از تو ای معشوقهی قُد دلخورم
از هـر آنچه بین ما شد دلخورم
دیر فهمیـــــــدم زیادی بوده ام
از ضریب هـوشی خود دلخورم
✍#اسماعیلعلیخانی
"عشق بازی" را بلد بودم
اما
"بازی عشق" را... نه!
آنقدر شعله ی دوست داشتنم را
بالا بردم تا
رابطه مان "سوخت".....
ِ
ما جَهان را به تو بینیم که در خانهٔ چشم
دیده مانند چراغ است و تو در وی نوری...
#سیف_فرغانی
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند :
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق اکنده ست
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
#فاضل_نظری
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
واسطه چه بهتر از این نام #زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی
من گرفتاری خود را میبرم امشب #نجف
تا گره های مرا با دست #حیدر وا کنی
هرشبى كه روزه ام وا مى شود با #يا_حسين
مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى
#رضادینپرور
وه چه شیرین است!
رنج بردن؛ پافشردن
در ره یک آرزو مردانه مردن؛
وندر امیدِ بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب، جان سپردن =)
- #ابتهاج
در مکث زمان اگر چه پر جزر و مَدیم
ما مجرم محکوم به حبس ابدیم
یا پوچ دو دست سرد دنیاست و یا
ما پشت همان دست که پوچ است زدیم
#محمدجواد_منوچهری
چنان غرق مرکـّب کرده ای چشـــم سیاهت را
دل هر خوش نویسی مشق نستعلیق می خواهد!
#انیسه_ارزومندی