eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار "عاصی"
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ جدید و زیبای "سید ابراهیم"کاری از گروه سرود ضحی دل‌ها پر درد پژمرده و زرد از راه می‌رسه پیکر یه مرد 💔 🏴 🍃🇮🇷🍃😭
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به پیش هیبتِ "فاتوا بمثله"، فُصَحا گرفته اند سر انگشت عجز را به دهان بشر کجا و توان سخن چو او گفتن زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان فدای نثر روانش شود هزاران نظم که داده است پریشانی مرا سامان هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز بدیع مانده معانی او و نحوِ بیان هزار فتنه بیاید، هزار فتنه رود به زیر سایه قرآن نمیشوم نگران
🛑🎥 حضور دختر شهید اسداللهی در مراسم استقبال از شهید رئیسی در فرودگاه بیرجند🥺🖤
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای هلالی ما خودمون کم دل‌مون خون نیست، شما چرا بدترش می‌کنید؟😭 حیفه یه خادم، بعد یه عمری شبیه آدمای معمولی بمیره شهید زندگی کنی شهید میشی امام رضایی باشی روسفید میشی... 🎞نماهنگ بسیار زیبا برای شهید رییسی👌👌
دلم خوش است به تبریک در شهادت تو که تسلیت به دلِ نا امید باید گفت
هدایت شده از اشعار "عاصی"
🌹🍃🌹🍃سوم خرداد سال روز آزادی خرمشهر قهرمان مبارک باد ❤️نثار امام و شهدا ۳صلوات
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سروده محمد مهدی سیار به مناسبت شهادت سید ابراهیم رییسی (شهید جمهور) در سرزمین شعر کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما
14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥سالار عقیلی و محمد معتمدی در سوگ رئیس‌جمهور شهید خواندند‌ ◾️نماهنگ‌های «رهایی» به خوانندگی سالار عقیلی و «غم پنهان» با صدای محمد معتمدی به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی رییس‌جمهور کشورمان منتشر شد.
آن دست پر چروک◾️ شعر افشین علا برای مادر شهید رئیسی واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنابسته خرداد ۱۴۰۳
◆ برای شهید امیرعبداللهیان، شهیدی که شک دارم همچون اویی دیگر داشته باشیم... نگاه خیس من بر قد رعنای تو افتاده دلم در گوشه‌ای مست چلیپای تو افتاده زدودی تلخی زانو زدن‌های زبونی را همه دیدیم دشمن را که بر پای تو افتاده امیری کرده‌ای در اوج عبدالله بودن‌ها ز یمن یاحسینی که به لب‌های تو افتاده چرا تابوت تو کوچک... دلم در روضه‌ی سقاست کدامین چشم نامیمون به بالای تو افتاده مگر آن وعده‌ی صادق بدون هیبتت می‌شد؟ خوشا تقدیر از میدان که در نای تو افتاده چرا باران؟ چه بود آن مه؟ ز دل بشنو جوابش را که آن مه آسمانی بود بر پای تو افتاده گوارا باد انجیری که خواهی خورد در جنت دل انجیر در شوق تمنای تو افتاده