eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می کنی آخر مرا درگیر بیماری قند جان هرکس دوست داری اینقدر شیرین نخند 🌸 صولت بی مثل تو لرزه به دشمن افکند چشم دشمن کور بادا دود کن عود و سپند تو امید و رهبر آزادگان عالمی در امان باشد الهی جان تو از هر گزند هم حکیمی هم علیمی هم فهیمی هم حلیم شاعر فرزانه‌ای باشد تورا طبع بلند
بسیجی های جان برکف سپاهی های با ايمان دلیران گل ارتش ، سپاه و ارتش شیران پلیس مقتدر دارد دلي آبی تر از دریا دهیم خون تا نبینیم ما شود ناگه وطن ویران به آتش میکشم هرکس بُود خائن بُود دشمن غلام هر کسی هستم که باشد مادرش ایران "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃 ۲۹‌فروردین روز ارتش گرامی
لحظه های آخر و احساسِ غربت میکنیم ای خدا داریم کم کم رفع زحمت میکنیم درگذر از ما اگر بزم تو را بر هم زدیم پیش ِ تو از حال و روزِ خود شکایت میکنیم معصیت کردیم و رفت از یادمان مهمانی ات میزبانی کردی! احساس ِ خجالت میکنیم یا غیاثَ المُستغیثین گفته و با التماس با همین دستان ِ خالی عرض حاجت میکنیم یا رفیقَ، سَیدي، مَن لا رفیقَ غیرِ تو سودِ بسیاری از این نوع ِ رفاقت میکنیم ما به ماهِ تو؛ به إعجازِ سحر دل بسته ایم بیشتر از قبل وقتی کسبِ رحمت میکنیم سفرهٔ افطارهای آخرین است و مدام با تو داریم از قبولِ توبه صحبت میکنیم راستی بخشیدی آخر یا نه؟! ما را ای کریم درگذر حالا که مستأصل صدایت میکنیم ما به شبهایِ مناجات ِ تو عادت کرده ایم بعد از این با گریه هر شب با تو خلوت میکنیم عهد می بندیم با تو زیرِ ایوان نجف بعد از این؛ جانِ علی(ع) بهتر عبادت میکنیم جانِ آقایی که میگفتند رو به زینبش(س) از حسینت(ع) هر چه میخواهیم غارت میکنیم سر به روی نیزه، انگشتر به دستِ ساربان در دل از این داغ؛ احساس ِ حرارت میکنیم!
در شأن روی ماهت شعر و غزل نداریم ایهام و استعاره، ضرب المثل نداریم قند و عسل برایت، تشبیه ناقصی هست آقا ببخشمان که غیر از عسل نداریم 🌙 ❤️❤️
خنده ات طرح لطیفی است که دیدن دارد ناز معشوق دل‌آزار خریدن دارد فارغ از گله و گرگ است شبانی عاشق چشم سبز تو چه دشتی است! دویدن دارد شاخه‌ای از سر دیوار به بیرون جسته بوسه ات میوه ی سرخسی است که چیدن دارد عشق بودی و به اندیشه سرایت کردی قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد عمق تو دره ی ژرفیست مرا می خواند کسی از بین خودم قصد پریدن دارد اول قصه ی هر عشق کمی تکراری است آخرِ قصه ی فرهاد شنیدن دارد از: کاظم بهمنی
تو مگر قول ندادی که مرا هم ببری ؟ نکند باز فراموش کنی دم نزنی
رد می شوم از قلب این دیوار سنگی از دردهای خسته‌ی بسیار سنگی رد می شوم از سد آدم‌های این شهر از این همه تکرار در تکرارِ سنگی از خود برون می‌آیم و می‌آیم از خویش تا روزهای خالی از آوارِ سنگی آواز می‌خواند برایم کوه و دریا در گوش جنگل می‌نوازد تار سنگی تن خسته از یاسم ازین نومید رستن دلخسته‌ام از آخرین اخبار سنگی گوشم بدهکار نبودن‌ها نبوده‌ست خط می‌کشم بر روی هر طومار سنگی باید که رد شد ، رد شد از خواب و خور و خشم از برزخ تقلید طوطی‌وار سنگی چشمت به آتش می‌کشد پروانه‌ام را پروانه‌ی در پیله‌ی اشعار سنگی *** من بذر نورم، رویشم، عشقم ، امیدم گل می‌کنم از قلب این دیوار سنگی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از هـرم نگاهـت دل یخ آب شده لبخنـد تو طـرح غـزل نـاب شده دیوار به کـوه تکیـه دارد وقتی تصویر تو روی سیـنه اش قاب شده
. تو حامی دین و انقلابی سردار! تو عطر خوشِ گل و گلابی سردار! عامل به احادیثی و قرآن کریم... تو حامی سرسخت حجابی سردار!