دیروز گرفت باغ را آفتها
امروز شده نهضت هشیاری ما
فردای پر از امید را می بینیم
با آمدن منتقم خون خدا
#پریسامصلح
پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!!
#سید_مهدی_موسوی
داستان دل و ،این چادر گلدار شما
شده هفتاد و دو من،مثنوی لاینحل!!
#خلیل_رحیمی
باید که نبیند عشق در خود خللی
وقتی که وسط کشیده شد پای ولی
در مرثیه ی حضرت زهرا س بنویس
مظلوم ترین فدایی راه علی
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
درگذشت پدربزرگ گرامی مدیر کانال آقای سید طباطبایی رو خدمت ایشون تسلیت میگیم
و برای آن مرحوم علو درجاتو از خدا مسئلت داریم.
انشالله سر سفرهی اباعبدالله روزی بخورند.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از طرف ادمینهای کانال و اعضا
@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
درگذشت پدربزرگ گرامی مدیر کانال آقای سید طباطبایی رو خدمت ایشون تسلیت میگیم و برای آن مرحوم علو درجا
سلام.
اعضا محترمی که بیدارن
اگه امکان داره براتون نماز شب اول قبر برای مرحوم سید شمس فرزند سید محمد بخونید🙏
#امام_زمان_عج_مناجات
از دست دو تا پای فلج خسته شديم
از راه دراز و بار کج خسته شديم
در عشق، هزار دستهگي افتاده است
عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم!
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
بر قدرت خود چقدر مینازی غم؟!
تـو با دل من چـرا نمیسازی غم؟!
وقتی به سـراغم آمـدی فهمیدم
تـو مثـل خـودم بلنـد پروازی غم!
#وحید_برزگر_قهفرخی
هـر روز نظـر به سـوی رویی کردم
با گـریـهٔ ایـن و آن وضـویی کردم
بیاشکی من دلیل بیدردی نیست
در مصرف آب، صـرفهجویی کردم 😐
#عباس_احمدی
از دست تو من چهها کشیدم ای دل!
جـز خـیرهسری از تـو ندیدم ای دل!
گفتی که بدون عشق دنیا هیچاست
امـروز به حـرف تـو رسـیدم ای دل!
#وحید_برزگر_قهفرخی
يا صاحب الزمان (عج)
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
🍃از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
🍃من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
🍃من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
🍃از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
🍃من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
🍃از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
🍃از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
🍃من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
🍃مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
🍃که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
🍃ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم
# مهدی بقایی
اللهم عجل لوليک الفرج🤲
🕊🍁🕊