حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد
درد و غمهایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن
این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالی ام، رو برنگردان از گدا
غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد
#فاطمیه تو بیا کـرببلایی کن مرا
آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد
مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد
چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد
زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد
بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد
#روحالله_پیدئی
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان
بیا ای وارث حیدر که زخم سینه ی زهرا
به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_جابر_زهیری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده
دردهای خویش را پوشاند و برپا ایستاد
داشت می افتاد اما با تقّلا ایستاد
دست بر زانو گرفت و گفت ازجان یاعلی
باز با عشق علی برخاست زهرا ایستاد
باز شوقی تازه برپا شد درون خانه اش
مادر پهلو شکسته روی پا تا ایستاد
رعشه درجان داشت، می لرزیدپاهایش ولی
شوق چشم کودکان را در تماشا ایستاد
درد را از یاد خود برد و دوای درد شد
درد ساکت شد از این طرز مداوا، ایستاد
بر سر اندیشه ی الجار ثم الدار بود
باز وقتی در دعا بانوی دریا ایستاد
ایستادن پای نامش تا ابد تکلیف ماست
اوکه سیلی خورد پای عشقش اماایستاد
فاطمه آن روزکه مولای مان یاری نداشت
پیش خیل دشمنان مردانه، تنها ایستاد
پای غمهای علی هم مادرانه، مهربان
آنکه شد بهر پدر اُم ابیها، ایستاد
آه از روزی که دیگرچرخ دستاسش نگشت
گویی ازگشتن از آن پس چرخ دنیا ایستاد
دست زهرا سردشد دردست حیدرناگهان
نبض دست زندگی در دست زهرا ایستاد
این گریز روضه را می خوانم وحرفم تمام
روی بازو، دست حیدر، سرد، یک جا ایستاد
احمدرفیعی وردنجانی
در گوشه یِ یک اتاق منبر دارم
تصویرِ به آتشِ زدنِ در دارم
هر سال به یادِ فاطمه در خانه
مرثیه یِ جمع و جورِ مادر دارم
صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمه الزهرا
نوروز رمضانی
#حضرت_زهرا
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
چادرِ خاکیِ او بیرقِ دربارِ علیست
هر که از فاطمیون بود هوادار علیست
روضههایِ در و دیوار شهادت دادند
وقتِ پیکار که شد حیدرِ کرّارِ علیست
اَشهَدُ اَنَّ علیّاً ولیُّ اللّه بگو
نوحهیِ فاطمه هم ذکرِ گُهربارِ علیست
دستِ زهرا به کمربندِ اَمیرش گِره شد
همه دیدند که همسر نَه علمدارِ علیست
فاطمه دستِ خدا بود علی را نَبَرند
حرفِ قنفذ که شود آخرِ پیکارِ علیست
او زمین خورد زمینگیر شود شیرِ خدا
ندبه و گریه کند هر که گرفتارِ علیست
#حسین_ایمانی
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسمهای تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآنهمه ناله که من پیش تو کافر کردم
#شهریار
🌾
آمدی در انجمن جنگ جهانی شد بپا
شاعران در وصف چشم تو رقابت میکنند
#حسین_مرادی
در اصل غدیر خدشه ناممکن بود
کشتند هرآنکس به علی مومن بود
سادات دو ضربه خورد،بی مادری و
یک سوم نسلشان که از محسن بود
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
آمدی در انجمن جنگ جهانی شد بپا
شاعران در وصف چشم تو رقابت میکنند
#حسین_مرادی
سربه راهم خود من از تو چه پنهان بانو
پی وی بنده کمی میل چتیدن دارد
خسته ام از کلماتی که ندارد احساس
گوش جای چتتان میل شنیدن دارد
افتتاح در پی ویم کشیدم روبان
که به دستان لطیف تو بریدن دارد
تنگی دست و رکود و تب تحریم کنار
ناز تو در همه حالات خریدن دارد
گرچه آسیب به هرجای طبیعت زشت است
گل لبهای شما جایز و چیدن دارد
وقتی ایز تایپ تو بالای گروه می آید
قلب بی جنبه من سخت طپیدن دارد
موی خود ساقه طلا کردی و دستم امشب
مثل بز در چمنت میل چریدن دارد
حسین_مرادی
❤️💜
میخواهمت ولی به تو گویا نمیرسم
چون شهریار غم به ثریا نمیرسم
کابوس وحشتم شده شبهای بی ثمر
حتی به تو در آخر رویا نمیرسم
#حسین_مرادی
غنچه ی باغِ ولایت با تبر پرپر شده
پشت در تنها پناه حضرت مادر شده
روضه ی مکشوف از آن روز دیوار و در و
اشک های بی امان و غربت حیدر شده
تیرِ اوّل را عمر بر حنجر اسلام زد
محسن بن فاطمه اینجا علی اصغر شده
تازیانه با سه شعبه فرق هم دارد مگر؟
اوّلی نشکفته پرپر آن یکی بی سر شده
فاطمیه زخم دلها باز سر وا می کند
کوچه می داند خمیده یاسِ پیغمبر شده
آیه های عشق را قرآنِ ناطق ختم کرد
لیک اکنون وقتِ ختمِ سوره ی کوثر شده
#مارال_افشون
روی گرداندی و بر ما یک نگاه انداختی
روی گرداندی و ما را یاد ماه انداختی
روی گرداندم ببینم شب سر بام کهای
کی به جز من را به این روز سیاه انداختی
خیل مژگان و کمان ابرو و تیر نگاه…
تا رسیدی لرزه بر قلب سپاه انداختی
شاد و غمگین، مستم و هشیار، آباد و خراب
خوب میدانی چه آشوبی به راه انداختی
“با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام”
بعد از این، حالا که ما را در گناه انداختی
آن شب قدری که می گفتند خلوت با تو بود
زاهدان را هم ببین در اشتباه انداختی
خواستم دل پس بگیرم از تو، کمتر یافتم
آه از این سوزن که در انبار کاه انداختی
#مژگان_عباسلو
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
من هستم و کـولهباری، ای آشنای همیشه
قـصـد سـفـر دارم، امّا بیتو برای همیشه
دیشبدلتراشکستمازپشت درهای بسته
امشب دلم کرده پیدا حالوهوای همیشه
━━━━💠🌸💠━━━━
#اسماعیل_داستانی_بنیسی
در تاب و تب عشق مجازی هستیم
بـازنــده از ابـتـدای بــازی هستیم!
