eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر🌼🌼🌼
باران زده کوچه باغ را تر کرده گل‌های اتاق را معطر کرده آغوش من از عطر تنش پر شده است او حال مرا دوباره بهتر کرده @nabzeghalam
نشسته اند ملخ هاي شك به برگ يقينم ببين چه زرد مرا مي جوند سبز ترينم ببين چگونه مرا ابر كرد خاطره هايي كه در يكايك شان مي شد آفتاب ببينم شكستني شده ام اعتراف مي كنم اما ز جنس شيشه ي عمر توام مزن به زمينم براي پر زدن از تو خوشا مرام عقابان كبوترانه چرا بايد از تو دانه بچينم؟! نمي رسند به هم دست اشتياق تو و من كه تو هميشه هماني كه من هميشه همينم
درون خانهٔ خود، هر گدا شهنشاهی است قدم برون مَنِه از حدِ خویش، سلطان باش
رسول خدا صلي الله عليه و آله: هيچ سخنى در نزد خداوند ، محبوب تر از گفتار «لا اله الاّ اللّه » نيست. مباد یک‌نفست خرج غیر حق گردد ادامه دار بگو لا اله الا الله چو بیشمار تجلی نموده از هر سو تو بیشمار بگو لااله الا الله
ایمان من آن موی پراکنده‌ی تو‌ست درگیر تو‌ام دغدغه‌ام خنده‌ی توست هرکس که به بزم عاشقان استاد است در محضرت استاد که نه، بنده‌ی توست با پلک زدن نشد تماشات کنم این چشم هزار بار شرمنده‌ی توست خورشید به چشمان تو می‌تابد؟ یا این نور ز چشم‌های تابنده ی توست؟ برخیز لباس عاشقی را تن کن آن جامه‌ی زیبا که برازنده‌ی توست عین٫الف
آفتاب مهربانی آمده بر روی بام طعنه زد بر شب که شد تاریکی و ظلمت تمام دست تکان دادم برایش گفت با لبخند گرم صبح زیبایت بخیر ای مهربان من سلام "عاصی" 🍃🌹🍃🌹
انسانِ عصر بی‌سرانجامی زیبا، ولی با روح بیگانه است؛ مانند مریم‌های گلخانه است
قدرتمندترین سلاحی که انسان تا به حال اختراع کرده است چیست؟ تصور نکنید بمب اتم یا هیدروژن است.              بلکه تلفن همراه است تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت. آنقدر قدرتمند است که: ۱- تلفن ثابت را قطع کرد ۲- تلویزیون را کشت ۳- کامپیوتر را حذف کرد ۴- ساعت را از چرخش انداخت ۵- دوربین را بی رنگ کرد ۶- رادیو را از صدا انداخت ۷- چراغ قوه را خاموش کرد ۸- آینه را شکست ۹- روزنامه ها، مجلات و کتاب ها را پاره کرد ۱۰- بازی ویدیویی رو از بین برد ۱۱- کیف پول جیبی را محو کرد ۱۲- تقویم رومیزی و یادداشت را از میان برداشت ۱۳- کارت اعتباری را ساقط کرد. و بدترین لطمه آن ، این است که : ۱- زوج های زیادی را از هم جدا کرد ۲- بسیاری از خانواده ها و دوستی های خانوادگی را از هم پاشاند ۳- دانش آموزان را بی رمق و آنها را از مسیر موفقیت دور کرد و مانند پر در مسیر باد قرار داد. کم کم متوجه می شویم که چشممان را هم کشته و ستون فقرات ما را شکسته و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و خواهد کشت. او در راه از بین بردن نسل بعدی ماست. اگر مراقب خود نباشیم جان و روحمان را مچاله کرده و دل هایمان را  سخت و سنگین خواهد کرد و کاری می کند که نسل های آینده پشیمان شوند در حالیکه پشیمانی سودی نخواهد داشت. و قطعا در آینده نه چندان دور شاید به دنبال کنترل اذهان باشد. پس بیائیم با استفاده صحیح از این سلاح ویرانگر هرگز دچار سانحه و پشیمانی نشویم
گیرم که شدی دکتر و علامه و عالم تا یار نباشد با کنارت، به چه آید؟!
ابر را حاجت سفارش نیست تا زمین قدر آب نشناسد؛ آسمان نیز اهل بارش نیست!
برگرد عذاب دوری‌ات کشت مرا تأخیر مکن صبوری‌ات کشت مرا شرمنده زبانم به ملامت وا شد والله که بی‌شعوری‌ات کشت مرا
مرا جواب می‌کند سکوت چشم‌های تو و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو ...!
مرا به گوشه ی آغوش ِ خویش دعوت کن مگر به جز تو کسی گوشه ی دلم دارم‌
باشیداز شب پر محنت عاشق کجا داری خبر ای که یک شب نیستی تا صبح بیدار کسی 😒
دنیا ز پوچی است شبیه حباب پُر از آب خالی است ولی از سراب پُر
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
♡ در دل دردم؛ دوا را از تو می‌خواهم فقط تیره شد قلبم صفا را از تو می‌خواهم فقط پیش رو طوفان دنیا؛ پشت‌سر فرعون نفس ای امید جان! عصا را از تو می‌خواهم فقط هیچ‌کس در بخشش کار خطایم یار نیست خوب من! محو خطا را از تو می‌خواهم فقط دل نمی‌بندم به خورشیدی که مهرش رفتنی است ماه من! مهر و وفا را از تو می‌خواهم فقط خسته‌ام از صحبت مردم خدایا! خسته‌‌ام صحبت اهل کسا را از تو می‌خواهم فقط ای تمام‌الحُسن! زیبایی تویی شادی تویی شادی و حسن و حیا را از تو می‌خواهم فقط هر که آمد باغ دل را ساعتی پاییز کرد لحظۀ سبز دعا را از تو می‌خواهم فقط @eitaaparvanegi
سلام صبحتون بخیر🌼🌼🌼
چه بی مقدمه یک لحظه داد زد :بدرود! کجا؟...نگفت...فقط گفت میرود بدرود غریبه بود و به بیراهه رفت گفتم...گفت- اگرچه نیستم این راه را بلد،بدرود حلال کن که پس از این مرا نخواهی دید نمی شوم دگر از این دیار رد بدرود چه بچگانه ز من خواست چشم بگذارم ده... او نبود اگر...بیست...آه ...صد بدرود از آنِ آمدنش حدس می زدم برود همان که زاده شد از نسل هفت جد بدرود دلم به همهمه ی باد ها نمی رقصد بدون او برو ای عشق تا ابد بدرود
تنها... یک نگاه از "تو" کافی است صبحم بخیر شود همان نگاه را به من برسان من به صبح نگاهت محتاجم...
دل من هر چه غلط بود فراوان کردی دوستش داری و پیداست که پنهان کردی!
با دل گفتم ز دیگران بیش مباش رو مرهم ریش باش چون نیش مباش خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را : منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور منِ خسته به طوفان نرسید گر چه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده‌ام خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول! گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید… نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید
در عصر ظهور خواب باید باشی؟ دراصل تو در شتاب باید باشی در بین هجوم فتنه ها با قلمت یاریگر انقلاب باید باشی