eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ای ردیف غزلم، ورد زبانم، نفسم حاکم گسترۀ فنّ بیانم، نفسم تو چه کردی که دلم این‌همه خواهانت شد حکم کرده است فقط باتو بمانم، نفسم گوشۀ دنج اتاقم شب شعری برپاست گرم چندین غزلِ پرهیجانم، نفسم بیستون چیست؟! بگو تا دل البرز بِکَن امتحان کن! به گمانم بتوانم، نفسم چه شده راحت من این‌همه ناآرامی؟! غرق تشویش شدی، من نگرانم نفسم بسته‌ای بار سفر را به کجاها بی من؟ من که همراه‌تر از هر چمدانم، نفسم زندگی بی تو اگر مرگ نباشد، زجر است باتو تنظیم شده هر ضربانم، نفسم شب سیپد است کنار تو تنم نورانیست با تو خورشیدترین ماهِ جهانم نفسم
به پاش افتادم و افتادم ازچشمش به آسانی چه آسان ميشود افتاد ازقلبی خيابانی من از دل دادنِ بي ارزشم اينبار فهميدم كه دل را دستِ هرگاوی نبايد دادمجانی چنان ميسوزم وميسازم از ناچاریِ عشقش كه در يِک كوره ی آجر پزی يک مردِافغانی جهانِ ناخوشاينديست لذت ميبرد دنيا از اينكه ميكند يک زنده را در قبر زندانی تبرجان هرچی داری در توان برمن فرود آور درختی تازه در من رشد خواهد كرد پنهانی
دلم ده کوره‌ای درگیر طاعون است بعد از تو دلم‌خون‌است‌میفهمی؟دلم‌خون‌است‌بعد از تو