‌فهمم دلیل اصلی اعلان جنگش را که از عشقش به یادم نیست الا دنگ و فنگش را همیشه ادعا می‌کرد تنها عشق او هستم شبیه ادعای خود عوض کرده است رنگش را چرا با سنگ حرفش دست رد بر سینه‌ام می‌زد کسی که می‌زدم بر سینه‌ام یک عمر سنگش را من از زیبایی‌اش جز خوش خط و خالی نمی‌دیدم علاقه مانعم شد حس کنم خوی پلنگش را پدر فهمید عشقش کار دستم می‌دهد آخر از این رو برد پنهان کرد در پستو تفنگش را زمانه باز هم بالا و پایین می‌برد ما را  مگر پایان ببخشد بازی الاکلنگش را من از آن کس که دیگر نیست در شعرم نمی‌گویم اگر چه می‌کشم بر دوش عمری نام و ننگش را
مبادا بشنود یک تارِ مویش زلّه‌ام کرده که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
👌 . . از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم ...
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
ای یار دوردست که دل می بری هنوز چون آتش نهفته به خاکــستری هنوز هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی گفت حق است که با آتش ما دم‌ سازی گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود گفت این سادگی توست که دل می‌بازی گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟ گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را گفت پس جان بده چون کرده‌ای آتش بازی - مولانا 🌾