eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برکت رفت زمانی که تو رفتی از شعر ای غزالم غزلم خشک شده بعد از تو
یک لحظه زندگی تو از دست می رود وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود شاید که اندکی بنشـیند کنار تو اما کسی که بار سفر بست، می رود کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟ تیری که بی ملاحظه از شست می رود آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش چون طفلی از کنارتو با دست می رود! "رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است گاهی مسیر جاده به بن بست می رود... علی حیات
درون شعر ها دیگر کلامی را مکن باور عزیزم بی تو میمیرم فقط نقلی به مضمون است 👌👌👌👌
🌸 خیره است چشمِ خانه به چشمانِ مات من خالی است بی صدا و سکوتت حیات من دل می کَنم به خاطر تو از دیار خویش ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من آیات سجده دار خدا چشم های توست ای سوره ی مغازله، ای سور و سات من! حق السکوت می طلبند از لبان تو چشمان لاابالی و لب های لات من شاعر شدن بهانه ی تلمیح کهنه ای است تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من! شکر خدا که دفتر من بی غزل نماند شد عشق نیز منکری از منکرات من
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه باید این قائله را "آه" به پایان ببرد شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگهای سبِزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد
ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی.. به کجا پَر بکشد در هوس آزادی آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی.. من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد می‌توانی مگر ای عشق به دادم نرسی.. 🌱..
باسمه تعالی هنر می‌ریزد از دستانت ای گُل! وقتِ گلدوزی گُلِ جانِ مرا داری به جانِ خویش می‌دوزی اگر امروز دلتنگیم اگر این لحظه دور از هم به ما هم می‌‌‌رسد ایّامِ وصل و عاشقی روزی مرا غم نیست آن‌جا که تو آرامِ دلم باشی شکستی نیست در من با تو ای تندیسِ پیروزی! تورا هرلحظه بیش از پیش می‌خواهم،برای‌من هزاران سال دیگر هم همان محبوبِ دیروزی تبِ خورشیدِ چشمانِ تو کاری کرد فهمیدم که ماندن خیره در چشمِ تو یعنی خانمان‌سوزی
مویت شبِ یلداست و رویت رخِ ماه آه از تو و زیباییِ بسیارت آه... تا چشمِ من افتاد به چشمت گفتم: لا حولَ و لا قوةَ اِلا باللّه
گرچه در خاک برم درد تمنای تو را تا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو را کی شبی مست بیایی که من بی سر و پا تا سحرگه بزنم بوسه سراپای تو را 🌙
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻زیبا من دختری خجالتی و بی سر و صدام یک گوشه ای نشسته‌ام و فکرِ تو مدام ذهن مرا به سمت خودش می کشاند و گم می‌کنم دوباره تو را توی ازدحام هی می‌نویسم از تو و هی پاره می کنم روزی هزار تا غزل نیمه جان حرام ... من یک پرنده ام که پریدم به شاخه ات نه حالی ام نمی‌شود افتاده ام به دام دنیای‌من خلاصه شده در همین اتاق در چارچوب خستگی ام -صبح و ظهر و شام با حرف تازه ای به سراغ تو آمدم نازک دلِ همیشگی ام! شاعرم !