eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نبض قلم
آن ماه که کوچه کوچه را خوابانده تا صبح فقط نام تو را می خوانده ای آینه در آینه نور و رحمت نام تو خوش است و بر دهانم مانده! @nabzeghalam
‌‌ ای شراب تلخ من،ترک تــو تسکینم نداد بی تـو بودن هم شبیه با تو بودن مشکل است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا مرتبه‌ی کمال باید برسم ماضی شده‌ام، به حال باید برسم انگورم؛ ماندنم حرامم کرده‌ست باید برسم، حلال باید برسم
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان در باغ دل بکارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای شکفه‌ترین مثل چترِ گل بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
درشب تیره‌ی خود چشم‌به‌ماهی‌دارم جز تماشای تو از دور چه راهی دارم اشتباه تو دل از «اهل نظر» بردن بود دلربایی تو اگر من چه گناهی دارم بی‌سبب نیست که اینقدر‌شبیهیم به‌هم مثل گیسوی تو من بخت سیاهی دارم من حبابم شب دیدار تو ای ماه در آب سخنی با تو به اندازه‌ی آهی دارم باز‌صد‌شکرکه میخانه‌ی آغوش‌تو‌هست دست کم پیش تو ای عشق پناهی‌دارم
هدایت شده از گلچین شعر
امّید نشسته بر سر شانه‌ی ما پرواز کند دوباره پروانه‌ی ما صبح آمده گلها همگی خندانند خورشید سرک کشیده در خانه‌ی ما @golchine_sher
نفس به یاد شما می‌کشم، خود آگاهی که در هوای شما زنده می‌شوم گاهی به جز دعای فرج برنیامد از دستم که در بساط فقیرم نبوده جز آهی نه دولتی است مرا و نه منصبی دارم که خدمتی بکنم در خور تو که شاهی در آسمان ادب شاعر شما هستم به پشتوانهٔ این بحر ماهم و ماهی اگر نه کارگزارت شوم، شهید توام اگر شهید نباشم چه بخت گمراهی نبین که عقل معاش از سرم پرید آقا به آستان تو تقدیم شد پر کاهی خدا کند که فدای سرت شوم آخر اگر چه دیده‌ای از این حقیر، کوتاهی به چشم ماه تو دنیا که شرمسارم خواست فقط تویی که مرا سربلند می‌خواهی هنوز منتظرم تا به کوفه برگردی حسین فاطمه‌ای و هنوز در راهی
در این شهر پر از درد و پر از دود در این فصل غم انگیز و مِه آلود تحمل کرده‌ام سرمای غم چون امید من به دست گرم تو بود میلاد الماسی
ای باد که میروی از این کوچه با تو سخنیست از همین کوچه همسایه ی ما نقل مکان کرده از کوچه‌ ی ما به آخرین کوچه جایی که نداشت بوی آبادی تبدیل شده به بهترین کوچه انگار که یک‌‌ محله خاموش است چون کوچه ی ماست،،اولین کوچه ای باد برو بگو که برگردد دل رفته و نیست،دلنشین کوچه از جانب من بگو نمیدانی؟ از داغ تو خورد بر زمین کوچه؟ این جمله نوشتنش کمی سخت است او رفت و هنووووز........نقطه چین،،کوچه محمد حسین اقبالی زارچ (طوفان)
«بسم ربّ المهدی عج» دردیم که التـماس درمان داریم موجیم که اندیشهٔ توفان داریم مانند کــویر تشـــنه‌کامیم همه از ســـوی تو انتظار باران داریم 🤲
این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری جلّاد و شهید جابه‌جا شد در مغلطۀ خبرگزاری افسوس که چشم‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری
شهد شیرین لبی و چون شکر میخواهمت می شوم فرهاد وبا یک تاج سر میخواهمت رقص کن بانوی خورشید و بزن دستی به تار دلبری کن نازنینا،بیشتر میخواهمت گیسوانت مشکی وابریشمی از تار عشق می زنی گیتار وبا سنجاق سر میخواهمت روز وشب چشم انتظارم با خیالاتت خوشم مثل شمعی سوختم،با چشم ترمیخواهمت کوچه،کوچه آمدم با هر تپش زنگی زدم قلب شد آماده و در پشت در میخواهمت