eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صعود تیم ملی ایران مبارک همه‌‌ی ایرانی‌های عزیز👌👏👏👏🌼🌼🌼🌼🎊🎊🎉🎉🪅🪅
ساده از دست ندادم دل پرمشغله را تا تو پرسیدی و مجبور شدم مساله را...! من "برادر" شده بودم و "برادر" باید وقت دیدار، رعایت بكند "فاصله" را دهه ی شصتی دیوانه ی یكبار عاشق خواست تا خرج كند این كوپن باطله را عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...! عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست خواستم باز كنم با تو سر این گله را
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم از کدامین پنجره باید تمنایت کنم من نمی گویم زمین را زیر و رو کردم ولی سال ها گشتم به دنبالت که پیدایت کنم بارها رفتم کنار آینه شاید که تو ذره ای جا مانده باشی و تماشایت کنم تا به کی باید برای پنجره، گلدان پیر یا برای آینه امروز و فردایت کنم من برای این دل دیوانهء چشم انتظار با کدامین قسمت و تقدیر معنایت کنم حق بده، من حق ندارم بی تو باشم، حق بده حق ندارم خوب من، یک عمر تنهایت کنم باید از دیوارهای رو به رویم رد شوم بی تو می پوسد دلم، باید که پیدایت کنم
عاشق که باشی اشک معنایی دگر دارد حتما خدا هم از دل عاشق خبر دارد او اشک های هر شبم را دیده و گفته است... این گریه ها بی شک برایت دردسر دارد از عشق تو شیدا شدم دیگر چه میخواهی؟ دیوانه ام، دیوانه چیزی هم مگر دارد؟! شاید که برخیزم ببینم نیستی دیگر عاشق که باشی خواب دیدن هم خطر دارد من در خیالم با تو و عشق تو تنهایم اما مگر این عشق رویایی ثمر دارد؟! من ماندم و کابوس تنهایی بگو آیا آغوش تو جایی برای یک نفر دارد؟! تا زنده ام در شعرهایم با تو می مانم عاشق که باشی شعر معنای دگر دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون بخیر🌼🌼🌼
سلام صبحتون به‌خیر 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بزرگا اماما مهین یادگارا زمین را زمان را بلندا نگارا همین را هم آن را بلندا نگارا مهین یادگاری تو این خاک خونرنگ غیرت نشان را زهی صیت نامت ز عالم فراتر زهی عطر یادت گرفته جهان را حنیف مقدم خلیل معاصر که در هم شکستی ستمکارگان را تو زنجیر زجر زبونان بریدی هم از یاوه گویان بریدی زبان را سر سرکشان را به چنبر کشیدی که گردن شکستی تو گردن کشان را ستم می گریزد ز درگاهت آری که درخاک غلتیده آن آستان را صلابت تو از کوه داری؟ زهی سهو که کوه از تو دارد شکوه گران را هم از شانه های تو دارد نشانی اگر صخره بر خود نبیند تکان را گره خورده با دین چنان صیت نامت که فریاد تو یاد آرد اذان را سلاح تو ایمان قرین تو قران بریدی امان شاه صاحب قران را نه تیغ و نه ترگ و نه هیهای لشکر نه در کف گرفتی عنان وسنان را نه اسبان تازی ز جیحون جهاندی نه تسخیر کردی قلاع فلان را نه بازو شکستی نه بارو گشودی نه در بند کردی فلان خاندان را نه تاج زمرد نه تخت زبرجد نه بر تن قبا دوختی پرنیان را چه کردی که این خیل مشتاق محروم به درگاه تو تحفه آورد جان را حکومت به دل ها مرام شما بود که لرزاند تا بن دل حاکمان را زهی فکر وتدبیر پیرانه ی تو که در شورش آورد خیل جوان را بزرگا اماما تو را دوست داریم و هم نزهت نهضت جاودان را گران بود داغ تو بر خلق زیرا گرفتی تو از خلق خواب گران را تو گفتی به اعجاز کشف و شهودت که اسلام گیرد کران تا کران را زمان چشم دارد به آن روز موعود تماشای موعود صاحب زمان را که خاک از فراوانی سبزه و گل خجالت دهد باغسار جنان را جهان از تماشای او گر بگیرد بسوزاند از غمزه ای کهکشان را ببخشد به یعقوب ها چشم بینا بگیرد ز ایوب ها امتحان را بسی راز ناگفته را سر گشاید بشوید هم از گرگ کنعان دهان را بزرگا اماما تو را دوست داریم و آن انقلاب بزرگ جهان را!
