eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به بزرگواری شهید سید ابراهیم رئیسی آخرین لحظه روبه روی حرم جز شهادت چه خواستی از او گفته بودی که ضامنت بشود در شب جشن، ضامن آهو ما به دنیا شما به دین مشغول ما کجا و شما کجا بودید بهترین افتخارتان این است که شما خادم الرضا بودید نه فقط خادم الرضا بلکه خادم مردمی که محتاج اند با نگاه تو رام خواهد شد موج هایی که گاه مواج اند چشم ما مثل آخرین سدی که به دستانتان رقم خورده اشک دارد ولی نمی‌ گرید‌ چون که با غیرتش قسم خورده کشورم رنگ غم به تن کرده است سر به زانوی خود نیاورده رهبر ما اگرچه غمگین است خم به ابروی خود نیاورده از شهیدان همیشه می گفتی که نصیب تو لطف حضرت شد خوش بحال شما که در دنیا آخرین رزقتان شهادت شد 🖤
‹امشب ای ماه به درد دل من تسکینی›
تقدیم به امام مهربانی‌ها علی بن موسی الرضا علیه السلام آری چه دیدنیست در آن لحظه حالشان آن ها که می خورند از آن می، حلالشان! وا می‌شود به شوق حرم سفره‌های دل حتی کبوتران زبان بسته بالشان یک عده با تواند و به ایمان رسیده‌اند هم در فراق با تو و هم در وصالشان آنان که دل به خانه ی خورشید داده اند یک گوشه چشم توست جواب سوالشان خورشیدی و شعاع نگاه تو می رسد در خانه ی معطر جان زلالشان یک عده نیز مثل من از دور با تواند در عالم تصوّر و فکر و خیالشان ما دور مانده‌ایم از آن آستانِ فیض آن‌ها که می‌روند حرم خوش به حالشان ...
مردی که شهید تهمت و بهتان بود بی شک که نماد خدمت و ایمان بود با یاری حق گره‌گشایی می‌کرد در فکر زدودن غم انسان بود
رسیده جان به لبش طاقت سکوت ندارد وطن سری به تن و قوت لایموت ندارد میان بازی مرگ است شهر غزه و دنیا شبیه داور کور و کری که سوت ندارد زده است در دل آتش قیام کرده دعایی به غیر آمدن «قبله» در قنوت ندارد هنوز غزه نفس می کشد به رغم خرابی برای خاک وطن چاره جز ثبوت ندارد کجاست غیرت قوم عرب که قدر نسیمی تحملی به تنش کاخ عنکبوت ندارد به قد کشیدن خود غره است لشکر صهیون!؟ صعود کردن فواره جز سقوط ندارد
سلام ای آفتابِ زندگانی نسیمِ روح‌بخشِ جاودانی بیا در باغِ دل، تا می‌توانی بپا کن مهربانی!‌ مهربانی!
بر دوش زمین به غیر غم باری نیست خوابیم و کسی به فکر بیداری نیست این است عقوبت جهان، چون ما را با مهدی صاحب الزمان کاری نیست
هدایت شده از اشعار "عاصی"
مادر که باشد زینبی در راه زهرا(س) حتما پسر هم می شود سرباز مولا(عج) نان حلال از یک طرف ایمان از آن سو رزق شهادت می شود حتماً مهیّا "عاصی" 🍃🇮🇷🍃😭 🌹 نثار شهدا ۳صلوات
🔸 آشیان در مه فرو رفته است از چه کوه های ورزقان در مه مگر خاموش گردیده است شمع عاشقان در مه نمی‌آید صدای تیشه‌ی فرهادها دیگر چرا تلخ است کام ملتی بی‌باغبان در مه ز پشت کوه قاف آید صدای ضجه و زاری مگر سیمرغ ما کرده است اینک آشیان در مه چرا قهر است با ما این طبیعت در بهارانش گمانم گم شده امروز مردی قهرمان در مه برای آب آوردن برای مردمی تشنه به دریا زد دلش را سیدی وقت اذان در مه صدایی آمد از این آسمان گویی ملائک بود که می‌آیند جمعی از زمین تا آسمان در مه صدا پیچیده در کوه و ندا آمد ز سمت آن که از سوز دل آتش شده آتشفشان در مه گمانم ابر هم از داغ یاران گریه سر داده که زاری می‌کند او نیز با ما توامان در مه تمام خاک ایران را گرفته ابری از ماتم خراسان و ری و کرمان و آذربایجان در مه شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا قصد سفر کرده است یاران کاروان در مه 🖤🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ولادت رضا پر زدی از خود به خدا... 🔹مداحی محمود کریمی در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت
باید که انیس و یاور من بشوی آیینهٔ عشق و باور من بشوی ای‌ شاعرهٔ خوش‌قلمِ خوش‌سیما باید که عروس مادر من بشوی 🙂
پنهان پشت تمام این اشیاء بود پنهان شده بود و باز هم پیدا بود این خلقت و حشر و نشر این مرگ و حیات قایم باشک بازی او با ما بود
