eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از تو ای معشوقه‌ی قُد دلخورم از هـر آنچه بین ما شد دلخورم دیر فهمیـــــــدم زیادی بوده ام از ضریب هـوشی خود دلخورم ✍
"عشق بازی" را بلد بودم اما "بازی عشق" را... نه! آنقدر شعله ی دوست داشتنم را بالا بردم تا رابطه مان "سوخت"..... ِ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
ما جَهان را به تو بینیم که در خانهٔ چشم دیده مانند چراغ است و تو در وی نوری... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند : قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد تلخی عمر به شیرینی عشق اکنده ست چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی واسطه چه بهتر از این نام هست که آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی من گرفتاری خود را میبرم امشب تا گره های مرا با دست وا کنی هرشبى كه روزه ام وا مى شود با مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى
می‌بوسمت که فاصله‌ها مختصر شود می‌بوسمت که فکر کنی غم زیاد نیست :)
در آسمان دلبری و آستان عشق، نور جمال دلبر ما را مثال نیست(:
مرا دوباره به روزهای خوب ببر؛ سپس رها کن و برگرد! من نمی‌آیم ^^ -
وه چه شیرین است! رنج بردن؛ پافشردن در ره یک ‌آرزو مردانه مردن؛ وندر امیدِ بزرگ خویش با سرود زندگی بر لب، جان سپردن =) -
در مکث زمان اگر چه پر جزر و مَدیم ما مجرم محکوم به حبس ابدیم یا پوچ دو دست سرد دنیاست و یا ما پشت همان دست که پوچ است زدیم
چنان غرق مرکـّب کرده ای چشـــم سیاهت را دل هر خوش نویسی مشق نستعلیق می خواهد!
. نميگويي و ميسوزي ،نميجويي و ميخواهي بہ باطن تشنه عشق و ، ‌ بظاهر غرق حاشايي