حرف عشق پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت
عالم سراسر محضرِ پروردگار است فرقی ندارد واقعیّت یا مجازی وقتی مخاطب می شود شخصی برایت فکر و خیالش با تو می گردد موازی با شکلکِ لبخندِ تو، می خندد او نیز ذهنش به الفاظِ تو شد مشغولِ بازی وقتی که آرایش دهی شکلِ سخن را پیشِ خودش می گوید او: به به، چه نازی! با شکلکی از بوسه و آغوش و چشمک او می کند با جسمِ پاکت عشق بازی کم کم دلش می لرزد و افسرده گردد چون کرده ای در حدّ و مرزش پادرازی او آتش است و تو حریرِ نرم و نازک خواهی میانِ دود و آتش لانه سازی؟ با گفتنِ الفاظِ لوس و بچّگانه دارد خیالت می رسد که دلنوازی امّا تو با این کار داری می فرستی جسمِ کبوتر را به چنگِ شاهبازی عمرِ خودت را باختی در این فضاها ترسم که اندک دینِ خود را هم ببازی ارسالِ شکلک ها به نامحرم خلاف است در شرع و در منطق نمی بینم جوازی حفظِ حریمِ شخصی ات، دستِ خودِ توست عاقل نکرده بر هلاکش پیشتازی چشمِ خدا را شاهدِ اعمالِ خود دان گر اهلِ اسلام و قوانین و نمازی در محضرِ پاکان و قدّیسانِ عالم جز پاکی و عفّت ندیدم امتیازی عشق و محبّت را نثارِ محرمت کن گر عاشقی یکتاپرست و پاکبازی...
عشق را گفتند به دل می آید و دل می برد . . . حیرتم از جان ما هم جان و هم دل می برد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بیـدار شو که صبـح من آغاز گشته است قبل از سپیده دم ، به هوای سلام تـــو🌼
دل خوش شده اند با سرابی دیگر رفتند فرو درون خوابی دیگر هیهات...اگر به خاک ایران برسد تا روز ظهور انقلابی دیگر
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 روزهای خوب پیروزی 🇮🇷 تصاویری از حال و هوای کشور در روز ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من هر کس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من می‌نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق اما که در این میکده غم نوش‌تر از من افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن افتاده‌تر از من نه و مدهوش‌تر از من بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش اما شب من هم نه سیه‌پوش‌تر از من گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق ای نادره گفتار کجا گوش‌تر از من بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک خونم بفشان کیست سیاووش‌تر از من با لعل تو گفتم که علاجم لب نوش است بشکفت که یا رب چه لبی نوش‌تر از من آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل دیگی نه در این بادیه پرجوش‌تر از من..
معنای دعای مستجاب آمده است تفسـیر شکوه آفتاب آمده است جمهـوری اسلامـی ایران امروز با مطلع فجــر انقلاب آمده است
27.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽در دیدار جمعی از بانوان شاعر قم با استاد مجاهدی(بهارنارنج) چه گذشت....
دی رفت دیو و زمزمه ی پیشرفت شد دلهــای سرد مـردم غمـدیده تفت شد نوری زمینه ساز ظهور امام عصر (ع) در انقلاب بهمن پنجاه و هفت شد
این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ است این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ است از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک وقتی عَلم به دست علمدار علقمه‌ است تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست اطراف خیمه‌گاه علی از چه همهمه‌ است فرعون هم مقابل موسی کسی نبود جادوی سامری که فقط یک مجسّمه‌ است حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت با اشعری بگو که زمان محاکمه‌ است فریاد فاطمه‌ است که پیچیده در جهان مقصود اگر علی‌ست، شهادت مقدمه‌ است