بے تو ما رانفسے نیست در این سینہ سرد
ڪاش بودے و دلم گرمِ تماشاے تو بود
#محرم_درویشے
🌹
عقل بی عشق آيد و قاتل شود
عشق بی عقل آيد و باطل شود
ای خوشا عشقی ڪه عقلش حاصلاست
ای خوشا عقلی ڪه فرمانش دلاست...
🤍
🌴
#مجتبی_كاشانی
عاشق که شدی،سه وعده غم خواهی خورد
نشکفته در این معـرکه باید پژمرد
در بازی دل دادن و دل کندن ها
هر بار کسی تکـه ای از ما را برد...
#محمدجواد_منوچهری
☆
بی مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است
یک عمر مرا بهزحمت انداخته است
رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف
بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است
#جواد_محمدی_دهنوی
☆
وقتی که مسیرمان خیابان باشد
همراه تو شادیام فراوان باشد
با تو چِقَدر قدمزدن میچسبد
مخصوصا اگر به زیر باران باشد
#جواد_محمدی_دهنوی
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن
کز غَم چنان شوی که نبینی بخواب، خواب...
#خواجوی_کرمانی
در بادیهٔ عشق تو تا پای نهادم
یکباره بشد دین و دل و عقل ز دستم
از بس که نظر بر گُل رخسار تو دارم
شد شهره بهر شهر که خورشید پرستم
#شاطر_عباس_صبوحی
☆
زیبایی و با عشق تو درگیرم، شعر!
آرامِ دلی و بی تو میمیرم، شعر!
گفتند: محال است که شاعر نشوم
من شعر هم از تو یاد میگیرم، شعر!
#جواد_محمدی_دهنوی
🌸
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که می شد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان...! آن همه عشق و صفا یادش بخیر
آخر آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هر چند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
#شهراد_میدری☘
چای دم کن، خستهام از تلخیِ نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری، بهتر است
من، سرم بر شانهات؟ یا تو سرت بر شانهام؟
فکر کن خانم، اگر باشم، چه جوری بهتر است؟
#حامد_عسکری
یا رب اگرچه صرف گنه شد جوانی ام
دارم امید کز درِ لطفت مرانی ام
تو اهل فضل و بخشش و جود و کرامتی
من عبد روسیاه و خطاکار و جانی ام
شاهد تویی و حاکم روز جزا تویی
شرمنده ی خطا و گناه نهانی ام
با آتش ریا و حسد خو گرفته ام
با دست خویش دود شده زندگانی ام
جسمم ضعیف و آتش قهر تو شعله ور
یا رب بیا و بگذر از این ناتوانی ام
آیا مرا ز رحمت خود دور می کنی؟
آیا کنار دوزخیان می نشانی ام؟
یا رب اگرچه بنده خوبی نبوده ام
اما مباد از در لطفت برانی ام
یا رب به حق یوسف زهرا مرا ببخش
من صاحب الزمانی ام و جمکرانی ام
عمرم فدای حضرت خورشید پشت ابر
نذر قدوم مهدی زهرا جوانی ام
مهدی شریفی
#مناجات #ماه_رمضان #مهدی_شریفی