eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🍃 آسان تر از آن نيست، ولی ماه محرم دشوارترين كار جهان،خوردن آب است...
خاک، «سردی» با خودش می آورد، اما چرا خاک تو «آتش» به جان شیعیان انداخته؟! 😭
. ای تن بی سرِ مفقودالاثر، پس چه شدی؟! ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟! بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام! خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام! گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود آه از این درد! نمازم که نشسته شده است من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو! خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو! ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست آمدم تا که سفر با سر خونین نروی کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم با همان روسری ام زخم ترا می بستم خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست ✍ .
حسینین او گوری عطشان یانان دوداخلارینا اولون‌جه آغلاماسام یوسف اوغلو حجاجم...
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید حضرت ابالفضل و امام حسین رو چجوری با زبان اشاره نشون میدن 😭😭 mahdi_zarifii
تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان نه با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر ، این و آن نه هر چار فصل سال ما ابرِ بهاریم اندازه ی ما گریه کرده آسمان نه سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه‌ای جز اشک دارد این دکان نه صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان نه از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان نه جان من است این روضه ها؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم، دنبال نان نه مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان نه هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان نه جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت: با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه میگفت آب و نان نه سایبان نه 🏴
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیست که چشمش سوی خیمه لحظه‌های واپسین افتاد...
کوتاه کن کلام … *بماند بقیه اش*😭 مرده ست احترام … *بماند بقیه اش*😭 از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام … *بماند بقیه اش*😭 هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام … *بماند بقیه اش*😭 شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ ها تمام… *بماند بقیه اش*😭 گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام؟ … *بماند بقیه اش*😭 پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام… *بماند بقیه اش*😭 راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام….*بماند بقیه اش*😭 رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام … *بماند بقیه اش*😭 از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام … *بماند بقیه اش*😭 سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام … *بماند بقیه اش*😭 بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو من میروم به شام …*بماند بقیه اش*😭 دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگِ پشت بام …*بماند بقیه اش*😭 دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام …*بماند بقیه اش*😭 حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام … *بماند بقیه اش*😭 تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام … *بماند بقیه اش*😭 قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام … *بماند بقیه اش*😭 شاعر: محمد رسولی
با دستِ بسته است ولی دست‌بسته نیست زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست هرچند سر به‌ زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه‌ ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
👌👌👌👌 🖤🍃 هرگز ندمیده ست چنین سرخ سپیده ای وایِ تو ای وایِ تو ای صبح دمیده ای وایِ تو ای صبح که سر می زنی امروز از چاک گریبان افق، رنگ پریده ای صبح سیه پوش که خورشیدِ غریبت از مشرق خون سر زده در خاک تپیده ای صبحِ به هم ریخته گیسوی ازل را تا شام ابد رفته به آخر نرسیده از داغ تو در چشم شب این قدر ستاره ست در ماتم تو قامت این ماه خمیده بسیار سرودیم و به آخر نرساندیم غمنامه ی هفتاد و دو حلقوم بریده
🖤🍃 صبر ایّوب نبی(ع) ضرب المثل شد در جهان حضرت ایّوب خود مبهوت صبر زینب(س) است
🖤🍃 خوب است که از خود خبری داشته باشم بر حالِ خرابم نظری داشته باشم   ای کاش که در روضه‌ی شب‌های محرّم با لطف شما چشمِ تَری داشته باشم   از آتش این عشق که افتاده به جانم پیوسته دل شعله‌وری داشته باشم   صد شکر که قسمت شده تا باز برایت شعر و غزل مختصری داشته باشم   افسوس نشد ماه عزاداری‌ات آقا جز شعر سرودن هنری داشته باشم... ‏