eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز از عشق گریزانم و با عشق موافق
همیشه ماجرای عاشقان تکرار این ذکر است... تو را میخواهمت اما نمی‌مانی نمی‌مانی...!
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان گر حرف مهر گفت حديث وفا شنيد
کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
سفر آخر من را تو به آنجا بنویس حاضرم در سفر کرب و بلا جان بدهم
به من اجازه بده هر دم از تو دم بزنم که کل عمر خلاصه دراین دم است؛ "حسین"
‌امتحانِ صبرِ عاشق این‌قدرها خوب نیست... ای به قربانت شوم آخر دل است ایّوب نیست...
دل ستاندیِ ز من و دل نسپردیِ بر من اینچنین داد و ستد را ز که آموخته ای؟!
كاش فردا خبرم را برسانند به تو هم تو آرام شوی، هم دلِ سرگشته‌ى من
خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آنگونہ در تب، آہ از مادر بپرس دستمالِ تب بُر نم دار آرامم نکرد
بسته‌ام دستِ رقيبانِ تو از رشته‌ی آه تا دگر خاکِ سرِ كوى تو بر سر نكنند
کاش می‌شُد فالِ‌مان اَز شِعرِ حافِظ این شَوَد : عاقِبت بِه می‌شَوَد اَحوالِ دُوران غَم مَخور