eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. زمستان بود و بی‌تابی ، دلم جایی فدایی شد ..... نفس در سینه خشکش زد، دلم با تو هوایی شد ..... 🌴🕯🌴
سرد بودن با مرا دیوار یادت داده است نارفیق بی‌مروّت، کار یادت داده است توبه‌ات از روزهایم عشقبازی را گرفت آه از آن زاهد که استغفار یادت داده است دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی گردش دنیا فقط آزار یادت داده است عطر موهایت قرار از شهر می‌گیرد بگو دل‌ربودن را کدام عطار یادت داده است؟ عهد با من بستی و از یاد بردی، روزگار از وفاداری همین مقدار یادت داده است
بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفت نقشی که آن نمی‌رود از دل نشان توست
جوانمرد اگر راست خواهی ولی است کرم پیشهٔ شاه مردان علی است پ.ن: *مولود کعبه* اثر محمود فرشچیان
میخواند به شاخه یاکریم شعرت عشق آمده بود در حریم شعرت دیوان دل تو چشمه ی ناب شراب مستیم هنوز از ،،شمیم شعر،،ت جعفری
دمی که بی تو برآرم، ز عمرِ خود نشمارم
  ها...اي هميشه آشنايم دوستت دارم اي آشنا با لحظه هايم دوستت دارم غمگينتر از فوج قناري هاي بي وقفه اكنون كه مي خواني برايم دوستت دارم وقتي جوانمردانه تر از هرچه مردانند بانو ! مي آيي به پايم دوستت دارم يا بر فراز ابرها ، يا در فرود خاك با اين همه،درهر كجايم دوستت دارم تو كوچه اي بي انتها، من عابري سرسخت وقت عبور از تو ، نوايم: "دوستت دارم" اي دوست ! وقتي با تو هم آواز ميگردم اين است پژواك صدايم: دوستت دارم 
تو ماه بلند آرزوهای منی سر خطِّ تمام جستجوهای منی از باد ندارم گِله ای ای جانم تو علت پیچ و تاب موهای منی
کافه چی آمد، وشاکی استکانم را گرفت.. گفت: بس کن دود سیگارت امانم را گرفت تف به روح آنکه در این شهر تنهایت گذاشت گریه های ممتدت روح و روانم را گرفت رفته؟،کم آورده ای؟،سرگشته ای؟، باشد ولی رحم کن،دیوانه بازی هات ،نانم را گرفت مردم از دیوانه می ترسند ،از اینجا برو بی مروت آمد و تنها مکانم را گرفت از در و دیوار خوردم کافه چی بس کن تو هم موجی از لیچار در آمد، دهانم را گرفت روزگاری شاد بودم مثل این مردم ولی... عشق از راه آمد و تاب و توانم را گرفت هر رج دیوار عشقش کاسه ی خون شد دلم تا بنا شد بیت الاحزانی که جانم را گرفت 📚گیدا
شبیه فصل خزان قصد کودتا کردی… حصارِ دستِ تو وا شد، مرا صدا کردی هنوز زمزمه ی عاشقانه در گوشم…. ولی مرا به امان خدا رها کردی… میان هجمه ی طوفان اسیر و سرگردان تو گرمِ دیدنِ این ماجرا ،صفا کردی به بندِ دستِ تو عادت گرفته قاصدکت… تو از بهشت برینش!!! چرا جدا کردی؟ چقدر ساده فراموش می شود گاهی هرآنچه را که برایش شبی دعا کردی… هنوز مانده برایم سوال از اول مرا برای چه دیوانه مبتلا کردی!!!؟ سرم به کار خودم بود وشعر، خیر سرت به روی شیشه ی احساسِ من، تو  ها کردی 📚 گیدا
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری در دل نیافت راه که آن جا مکان توست
مگو راز دلت با هر کسی باز که در دنیا نیابی محرم راز