eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه هایت بر لبم کار مسیحا می‌کند مرده را این لب شبیه زنده بر پا میکند مانده بودم گر بمیرم در بهشتم یا که ن باز کردم دیده را دیدم مهیا میکند
می‌شوم دیوانه‌ی دیوانه وقتی نیستی قبله را گم می‌کنم، در خانه وقتی نیستی بار دیگر دیر کردی، راه مسجد دور نیست شک ندارم می‌روی میخانه وقتی نیستی در محل پشت سرت بسیار صحبت می‌کنند رفته رفته می‌شوی افسانه وقتی نیستی مو‌به‌مو از شب‌نشینی‌های زلفت گفته است درد دل‌ها کرده با من شانه، وقتی نیستی خانه‌ی بعد از تو بی‌سقف و ستون ویرانه‌ای‌ست می‌نشینم گوشه‌ی ویرانه وقتی نیستی از زمانی که شراب‌الدین صدایم کرده‌ای بی قرارم می کند پیمانه وقتی نیستی علی اصغر شیری
مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت چون شعرهای آذری‌ام دوست دارمت در خواب‌های کودکی‌ام دیده‌ام تو را صد بار گفته‌ام: پری‌ام! دوست دارمت در کهکشان روسری‌ات، گوشواره را من خوشه خوشه مشتری‌ام، دوست دارمت الهام شاعرانه‌ی من چشم‌های توست از ابتدای شاعری‌ام دوست دارمت سَندن سورا کی یوخدو منیم آیری سِوگیلیم مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت علی اصغر شیری
باید که ذره ذره هویدا کنم تو را از زیر سنگ هم شده پیدا کنم تو را باید شبیه ابر بگریم به پای تو تا قطره قطره راهی دریا کنم تو را ای روز ناگزیر! مبادا بیایی و چون خاطرات گمشده حاشا کنم تو را پشت سرم قدم به قدم مثل سایه‌ای ای غم! چگونه از سر خود وا کنم تو را؟ کم نیست دردهای منِ خون‌جگر؛ ولی باید که کنج سینه‌ی خود جا کنم تو را ای مرگ، ای سه‌نقطه‌ی موهوم ناگزیر! تا کی امید واهی فردا کنم تو را؟ علی اصغر شیری
روزگاری را بدون عشق سر کردم، نشد خواستم دیوانه‌وار از عشق برگردم، نشد هیچ ‌کس دلواپسی‌های مرا باور نکرد هیچ‌کس در خاک غربت‌خیز همدردم نشد بغض کردم، مویه کردم تا سحر نام تو را گریه کردم، گریه هم تسکین سردردم نشد هر چه کردم عشق را از خانه‌ام بیرون کنم عاقبت پیش دل عاشق کم ‌آوردم، نشد آی گنجشکان سرگردان میان کوچه‌ها! خواستم با آخرین پرواز برگردم، نشد علی اصغر شیری
آن روز که می‌بردی، با عشوه دلی از من با هلهله می‌خواندی، بیت‌الغزلی از من دیوان مرا خواندی با لهجه‌ی شیرینت انگار به دستت بود، ظرف عسلی از من با لحن تو می‌خواند هر کوچه و بازاری شعری که شد انگاری، ضرب‌المثلی از من رد می‌شوی از کوچه با لب‌گزه و لبخند دل می‌بری این‌گونه با بی‌محلی از من پیمانه به دستی تو، پیمان الستی تو در دست تو افتادست، عهدی ازلی از من روزی که بلی گفتم، دنبال بلا بودم گفتی که بلا از تو، گفتم که بلی از من علی اصغر شیری
بنشین برایت از نداری‌ها بگویم از روزگار، از بدبیاری‌ها بگویم از قلکی که حسرتش شرمنده‌ام کرد از جمع و تفریق هزاری‌ها بگویم از خاطرات روز مادر، تلخ و شیرین از خنده‌ها، از شرمساری‌ها بگویم حالا که حال دردسر داری، کمی هم می‌خواهم از چشم‌انتظاری‌ها بگویم شاعر شدم، اما غزل‌هایم پر از بغض شاعر شدم تا از قناری‌ها بگویم از خاطرات مادرم پرسیدم، او گفت: بنشین برایت از نداری‌ها بگویم علی اصغر شیری
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
در بند هوای خویش گیرم،چه کنم؟! روباه ِ هوس ،دریده شیرم، چه کنم؟! با قصد جلای روح، نوشم ز فرات با سینه‌ی اندوده به قیرم چه کنم؟! هر دم زدم از تشنه لبان دم اما از باده جهلِ نفس، سیرم ...چه کنم؟! چشمانِ تر و سینه‌زنان ، رخت سیاه، با قه‌قه ِ ابلیس کبیرم , چه کنم؟! راه حَرَمت صراط فردوس ، ولی دلبسته ی اطراف مسیرم ! چه کنم؟! خواهم برسد به دامنت دست دلم ارباب-جلیل و من حقیرم ،چه کنم؟! گویی که بپر ز خویش، اما در خویش سلول به سلول اسیرم ، چه کنم ؟! آقا ! کرمی نما ، خودت پیش بیا... ازبار گنه جوانِ پیرم ! چه کنم؟! ❤️ سلام✨✨✨✨ روزتون بیمه ی اقاامام‌حسین❤️
با خاطراتت روزها را سخت درگیرم در من نشسته فکر تو تا صبح، می‌میرم هی شعر می‌بافم به قد و قامت دیروز شاید بخوانی و بفهمی باز دلگیرم خاموش شد در روح سرگردان و بیمارم شمع امیدی که تو دادی دست تقدیرم یک قرن از عمر پر از احساس من رفته یک قرن عاشق نیستم در حال تعمیرم زخمی گلوگیر از تو در من مانده می‌دانی دیگر از این احوال ناخوش چشم و دل سیرم باید بخوابم در دل تاریخ بعد از این تا آخرین لحظه به پای غصه زنجیرم
Shahram Nazeri - Sepide (320).mp3
10.54M
با صدای شهرام ناظری
زیبا شدم تا خانه‌ام کنج قفس باشد تا نغمه‌ام افسونگر هر بوالهوس باشد هرگز نمی‌دانم چرا بال و پر زیبا باید به جای آسمان‌ها در قفس باشد جان‌دادنم امروز یا فردا ندارد فرق رؤیای پروازم برای مرگ بس باشد عمری اسیر گیر و دار دار دنیاییم باید در اینجا رادمردی دادرس باشد! جانم! اُویْست را بگو تا آخرین لحظه در جستجوی احمدِ صاحب نفس باشد