eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع می کنه به گشتن بین خاطره ها: از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟ در فکر فرو می روم از من چه دیده؟🤔
با یه پوزخند ریز ادامه می ده: فرصت نمی دهی که کمی درد و دل کنم گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!😒
خیلی فاتحانه مصرع آخر رو می گه😁: یک روز می رسد که در آغوش گیرمت😌 هرگز بعید نیست! خدا را چه دیده ای❤️
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم کمند عقل بگسستم، ز نو دیوانه گردیدم♥️
هر جا که تو رؤیت بشوی عید ، همانجاست ، این کشور و آن کشور و سی روز مهـم نیست...!
قسم به رقصِ چـادرم در این هوای عاشقی اگر نگفتـم عاشقـم، نجابتـم مقصر است!
این چشم تو یا که موشک سجیل است؟! اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟! قلب من ساده در مصاف چشمت چون گنبد آهنین اسرائیل است
به غیرِ حبس ابد از قضا نمی‌خواهم اگر برای من آغوش یار زندان است
اشهدُ انَّ علیا ولی الله فقط به سما حیدر کرار شود ماه فقط شیعیان مست شوید از علی و آل علی در همه عالم هستی ست علی شاه فقط یاصاحب صبر
دوباره فطریه ام را عسل بدادم و قند که قوت غالبِ شعرم فقط لبان تو بود... ♥️
عید است و سعید است اگر ماه تو باشی ای جـذبـه‌ی ذی‌الـحجه و شـور رمضـانـم
مثل خودكاری كه روی پيشخوان بانك هاست با غل و زنجير پايم، جابجايم ميكنند!
به رسـم بادکـنک ها ،دلـم پـر است ! اما نــخی گـــره زده مــن را ، به دســـت تنهایی
میکشیدم کاش تنها درد تنهایی ولی شعر گفتن درد ها را صد برابر میکند...
جز خودم هیچکسی در غم تنهایی من مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت
مَپرس از من چرا در پیله‌ے مهر تو محبوسم😐⛓ کہ عشق از پیله‌هاے مُردھ هم پروانھ می سازد فاضل نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم خوب داری خبر از من که چرا دور شدم رفتم آنقـدر به دنبال گناهان که دگـر در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم در قدیم از غمتان دیده ی تر داشته ام حیف شد باز هم از حال بکا دور شدم در جواب کرم و لطف زیاد تو به من هِی بدی کردم و از رسم وفا دور شدم یک شب جمعه ببر نوکرتان را به حرم مدتی می شود از کرب و بلا دور شدم
خسته ام مثل درختی که به تنهایی خود بی ثمر مانده و کابوس تبر می بیند
من که جاے خوردن افطار می‌بوسم ٺو را مانده‌ام فطریه‌ام گندم بود یا نیشڪر
تو آدم نیستی این را خدا در گوش من گفته ببین بیرون زده از زیر چادر بال پروازت
چند روز است كه در روزه ى ديدار توام پُر كن اين فاصله ها را كه دم افطار است بى تو بى فايده و بى هيجان است جهان مثل يك پنجره كه منظره اش ديوار است
سر هر جاده منم ، چشم به راهی که تویی شب و روزم شده چشمان سیاهی که تویی