مرگ است حقیقت وصال منو تو
وقتی که دو تا خط موازی هستیم
#محمدجواد_منوچهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرادرآتشبودحیدرداشت میسوخت
━━━━💠🌸💠━━━━
#فاطمیه
#حسن_بیاتانی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
قسم به نامِ بلندت قسم به نام علی
علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی
━━━━💠🌸💠━━━━
#فاطمیه 🏴
#رضا_قاسمی
از فشار #در و #دیوار گلی پرپر شد
روز تنها شدن شیر خدا حیدر شد
خواندم این مرثیه را بهر سماواتو زمین
و جوابی نگرفتم که ز غم او کر شد
او که محبوب رسول مدنی بود به عمر
ز جفای همگان زخمی میخ #در شد
نو گلی بود به باغ و به گلستان علی
ضربتی خورد خدایا! گل او پرپر شد
همسری بود که تسکین دل حیدر بود
وای مولای جهان بیسر و بییاور شد
#مهدی_محمودی
#جواد_محمدی_دهنوی
چرا بــــــی قراری؟ چـرا درهمی؟
چـــــرا داغ داری؟ خــرابی؟ بَمی؟
مــــــگر ســــــــرنوشتِ منی اينقدر
غم انگيـــز و پيچيــــــده و مُبـــهمی
مَــرا دوست داری ولـــــی تا كجا؟
مَــرا تا كجـــــا "دوستَت دارم" ی؟
نه بــا تو دلم خوش نه بی تــــو دلم
جهنم - بهشتی ، نه ! شادی - غمی
تــو هم مثلِ باران كه نفرين شدست
بيــــــايی زيادی ، نيــــــايی كمی !
جهان ابرِ خاموش و بی حاصليست
بـــــگو باز بــــــــاران بگو نَم نمی
#مژگان_عباسلو
چندیست نگاه تار دارد مادر
از در، دل داغــدار دارد مادر
از خویش میان گریه زینب پرسید
با شانهی من چکار دارد مادر؟
#احمد_حیدری_قرا
#فاطمیه
من که جز هم نفسے با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسے ؟
من کسے جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانے مگر اے دوست به دادم نرسے ؟
#فاضل_نظرے
♥️°
ابرهای جهان
امشب ردیف شد غزلم با نمیشود
یا میشود ردیف كنم یا نمیشود
شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟
ناموس خلقت است؛ خدایا! نمیشود...
زخمیاست داغ فاطمه بر سینۀ علی
زخمی كه هیچگاه مداوا نمیشود
تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمیشود
طاقت بیار خالیِ این خانه را علی!
گفتی که گریه سر ندهی... ها نمیشود
«حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ»
این گفتههای توست که حاشا نمیشود
میخواستی که دخترت از حال مادرش
چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمیشود
«لا خیرَ بعد فاطمه» هم بیحساب نیست
یعنی كسی برای تو زهرا نمیشود
تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمیاست كه افشا نمیشود
این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر، گوهریاست كه پیدا نمیشود
باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت
الا به دست فاطمه امضا نمیشود
دوزخ كنار میكشد از نام پاک او
آتش حریف دختر طاها نمیشود
برگَرد یاس پرپر گلخانۀ رسول!
در سینۀ علی غم تو جا نمیشود
آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟
از گوشۀ بقیع علی پا نمیشود
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
اسم اعظم
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدّیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را...
همیشههای خداوند بودهاید از آن رو
که آفرید به پاس شما تمام جهان را...
اشارتیاست به دست همیشه سبز شماها
بهارتان که ندیدهاست رنگوبوی خزان را...
به اسم اعظم زهرا گشودهاند رسولان
اگر به معجزهای قفل دردهای نهان را...
در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم
سپردهایم به دستانتان دل نگران را...
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بـانــو غــم تــو بـهــار را آتــش زد
داغــت دل بـیقـــرار را آتـش زد
بااینکه هزاروچارصدسال گذشت
فــریــاد تــو روزگــار را آتــش زد
━━━━💠🌸💠━━━━
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
سلام صبحتون بخیر🌺
سلامتی و تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
دل من بی تو بنا بود بگیرد که گرفت
زود رفتی که دلم زود بگیرد که گرفت
خواستی تا بکشد کار به سیگار و غزل
چهره ی آینه را دود بگیرد که گرفت
خواستی تا دل شرطی شدهام طبق قرار
باز در لحظه موعود بگیرد که گرفت
هر چه گفتم که نگیرد دل من گوش نکرد
شب شد و یاد تو فرمود بگیرد که گرفت
سالها بود که قلاب رقیبم میخواست
ماهی از آب گل آلود بگیرد که گرفت
کره از آب بنا بود بگیرد که نشد
سعی کرد از ضررم سود بگیرد که گرفت
#محمد_سلمانی
با بی ادبی نام علی(ع) را بردند
با زخم زبان فاطمه(س) را آزردند
روزی که میان کوچه با غصب فدک
سیلی زده؛ ارث پدرش را خوردند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
🏴ایام فاطمیه بر همه محبان و عاشقان اهل بیت تسلیت باد