شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجى
رود گوشه اى دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهى بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقى کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویى به صحرا بمیرد
چو روزى ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریاى من بودى آغوش وا کن
که می خواهد این قوى زیبا بمیرد
#مهدی_حمیدی_شیرازی
سپیده بیقرار ِدیدنت شد
ستاره دوستدار ِچیدنت شد
تو مثلِ ماه زیبایی و خورشید
دوباره تشنه ی بوسیدنت شد!
#صفيه_قومنجانی
بعد تو دیگر برایم هیچ لبخندی نماند
بین من با شعرهایم هیچ پیوندی نماند
ماند بر دوش تهمتن ها سر سهرابها
آنقدر کشتیم بی پرسش که فرزندی نماند
ریخت تا بر شانه هایت موجی از گیسوی تو
در زمستان برف بر دوش دماوندی نماند
آنچنان بردند بخشی از تو را چنگیزها
که به روی نقشه ی ایران سمرقندی نماند
تا تو مو از روی چشمان خودت برداشتی
در نگاه ساحران شهر ترفندی نماند
#ابراهیم_جویباری
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی
به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟
شدهای قاتل دل حیف ندانی که ندانی
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریشام
بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی
من و تو اسوه عالم شده از باب تفاهم
که منام غرق تو و تو به تمنای کسانی
به گمانم شدهای کافر و ترسا شدهای
کآیتی از دل شیدای مسلمان تو نخوانی
بشنو «صبح بخیر» از من درویش و برو
که اگر هم تو بمانی غم ما را نتوانی
#محمد_صفوی
دیگر گره خورده وجودم با وجودش
محکم شده با ریشه هایم تار و پودش
روی تمام فرش های دست بافم
جا مانده رد پای رویای کبودش
سلول هایم را شبیه مشتی اسفند
پاشیده ام در آتش از بدو ورودش
باید به این آتش بسوزم یا بسازم؟
وقتی به چشمم می رود هر روز دودش
آیینه ام با شمعدان ها عهد بسته
حتی ترک هم بر ندارد در نبودش
از نارون های سر کوچه شنیدم:
می آید او؛
فرقی ندارد دیر و زودش
دل بر نخواهم داشت از این عشق معصوم
چون اصفهان از پاکی زاینده رودش
#حسنا_محمدزاده
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار دلم به جان رسد
کارد به استخوان رسد
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
#مولانا