eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نجف به مضجع پاک تو با سلام رسیده به پای‌بوسی تو مسجد الحرام رسیده عجب نباشد اگر عرش هم زده زانو چنین به حائر قدسی تو امام رسیده بلند مرتبه شد هرکه بر تو اشکی ریخت بلند گریه نموده به این مقام رسیده ** کسی کنار تنت داد می‌کشد که خودش به داد مردم عالم عَلَی الدوام رسیده تن تو بندِ دل زینب است، پاره شده پس ازتو جانْ به لبِ شاهِ تشنه‌کام رسیده تنت شبیه اذان پخش شد، جگر گوشه! اذان تو سرِ نیزه به شهر شام رسیده کنار پیکر تو زینب آمده اما شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده؟ چقدر دشنه‌ی تشنه! چقدر زخمِ عمیق! صدای هلهله‌ها هم به بار عام رسیده برای بُردن جسم تو ده نفر کم بود! عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده... ✍ حجت‌الاسلام
قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه‌شعبه‌ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه‌شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه‌ای رباب کند 🖤
جان حسین در گرو جان اکبر است در خلقتش شبیه‌ترین به پیمبر است پیش از نبرد ای علی‌اکبر قدم بزن آرام‌تر برو پسر این بار آخر است اینقدر استوار قدم می‌زند علی گویا علی مقابل قوم ستمگر است شاگرد درس رزم ابوفاضل است او وقتی که تیغ می‌کشد انگار حیدر است برگشت تا که اذن شهادت بگیرد او بابا ببین که اکبر تو سخت مضطر است بابا اجازه داد پسر بی‌درنگ رفت وقتی که دید تشنه‌لب از آب کوثر است "ثقل الحدید و العطش"ی را علی که گفت یعنی فرات تشنه‌ی لب‌های اکبر است با حمله‌های حیدری‌اش در زمان جنگ از کل لشکر عمر سعد برتر است اما عمود تا که به فرق علی زدند جای خیام مَرکب او رو به لشکر است با بغض مرتضی به علی ضربه می‌زدند انگار کینه‌ها همه از فتح خیبر است شد قطعه قطعه قامت رعنای اکبرش باید حسین جمع کند چون مُکسَّر است دارند سوی خیمه جوانان می‌آورند این اکبر است روی عبا نه! که اصغر است
از همان روز که افتاد به پایش پدرش تا به امروز به‌ پایِ پدرش افتاده ✍
حرمله خیر نبینی دو‌ نشان را زده ای پسرش را زدی اما پدرش افتاده دو علی داشت از این عمر که درهم شده اند بعد از این اشک هم از چشم ترش افتاده اربا اربا نشده این علی اهل حرم بدنش مانده ولی حیف سرش افتاده ناصر دودانگه
صلی الله علیک یا رضیع العطشان تیری رها شد سوی طفلی نیمه‌جان رفت تیری که با آن حرمت تیر و کمان رفت نامردِ جنگی پستیِ خود را نشان داد تیرش بدون پیچ‌وخم سوی نشان رفت تیرش دقیقا خورد آن جایی که تا خورد سوی خدا از عرشیان بانگ فغان رفت غلتید در خون غنچه‌ی نو رُسته‌ی باغ با داغ او جان از وجود باغبان رفت آتش به جان واژه‌ها افتاد از این غم با تک‌تک ابیات خون از دیدگان رفت چشم فلک تا هست خونبار است از، آن خونی که از شش‌ماهه تا هفت آسمان رفت مادر به یک گهواره دل‌خوش بود، آن‌هم وقتِ هجومِ لشکرِ غارتگران رفت شرح همه نامهربانی‌های دنیا در کربلا بر آن امام مهربان رفت
🔹چقدر مصرع سرخ🔹 چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را :: چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را
میخواست حرم تشنه نباشد ، آمد با تشنگی و غصه ی بیحد آمد وقتی که علیِ اکبر آمد میدان .مردم همه گفتند "محمد" آمد
حسین آب شد! از بس که دید اکبر را برای گندم ری آسیاب می‌کردند
سعی کردم که مرتب بشود پیکر تو نشد آخر، و تو را روی عبا ریخته ام
این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحنه‌ی مـادر و مسمار مجسم کـرده... قاسم نعمتی 😔😔💔
مثل یک گـل رفـت و پرپر آمده روی مـرکـب پـاره پـیـکـر آمـده بس که تیغ کینه‌هاشان تیز بود رفـتـه اکـبـر مـثل اصـغـر آمده