eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♡ لیلای من! دیدی نشد دیوانه باشم! ای شمع! دیدی که نشد پروانه باشم! از آسمانت باده می‌بارید اما در زیر بارانت نشد پیمانه باشم در سفرهٔ من نان عرفان ریخت دستت می‌خواستی من هم کمی فرزانه باشم وقتی که جانم با جهانت آشنا شد می‌خواستم با خویش هم بیگانه باشم ای باغبان! از خاربودن خسته هستم اما نشد توفیق که ریحانه باشم مستی ندارد ساغری دیگر برایم دیگر نباید عازم‌ میخانه باشم گیسوی عشقم را پریشان کرد یادت حالا کجا در جستجوی شانه باشم؟ افتاد سروی که به رویش می‌نشستم باید برای خود پی یک لانه باشم
سلام ، در تن من اشتیاق بیداری... سلام ، شوق شکفتن، شرار هشیاری...!
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ از عـشـق بـگویـید عـزیـزان یـک‌ریز وز آتـش آذرش که شد شورانگیـز ای اهل ادب! چــرا نباشم شـاعـر؟ وقـتی متــولــد شــده‌ام در پـایــیـز! 🍎🍁🍂
♡ صبحانهٔ من نان و غزل بود امروز در چایی تلخ من عسل بود امروز با هرچه که بود، روبه‌رو شد با عشق کار دل من بوس و بغل بود امروز من می‌تونم به آسمون سلام کنم درخت‌ها رو در بغل بگیرم و گل‌ها رو ببوسم @eitaaparvanegi
☆ صبح‌است و بی‌عسل نمی‌چسبد، نه! مـــن را نکنــــــی بغل  نمی‌چسبد، نه! ما شاعرکان بـــه شعر معتاد شديـــم؟ صبحانه‌ی بـــی‌غزل نمی‌چسبد، نـه!
☆ این خسته را دوباره بغل کن عزیز من! زهـر مــرا بـدل به عـسل کن عزیز من! نگــذار بـی نسـیـم تــو پایـیـز بگــذرد پـایـیـز را بـهــارِ غــزل کــن عـزیز من! (راجی)
☆ صبح آمد و با ناز غزل آوردی از شهد لبت جام عسل آوردی آغاز شده روز قشنگم با تو وقتی گل رز بغل بغل آوردی