این چنین راهی میخانه نشو میترسم !!
ای دل شیفته ؛دیوانه نشو میترسم !!
مشکلی نیست اگر مست نگاهی باشی !
لیک در بند ؛ دو پیمانه نشو میترسم !!
نور شمع است که از دور تماشا دارد !
بی خود از خود شده ؛ پروانه نشو میترسم !!
آخر قصه مجنون به خدا لیلا نیست !
با خودت این همه بیگانه نشو میترسم !!
سفره عشق ؛ فریبی ست و شرابش زهری ¡
گرم این سفره شاهانه نشو میترسم !!
عارفانش همه دل خون شده و حیرانند !
بی سبب عارف و فرزانه نشو میترسم !!
در کویری که ندارد گل و ریحان ای دل !
خاک آن بی ثمر است ؛ دانه نشو میترسم !!
. باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن
شعر، خوابم میکند ، آرام، بیدارم نکن
دوستت دارم بماند وقت دیگر، وقت هست
بیقرارم مثل هرشب، خوب من، زارم نکن
کار دستم میدهد اینگونه خواهشهای تو
راحتم بگذار جانم، پای در کارم نکن
عاشقی آسایش من ، عشق کابین من است
جان من با واژه های داغ، بیزارم نکن
سرخوش از گلبار شعرم ، بیخود از خود میشوم
من پر از آرامشم امروز را هارم نکن
من زمینی نیستم شاید، سکوتم بهتر است
خواهشن دست مرا ول کن، گرفتارم نکن
من " پریناز " غزلهایم، چرایش را نپرس
با دلیل و حرف و منطق ، باز آزارم نکن.
عاشق ازشوروشرِ وسوسه پروانهی توست
شوق دیـدار تـو را دارد و دیوانه ی توست
سال هـا سایـه تـر از سـایـه بـه دنبـال توام
من ِ آواره چه دانم کـه کجا خانه ی توست
بس که بـر عکس ِ لبت ثانیه هـا زُل زده ام
باورم شد کـه لبـم بـر لب پیمـانه ی توست
نقــره داغــم کنـد از فـاصلـه ها هُـــرم تنت
آتش وسوسه در پنبه ی بی دانـه ی توست
آن چه بی زمــزمه ریـزد عقـب روسری ات
موجی از شُرشُر ابریشم ِبر شانه ی توست
ای که عمـری بنهادی بـه رهــم دانــه و دام
هدفم خـال لب و چاله ی برچانه ی توست
بی تـو بانـو عسلـم خسته تــر از ارگ ِ بمـم
تکیه گاه دل من باش کـه ویرانه ی توست
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدیم
و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم
اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی
اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی
اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من
اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من
حلالم کن
مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن
با این همه سخت است دل از چون تو بریدن
از تو فقط آزردن و هی کوزه شکستن
از من همه دل دادن و پا پس نکشیدن
دل کفتر ماتم زده ای بود که با عشق
کارش شده بـی واهمــه از بام پریدن
چون سرخ ترین سیب در آغوش درختی
سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن
آن گونه دچارت شده یوسُف که خودش هم
افتاده به عاشق شدن و جامه دریدن
اعجاز تو مغرورترین ساحره ها را
وادارنمود ست به انگشت گزیدن
تا این که به هر جا ببرد عطر تنت را
واداشته ای باد صبا را به وزیدن
ای چادر گلدار پریشان شده در باد
خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن
#امیرتوانا
ای ردیف غزلم، ورد زبانم، نفسم
حاکم گسترۀ فنّ بیانم، نفسم
تو چه کردی که دلم اینهمه خواهانت شد
حکم کرده است فقط باتو بمانم، نفسم
گوشۀ دنج اتاقم شب شعری برپاست
گرم چندین غزلِ پرهیجانم، نفسم
بیستون چیست؟! بگو تا دل البرز بِکَن
امتحان کن! به گمانم بتوانم، نفسم
چه شده راحت من اینهمه ناآرامی؟!
غرق تشویش شدی، من نگرانم نفسم
بستهای بار سفر را به کجاها بی من؟
من که همراهتر از هر چمدانم، نفسم
زندگی بی تو اگر مرگ نباشد، زجر است
باتو تنظیم شده هر ضربانم، نفسم
شب سیپد است کنار تو تنم نورانیست
با تو خورشیدترین ماهِ جهانم نفسم
#علی_بهمنی
سمت او رفت نگاهَت،دلِ من ریخت بِهَم
فکرم از اینکه زَنَم،ریخت بِهَم
حلقه ی دست تو دورِ بَدَنَش،خنده ی او...
حرف من نیست فقط،شهر تَنَم ریخت بِهَم!
بعدِ تو بنده ی چاییُ تبُ سیگار؟...نه!
نازنینم همه ی زندگی اَم ریخت بِهَم..
چَشمهایم خبر از رنج درونم دارند؛
بعدِ تو حالت غمگین شدنَم ریخت بهم..
#فرناز_حسینی
چه غریبانه نشستم سر راهت که بـیایی
چه غریبانه غریبانه نوشتم کـه کـجـایی
چه صمیمانه نوشتم که تویی ذوق زبـانم
و تو انگار نه انگار که هم صحبت مایـی
چه یتیمانه نشستم و نوشتم که مرو یار
و تو رفتی و من و برزخ این فصل جدایی
پشت پای تو همه باور و ایمان دلم ریخت
و قسم میخورم این صحبت خودرا به خدایی...
🌼🌱
جمعه یعنی دست آخر در غروبش سینه ام
تنگ دیدار کسی باشد که قلبم را شکست
#محمدرضاکرمی♥️
عاشق شده ام حال و هوایم خوبست
درد است ولی درد برایم خوبست
آرامش من ! با تو فقط حالم نه
خوابم ، نفسم ، لحن صدایم خوبست
تشخیص پزشک است کنارم باشی
عطر تو برای ریه هایم خوبست
من با تو خوشم ، نا خوشی ام چیزی نیست
آنقدر که تاثیر دوایم خوبست
هربار فقط عاشق تو خواهم شد
صدباااار به دنیا که بیایم ... خوب است؟؟!
طوفان که نه ! بگذار قیامت باشد
من در بغل گرم تو جایم خوبست
مهیا غلامی
@Aydin67R68
بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را
تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را
کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم
افسردگی مطلق هر ثانیه ام را
زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی
نظم تن تو ریخت به هم قافیه ام را
من مرد عمودی زمین بودم و امروز
از مرحمت عشق ببین زاویهام را
در هندسۀ گیج جهان آنچه مهم است
اسم تو سند خورده دل عاریه ام را
توجیه من این است دلم مال خودم نیست
با قاعدۀ عشق بخوان فرضیهام را
჻ᭂ࿐
گل سرخم چرا پژمرده حالی
بیا قسمت کنیم دردی که داری
بیا قسمت کنیم بیشش به من ده
که تو کوچک دلی طاقت نداری...
#باباطاهر ✍