eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار "عاصی"
آتش به دل نشسته از آخرین پیامت دلتنگ‌ روی ماهت دلتنگ‌ هر کلامت ای بی وفا تو رفتی ما مانده ایم و هجرت رفتی عزیز قلبم ، رفتی سفر سلامت "عاصی" 🍃🇮🇷🍃😭😭😭😭😭😭 🌹 نثار شهدا ۳صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عزاداری خادمان حرم دقایقی پس از خاکسپاری شهید رئیسی مداحی حسین طاهری
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم شام غریبان شهدای خدمت حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها
بنویسید در سالروز فتح خرمشهر ابراهیم رئیسی فاتح قلب ها شد... 💔 03/03/03 🌱 @hoseiniye_ye_del
آبادی شعر 🇵🇸
بنویسید در سالروز فتح خرمشهر ابراهیم رئیسی فاتح قلب ها شد... 💔 03/03/03 #شهید_جمهور #شب_جمعه 🌱 @hos
زمین، زخمی تر از کرب و بلا شد وابراهیم در آتش رها شد چنان خرم به شهر عشق گل کرد که خود، فتح الفتوح قلب‌ها شد
آتش زده است داغ تو ما را بزرگ مرد نفرین به مِه به جنگل و باران و بالگرد کاری که کرد زخم زبان با وجود تو کابین غرق آتش این ماجرا نکرد عمری تبر به دوش گرفتی خلیل وار یک شهر با لجاجت خود با تو در نبرد بی شک فرود سخت تو نوعی عروج بود اما گذاشت بر دل ما کوه آه و درد خدمتگزار مردم خود بودی و نداشت اخبار ما برای تو جز محتوای زرد بعد از شهادتت همه فهمیده اند حال سید که بود و با دل مستضعفان چه کرد!؟ @gida13
برای رییس جمهور شهید ومظلومم باران و مه با آسمان همدست بودند آن شب بهاران با خزان همدست بودند گشتند دنبال تو در کوه‌ها و دیدند انگار دردِ آب و نان همدست بودند پشت سر تو می‌دویدند اشک‌هایم تابوت‌ها با کاروان همدست بودند رد می‌شدی از قم ولی انگار آن شب صد کربلا با جمکران همدست بودند خواندند از انگشتر و عمامه و تن آن روز چندین روضه‌خوان همدست بودند ای بت شکن، ای مهربان، خوش خُلق، انگار در خَلقِ تو پیغمبران همدست بودند در کُشتنت نامردهای بی‌شماری با طعنه و زخم زبان همدست بودند شب شد به آرامش رسیدی، شاید آن شب صدها مَلَک وقت اذان همدست بودند
به آسمان زد و چون نور بی‌نهایت شد پرنده پر زد از این خاک‌دان و راحت شد شهادت آمد و دستش گرفت و با خود برد دعای خادم خوان رضا اجابت شد
بسم الله الرحمن الرحیم نذر مادران شهدا هنوز بوی تو را می‌دهند گلدان‌ها گرفته نور ز پیراهن تو کنعان‌ها گرفته کوچه‌مان آبرو ز خون تو و به عکس های تو آذین شده خیابان‌ها سپید کرده غمت مو و روی مادر را شبیه ابر که باریده است باران‌ها به انتظار تو در هر دمم که در سینی اضافه است همیشه یکی ز لیوان‌ها بیا به خلوت شب‌های گریه‌‌آلودم مرا ز پای در آورده‌ است کتمان‌ها به قدر چند غزل پيش مادرت بنشین اگرچه درد دلش بوده قدر دیوان‌ها پس از تو زرد شده برگ شمعدانی‌ها پس از تو پر شده تقویم‌ از زمستان‌ها سفر بخیر عزیزِ همیشه در سفرم سفر بخیر که تن نیست جای انسان‌ها تو را تصدق دین محمدی کردم خدا کند که بيفتد قبول، قربان‌ها
شد جمعه و دیگر خبری از سفرت نیست دیگر خبری از سفر پُرثمرت نیست ای خادم ایران! نکند خسته شدی تو در گوشه ی دِه‌کوره چرا پس گذرت نیست؟ برخیز و ببین بتکده ها هلهله دارند ای بت شکن ناب،نشان از تبرت نیست افتاده چرا روی زمین تاج سیادت؟ عمّامه ی خاکی ز چه رو، روی سرت نیست؟ در جنّتِ حق هستی و صد شکر که دیگر بی معرفتی ، طعنه زنی، دُور و بَرَت نیست ای مرثیه خوانِ پسر فاطمه برخیز ایران همه روضه‌ست ولی چشم ترت نیست... ۱۴۰۳/۳/۴