دست من را ول نکن، دنیا خرابم می کند در هیاهو، زیر دست و پا خرابم می کند بین هیئت، وقت روضه گرم تسبیح توام دور از گرمای تو، سرما خرابم می کند غیبت و تهمت شده کارم حواسم نیست که آخرش این حرف ها، یکجا خرابم می کند جرم هایم را که تو می بخشی و خط می زنی آه، پیش چشم تو امّا خرابم می کند اشک هایم را بگیر و معصیت ها را ببخش شرم این بار گنه، فردا خرابم می کند دل پریشانم از اینکه معصیت های زیاد پیش چشم حضرت زهرا خرابم می کند دست من را بین دست مهدی زهرا گذار هرکسی غیر از خود آقا خرابم می کند قصه ی لب تشنگی و آب، آبم می کند روضه ی بی دستیِ سقا خرابم می کند های هایِ گریه ی جانسوز آقایم حسین بر سر نعش گل لیلا خرابم می کند ‌ ༺♥️◜ ♥️༻
|…~🎹 °° ° از چه مانع میشوۍ دستم به زلفٺ برسد شانه بر سر میزنے تا من حسادٺ بکنم…¿¡
عاقلی بودم به عشق یار دیوانه شدم آشنائی یافتم ازخویش بیگانه شدم رشتهٔ شمع وجودم آتش عشقش بسوخت عارفانه با خبر از ذوق پروانه شدم آمدم رندانه در کوی خرابات مغان جام می را نوش کردم باز مستانه شدم مدتی با زاهدان در زاویه بودم مقیم چون ندیدم حاصلی دیگر به میخانه شدم راز جانانه اگر جوئی بجو از جان من زان که جان کردم فدا همراز جانانه شدم خم می را سر گشودم جام می دارم به دست توبه را بشکستم و در بند پیمانه شدم چشم مست نعمت الله در نظر دارم مدام عیب من کم کن اگر سرمست و دیوانه شدم
عشقت درون سینه‌ی من پا گرفته‌است در قابِ برکه، عکس افق جا گرفته‌است برکه، به قدر وسعِ خودش سهم می‌برد چترِ افق، سراسر دنیا گرفته‌است دریا! مگر تو صورت مهتاب دیده‌ای مثل پلنگ، کار تو بالا گرفته‌است پلکم دهان گشوده به هنگام دیدنت زیبا! زبانِ چشم من اما گرفته‌است دریا زده‌ست در من و من در تلاطمم من را یقین کنید که دریا گرفته‌است...
دو شمشیر کهنه، دو شمشیر کاری دوتامان پر از ناله و سوگواری دوتامان پر از داغ تلخ گذشته، من از داغ ارگ و تو از داغ جاری به من چای سبزی بنوشان که تلخم مرا جرعه شعری بریزان چه داری سماور سماور بخارای آه‌ام پیاله پیاله پر از قندهاری غبار سفر را بگیر از وجودم گل بوسه‌ای را بزن بر غباری ملخ دیده کشتت، نمردم برادر خوشا عالم پاک همسایه‌داری نمردم برادر که زانو به آغوش نشستی به اندوه تلخ نداری نمردم برادر کمی درد و دل کن به لفظ دری و به لحن هزاری تو تاول به دستت من تاول به قلبم چه بازار خوبی، چه سرمایه‌داری کنار پل سرخ بنشین کنارم در آغوش بنشان دوباره دوتاری من آوازهای خراسان بخوانم تو آوازهای غریب مزاری تو از زخم بودای زیبا بخوانی من از شروه مردم بختیاری دو تا چشم دارم اگر بی‌پناهی دو تاشانه دارم اگر بی‌قراری میان غزل بودم و نبض شعرم تپیدن گرفته چو قلب قناری زنی جیغ زد، خون شتک شد به شعرم سرم داغ شد مثل جان بخاری برادر رسید و بغل کرد من را بخواب انتحاری، بخواب انتحاری... 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمی‌شد؛ در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود..
از من خبر بگیر کمی، بی‌وفای من! یک بار رنجه کن قدمت را برای من مانند من نبود کسی آشنای تو حالا چرا غریبه شدی؟ آشنای من! مشقم درست بود و دلم یک غلط نداشت شد عشقِ بی‌حساب تو تنها خطای من می‌سوزم از حرارت عشقت ولی چه باک! وقتی که هست بوسهء تو  خونبهای من فریاد می‌زنم که تو را دوست دارمت تا پر شود تمام جهان از صدای من رفتی به روی بامْ تماشای ماه نو بالابلندتر شدی امشب، بلای من!