✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
ای که از خورشید هم زیباتری
میکنی از ماه حتی دلبری
تاب گیسویت دلم را میبَرَد
تا ثریا ، تا زحَل ، تا مشتری
مرده بودم ، روح بخشیدی مرا
خوبِ زیبایم ! مگر پیغمبری؟
بشکنی تا نرخ زیباصورتان
یکدم از رخ پرده بردار ای پری !
پنجه تا در گیسوانم میکشی
ناگهان تا کهکشانم میبری
من که در دامت گرفتار آمدم
بس کن ای گل ! دیگر این افسونگری
نام زیبایت گواهی میدهد
مهر را نوشیدهای در ساغری
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
علیرغم تمنای من و اصرار بسیارم
مرا لایق نمی دانی، نمی آیی به دیدارم
اگرچه سخت دلتنگم ولیکن از تو دلگیرم
اگرچه دوستت دارم ولیکن از تو بیزارم
چرا دلتنگی و شب گریه هایم را نمی بینی
از این دوری ببین دارد به کوری می کشد کارم
تو هم یک روز می آیی و شادی بر نمیگردد
بیا، اما بدان که من به غمهایم وفادارم
نمی دانم چه خواهم کرد تا روزی که می آیی
اگر ماندم که بدبختم، اگر رفتم که ناچارم...
#شعر : سید تقی سیدی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
غبارِ صبح تماشاست هرچه بادا باد
تو هم بخند جهانِ خراب می خندد
━━━━💠🌸💠━━━━
#بیدل_دهلوی
"لا حول و لا..." براش میخواندم که
با هول و وَلا درونِ چاه افتادم!
#علی_عطری🌷🍃🌸🍃🌷
شـــاعـــر شـــده ام اوج در اوهــام بگیـــرم
هی رقص کنـــی از تنـــت الهــــام بگیـــرم
شـــاعـر شـــده ام صبــر کنــم بــاد بیــایــد
تــا یــک غـــزل از روســـری ات وام بگیـــرم
هــی جام پس از جام پس از جام بیــــاری
هــی جام پس از جام پس از جام بگیــــرم
آشـــوب شـــوی در دلــــم آشـــوب بیفتـــد
.....آرام شــــــوی در دلـــت آرام بگیـــــــرم
سهمم اگـــر افتـــادن از ایـــن بـــام بیفتــم
سهمم اگــر اوج اسـت از ایــن بــام بگیــرم
سنگـی زدم و پنجــــره ات بــاز...ببخشیــد
پیغــــــام فــــــرستــــــادم پیغـــــام بگیـــرم
شاعر شدم اقرارکنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دسـت تو سرسـام بگیـــرم
#محمدحسین_ملکیان
تولد
علی اصغر ع
با گریه ی میلاد شما خندیدیم
از غنچه ی نشکفته ی تو گل چیدیم
شادیم ز اشک شب میلاد اما
آخر ، سر از آن تبسمّت نالیدیم
حسین جعفری
ز چشمْ پادشهیِّ جهان چو اشک افتاد
ز لحظه ای که شدم در حریم عشق، غلام!
به شعر گفتهام از غیر عشق دم نزند
که مدح غیر شما در مرام ماست حرام!
#امیرحسین_پورعزیز
یک قلب شکسته پر ترک دستم داد
با زور نشد به صد کلک دستم داد
تا محـو نگاه چشـم زاغش بودم
یک دختـر ناز با نـمک دستـم داد
#محمدجواد_منوچهری
آمد به کنج خلوت من همدمم شود
از این جهان جدا کندم، عالمم شود
آمد بهجای اینهمه نامحرم خودی
با نسبت غریبهء خود محرمم شود
آمد شبیه آینهای در مقابلم
تا روشنای شخصیت مبهمم شود
تا با مسیح خویش مرا آشنا کند
آمد به باغ مردهء من مریمم شود
میخواست هیچ اشک نبیند به چشم من
نه شاهد دو چشم پر از شبنمم شود
او در دلم سرور کمی را نشاند و رفت
اما نشد سرور حریف غمم شود
از جای بوسهاش چقدر زخم سر زده!
بوسه قرار بود فقط مرهمم شود
مبهوتم او که قصد سفر داشت پس چرا
آمد به کنج خلوت من همدمم شود
#زینب_نجفی
#راجی
چون بم دل من غرق تکان شد بی تو
آواره ی کوی این و آن شد بی تو
رفتی و دوباره عید آمد اما
هر سال بهار من خزان شد بی تو
#نوروزرمضانی
لعنت به عشق پاک! نه لعنت به روزگار
لعنت به چشمهای پر از فتنه ی نگار
لعنت به آن که گفت تو را دوست دارمت
لعنت به زود باوری قلب بی قرار
خواب از سرم پرید و رهایم نمی کنند
این خاطرات لعنتی تلخ ماندگار
قید تو را بکل زدم از یاد بردمت...
لعنت به دل که رفت همیشه سر قرار
رفتی تو با قطار و سرم سوت می کشید...
لعنت به این ملودی شبهای زهر مار
رفتی میان برف و زمستان همیشه ماند
لعنت به عاشقانه ی تقویم بی بهار
بیچاره کرده است و به پایان نمی رسد
شکوایه های لعنتی آدم دچار...
#محمدجواد_منوچهری
📚 گیدا