eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
برایت شعر می گویم که امشب شام مهتاب است من امشب با تو می گویم همه ناگفته هایم را دمی با تو به سر بردن خودش آرامشی ناب است••° فریدون مشیرے ‌‌ ‎‌‌‌‎࿐჻ᭂ⸙❤️❤️⸙჻ᭂ࿐
همه عیب خلق دیدن، نه مروت است و مَردی نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید بختش بلند هرکه گره خورده با علی است
ما وارث تیغ ذوالفقاریم همه از نسل سپیده و بهاریم همه ما عشق به میهن و به پرچم داریم از بهر در همه حسین جعفری
دیگر برای آمدنم پشت در نباش دلواپس نبودن  این در به در نباش آبی نپاش پشت سرم ، بعد از این ولی از عاشق شکسته ی خود بی خبر نباش شیرینی تمامی دوران  عمر من! در قهوه های تلخ رقیبان شکر نباش نازک دلم ، به یادتو خون می خورم هنوز از کوچه های خاطره ام در گذر نباش دل پیش توست می روم اما قسم به عشق تا زنده ام رفیق کسی در سفر نباش تو مهربان تر از همه بودی برای من این می کشد مرا برو و خوب تر نباش
در تاب و تب عشق مجازی هستیم بازنده از ابتدای بازی هستیم! مرگ است حقیقت وصال من و تو وقتی که دو تا خط موازی هستیم
من کویرم لب من تشنه‌ ی باران علی است این لب تشنه‌ی ی پرشور غزلخوان علی است اینکه گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست به یقین سفره‌ ی گسترده‌ ی دامان علی است منّت نان و نمک نیست سر سفره‌‌ی او پس خوشاآنکه در این دنیا مهمان علی است آتش اشکی اگر در غزلم شعله‌ور است بی‌گمان قطره‌ای از درد فراوان علی است لحظه‌ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد که جهان آینه‌ در آینه حیران علی است کعبه یکبار دهان را به سخن واکرده ا‌ست تا بدانیم کلید در این خانه علی است از دم صبح ازل نام علی را می‌خواند دل که تا شام ابد دست‌به‌دامان علی است
☆ گفتی ثنای شاه ولایت نکرده‌ام بیرون ز هر ستایش و حد ثنا علی است چونش ثنا کنم که ثنا کردهٔ خداست هرچند چون غُلات نگویم: خدا علی است شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت لیکن چو نیک در نگری پادشا علی است گر بگذری ز مرتبهٔ کبریای حق بر صدرِ دور زودگذر کبریا علی است بسیار حُکم‌ها به خطامان رود ولی در حقِّ آن که حُکم روَد بی‌خطا علی است گر بی‌خودم، وگر به خود، اینم ثناش بس در هر مقام بر لبم آوای یا علی است
آن حیدر روزگار بر می‌گردد آن وارث ذوالفقار بر می‌گردد روزی که زمین ز ظلم لبریز شده آن عادل تکسوار بر می‌گردد
به صیدِ جسته از دامی چه خوش می‌گفت صیادی که از دامِ علایق گر توانی جَست، آزادی... 🌱
هر چند به هر بهانه ای فرشِ رَهیم در بین گدایان ِزمین پادِشَهیم امسال،فقط چوب ِزمستان خوردیم باید به بهارِ تازه فرصت بدهیم
چشمی به تخت و بخت ندارم، مرا بس است یک صندلی برای نشستن کنار تو
در کلاسِ عاشقی شاگردِ نوپایَت منم می‌نویسم با غلط: من دوصطَط دارم فَغَت
1_3265367666.mp3
4.11M
صبحت بخیر آقای من .. تو هفته ای دوبار توبه می کنی بجام😔
عشق و منطق هردو سهمی برده اند از جان من روزها را شیخم و شب شاعر چشمان دوست
شدم مقتول این غم که نخوردم ضربه از دشمن درخت جنگلی هستم که منت بر تبر دارم
ساعتِ دنیای من کوک است با لب‌های تو صبح را بیداری چشمِ تو تعیین می‌کند...!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را...
چند سالی‌ست که تکلیف دلم روشن نیست جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست چشم می‌دوزم در چشم رفیقانی که عشق در باورشان قدّ سر سوزن نیست دست برداشتم از عشق، که هر دستِ سلام لمسِ آرامشِ سردی‌ست که در آهن نیست حس بی‌قاعده‌ی عقل و جنون با من بود درک این حالِ به‌هم‌ریخته تقریباً نیست سال‌ها بود از این فاصله می‌ترسیدم که به کوتاهی دل‌کندن و دل‌بستن نیست رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست...
کمان بر چشم و چشمت بر کمان بود نشانت سیب و تیرش در میان بود خطا کردی به قلب ما زدی تیر بهایش مرگ قلب یک جوان بود 🙏😊🌹😋🙏 برو یک دوره آموزش ببین خب😂
از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم که با تردامنان یار است جانانی که من دارم اگر با من چنین ماند پریشان اختلاط من ازین بدتر شود حال پریشانی که من دارم « ز مردم گر چه می‌پوشم خراش سینهٔ خود را ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم » کشم تا کی غم هجران اجل گو قصد جانم کن نمی‌ارزد به چندین درد سر جانی که من دارم مپرس از من که ویران از چه شد غمخانه‌ات وحشی جهان ویران کند این چشم گریانی که من دارم # شعر : وحشی بافقی
ساکِت شُدَن نه اینکه نِشانِ رِضایَت است گاهی سُکوت قَطعِ امید از مُخاطَب است
❤️ در مسیر عشق چیزی بدتر از ابهام نیست هیچ دردی بدتر از هجران ناهنگام نیست یک سلام از روی بام اصلا دلم را خوش نکرد جای عاشق بین آغوش است روی بام نیست 💐 🥀🍃