سدِّ احساسم شکست، آرامشم را آب برد لحظه‌ی‌ویرانی‌ام‌را دید و او را خواب برد عطر ناب خاطراتش این منِ دیوانه را صبح‌و‌ظهر‌و‌نیمه‌شب‌تا کوچه‌ی‌مهتاب برد صوتِ زیبای اذانِ چشم‌های مؤمنش ساقی میخانه را تا مسجد و محراب برد حکم شرعی نگاهش را دلم با اعتراض طبقِ اصل "لاضرر " در محفل طلاب برد رعیتم... اما شکایت می‌برم پیش خدا خوشه‌های گندمِ عشق مرا ارباب برد
باور کنم این حرف پایانی است؟ این غم تمام ماجرایت بود؟ باور کنم سرمستی دشمن پایان تلخ این حکایت بود؟ هر بار رفتی، با خود آوردی یک پرتو از خورشید روشن را می‌رفتی اما بازمی‌گشتی باور کنم این برنگشتن را؟ در شهر می‌گویند: «خوشبختی از آسمان ما سفر کرده ققنوس در خاکستر خود سوخت سیمرغ از ایران حذر کرده از خوان هفتم رد نشد رستم بیرون نیامد یوسف از چاهش کیخسرو گم شد در میان مه می‌سوزد ابراهیم در آتش» پایان این خط نقطه بگذارم؟ نه! رفتنت پایان راهت نیست این قصه اینجا می‌شود آغاز این غصه همرنگ نگاهت نیست ققنوس می‌سوزد ولی روزی خاکسترش ققنوس خواهد شد در بار اول نه، ولی رستم از خوان هفتم عاقبت رد شد یوسف به زندان و به چاه افتاد اما عزیز مصر و مردم شد کیخسرو خود را تازه پیدا کرد کیخسرو کی در برف و مه گم شد؟ جای تو در آتش نه ابراهیم جای تو اکنون در گلستان است روزی می‌آیی با شهیدان، با ماهی که پشت ابر پنهان است
ای آرزوی اول و آخر! ندیدمت دنیا که هیچ! در دل محشر ندیدمت شک را درون کوچۀ حیرت گذاشتم در انتهای جادۀ باور   ندیدمت   یک روز در قیافۀ مؤمن درآمدم یک روز هم به جامۀ کافر... ندیدمت! در جستجوی مهر تو رفتم به آسمان با چشم‌های باز و کبوتر...  ندیدمت هم سر زدم به سرو سرافراز در پی‌ات هم سر زدم به لالۀ پرپر... ندیدمت کردم بغل به عشق تو سجاده را و بعد رفتم سراغ بوسۀ ساغر...  ندیدمت! ای صدق محض! وعدۀ دیدارمان چه شد؟ دیدی که مرگ آمد و آخر ندیدمت؟ زیبای من! کجاست محلّ زیارتت؟ باید ببینمت، بله! باید ببینمت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از عطر حرم، قلب مصفا دارم هرچند دلی خسته ز دنیا دارم باز است درِ باغ اجابت وقتی در سینه محبت رضا را دارم
تفاوت دارد اینکه مرد میدان عمل باشی و یا مانند بعضی‌ها، فقط اهل دغل باشی تفاوت دارد اینکه درد مردم مشکلت باشد و یا ذهنت فقط درگیر ریش خوشکلت باشد تفاوت دارد اینکه دوستانت با صفا باشند و یا دور و برت «خنّاس‌های آشنا» باشند تفاوت دارد اینکه اتّکایت بر خدا باشد و یا اندیشه‌ات تنها رضای کدخدا باشد تفاوت دارد اینکه منطقت خودباوری باشد و یا وابستهٔ مطلق به امضای کری باشد تفاوت دارد اینکه خادمی بی‌ادّعا باشی و یا پُر چانه‌ای آکنده از باد هوا باشی تفاوت دارد اینکه از خدا لبخند می‌خواهی و یا شب‌های ساحل‌های اسکاتلند می‌خواهی تفاوت دارد اینکه با فقیران همنشین گردی و یا با دیدن بی‌همنشینان خشمگین گردی تفاوت دارد اینکه در کنار کارگر باشی و یا از داخل شاسی‌بلندت دیده‌ور باشی تفاوت دارد اینکه تا کمر در گِل، زمان سیل و یا ویلای قشمت باشی و میگو نمایی میل تفاوت دارد اینکه رسم لابی را براندازی و یا ایل و تبارت را مدیران کلان سازی تفاوت دارد اینکه منتقد را محترم دانی و یا با جمله‌های تلخ، از او رو‌ بگردانی تفاوت دارد اینکه راهکارت باشد ارزشمند و یا تا آب‌خوردن را به برجامت دهی پیوند تفاوت دارد اینکه جمعه هم باشی سر کارت و یا هر روز، با تأخیر آیی دفتر کارت تفاوت دارد آری، این کجا و آن کجا، مردم؟! که‌ این‌ در‌ غیرتش‌ غرق است‌ و آن‌ در‌ عشرت‌ خود گم () @meeghat
إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ مادر سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله دار فانی را وداع گفت. 🏴درود خدا بر شیرزنی که فرزندی تربیت کرد که خوارکننده صهیونیست شد 🏴عرض تسلیت به جبهه‌ی مقاومت و سیدِ عزیز و استوارمان.
