eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با عشق دوباره عهد بستیم ای مرگ از دل، تبِ ترس را گسستیم ای مرگ هر بار به شهر ما شهیدی آمد در مجلس ختم تو نشستیم ای مرگ
پشت سر تو، شعر نگاهم بارید از قافیه‌اش، ردیف آهم بارید تو رفتی و این رباعی ناخوانده بر حال من و سختی راهم بارید...
مگیر خرده به اشکم که می‌شود جاری کشانده طرز نگاهت مرا به بیماری دریغ می‌کنی از من کلام قلبت را نوشته بین دو چشم تو خویشتن داری ببین گرفته عزیزم دل از هوای سکوت و از دقایق عمرم فضای تکراری به روی شاخه‌ای از گل که داده‌ای دستم نوشته‌ای که بگویم مرا چه پنداری؟ تو آن حکایت عشقی به دفتر قلبم شبیه ماه قشنگی به شب پدیداری وجود پاک تو از من و در برابر آن تمام عمر سیاهم برای تو آری کشانده طرز نگاهت مرا به بیماری بگو به جان عزیزت که دوستم داری
♡ سفر نکرد دل من به آسمان خودم به خاک رفت و نزد سر به کهکشان خودم درون محفل بیگانه‌ها به شادی رفت شبی نشد دل دیوانه میهمان خودم سپرد گوش به ناقوس و سجده کرد به بت نخواست بشنود از کعبه و اذان خودم نداشت فایده عمرم بدون دیدن تو نداشت آینه تصویر جز زیان خودم گل خیال تو را کاشتم درون دلم چه خوب! هستم از امروز باغبان خودم نه اهل شعرم و نه آدم مناجاتم که حرف می‌زنم این‌گونه با زبان خودم کجاست مرهم آغوش بی‌همانندت که از گزند جهان خسته‌ام به جان خودم کجا بگردم و پیدا کنم تو را ای خوب! کجاست خانۀ مهر تو مهربان خودم! خدای مهربانم @eitaaparvanegi
ای که در هنگام خدمت با همه کردی وداع مثل بعضی ها نبُردی از مقامت انتفاع وای بر ما گر بخواهد بعد تو دیوانه ای در عبور از کوه ،با اسنپ بگیرد ارتفاع
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پر لاله شده زمینِ گلگون رفح خون می‌ریزد ز قلب زیتون رفح ای صاحب ذوالفقار، عجل لفرج آه از دل و دیدگان پر خون رفح
رم میکند در واژگان هی مرکب شعری آه از پریشانی طبع آه از تب شعری دریای مضمون واژگون و شاعری دلخون وقتی نگاهی خیمه زد جایی لب شعری جایی نمیرفتم اگر بحثت نمی آمد در انجمن های قمر در عقرب شعری... موی تو شب چشم تو شب بوی توهم شب بو تو همزمان هم شعر هستی هم شب شعری... میخواستم دستم به دامان تو باشد عشق... دلدادگی دینم شد و یک مذهب شعری سروش وطن پور | کوچه بن بست... 1403/2/21
رفح یک بغض سنگین دارد انگار! به گونه اشک خونین دارد انگار! میان آتش و خاکستر و دود ردیفی درد رنگین دارد انگار! سیده محبوبه هاشمی زاده
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نَخلِ دل را گر تکانـــــم بعـــد تو، جـــای رُطَـب خاک بر فرقم نشیند... خاک بر فرقم رفیق...
همیشه خواسته ام از خدا فقط او را چنان که خسته تنی، چای قند پهلو را!