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش آمدی به جهانم به این پری‌خانه
با غم و غصه ها چه کار کنم تو بگو ای خدا چه کار کنم غصه هجر را دوایی نیست من به غیر از دعا چه کار کنم از غریبه دلم شکسته نشد با غمِ آشنا چه کار کنم من وفا کرده ام ولی یارم نکند جز جفا، چه کار کنم وسطِ این‌ همه گرفتاری دیگر ای دل! تو را چه کار کنم ۵ خرداد ۱۴۰۳
اگر تَرَک نمی خورد سبز نمی شد
تفاوت دارد اینکه مرد میدان عمل باشی و یا مانند بعضی ها، فقط اهل دغل باشی تفاوت دارد اینکه درد مردم مشکلت باشد و یا ذهنت فقط درگیر ریش خوشکلت باشد تفاوت دارد اینکه دوستانت باصفا باشند و یا دور و برت «خنّاس های آشنا» باشند تفاوت دارد اینکه اتّکایت بر خدا باشد و یا اندیشه ات تنها رضای کدخدا باشد تفاوت دارد اینکه منطقت خودباوری باشد و یا وابسته ی مطلق به امضای کری باشد تفاوت دارد اینکه خادمی بی ادعا باشی و یا پُر چانه ای آکنده از باد هوا باشی تفاوت دارد اینکه از خدا لبخند میخواهی و یا شبهای ساحل های اسکاتلند میخواهی تفاوت دارد اینکه با فقیران همنشین گردی و یا با دیدن بی همنشینان خشمگین گردی تفاوت دارد اینکه در کنار کارگر باشی و یا از داخل شاسی بلندت دیده ور باشی تفاوت دارد اینکه تا کمر در گِل به وقت سیل و یا ویلای قشمت باشی و میگو نمایی میل تفاوت دارد اینکه رسم لابی را براندازی و یا ایل و تبارت را مدیران کلان سازی تفاوت دارد اینکه منتقد را محترم دانی و یا با جمله های تلخ، از او رو‌ بگردانی تفاوت دارد اینکه راهکارت باشد ارزشمند و یا تا آب خوردن را به برجامت دهی پیوند تفاوت دارد اینکه جمعه هم باشی سر کارت و یا هر روز، با تأخیر آیی دفتر کارت تفاوت دارد آری، این کجا و آن کجا، مردم! که‌این‌در‌غیرتش‌غرقست‌وآن‌در‌عشرت‌خودگم (طائف)
هدایت شده از اشعار "عاصی"
از نماز روز یکشنبه مکن غفلت که این... توبه شاید توبه مقبول باشد از برت هم شود رزقت زیاد و هم شود راضی خدا هم شود راضی پدر مادر و اهل و همسرت ماه ذی القعده بخوان یکشنبه جانم این نماز تا شود دور هر بلا ای نازنینم از سرت "عاصی" 🍃🌹🍃🌹 👈التماس دعا
گلهای سرخ باغ ترا می شناختند مهتاب و چلچراغ ترا می شناختند لبخند تو بهار شکوفان عشق بود یاران بر این سیاق ترا می شناختند هر اتفاق خوب به هرجا که می فتاد فردای اتفاق ترا می شناختند فرقی نداشت حاضر و غایب کجاستی چون ماه در محاق ترا می شناختند حتی میان کوچه‌ی تاریک ، مردمان از دور بی چراغ ترا می شناختند من فکر می‌کنم که تمام ستاره‌ها با شور و اشتیاق ترا می شناختند