eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش کمی شیعه مولا بشویم دنباله‌رو مکتب زهرا بشویم مانندْ به هر کسی شدی، از آنی ای کاش کمی شبیه آنها بشویم
غیر زهرا که به‌جز "حق" به‌کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
حق، فاطمه هست و مرتضی حق‌دار است ای شکر خدا که حق به حق‌دار رسید
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد #محمود_اکرامی‌فر 📣 توجه❗️ #مسابقهٔ_شعر_غدیر: با موضوع: ولایت و ا
بزرگوارانی که شعر برای شرکت در مسابقه‌ی غدیر می‌فرستند دقت کنند. باز هم تاکید می‌کنم شعر باید نوسروده باشه و فقط یک شعر یا دو رباعی بفرستید
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطف بی‌حد می‌دهی، مهر و محبت می‌دهی کی گدایت را رها کردی؟ مدد موسی الرضا
امروز میان آسمان ها غوغاست در باغ بهشت بزم شادی برپاست لبخند نشسته روی لب های نبی زیرا که عروسی علی و زهراست
حُسن لیلی، اگر آن است که مجنون می‌گفت هرکسی عاشق لیلی نشود، مجنون است! ❤️ خودت بیا بقیهٔ شعراشو بخون ❤️ 🌷 شعراتم بده برات منتشر کنیم 🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
حُسن لیلی، اگر آن است که مجنون می‌گفت هرکسی عاشق لیلی نشود، مجنون است! #سعید_پورطهماسبی ❤️ خودت بیا
به نظرم این کانالو حتما داشته باشین شاید بهترشو پیدا نکنید ☺️🌹 پراز شعرهای عاشقانه‌❣ و عارفانه‌ و آیینی‌ @shaeranehayemahkhaky @shaeranehayemahkhaky
گاهی برای گریهٔ تو شانه می‌شوم من با پرنده‌های تو هم‌لانه می‌شوم این‌بار هم بساز برایم قفس ولی بی آسمان چشم تو ویرانه می‌شوم در من بریز زمزمهٔ شاد رود را با من مرور کن غم بود و نبود را وقتی تنیده‌ای به دلم تار و پود را شوق جدید یک زن دیوانه می‌شوم ابریشمی‌ترین غزلم را به سوی تو پیوند می‌زنم دل خون را به موی تو مانده است در هوای سرم آرزوی تو هر شب حریر موی تو را شانه می‌شوم با غم بنوش مستی شعر تر مرا در گوش باد زمزمه کن باور مرا مرهم بنه جراحت بال و پر مرا می‌سوزم و شبیه تو افسانه می‌شوم گاهی برای زخم صدایم گلو بیار یا ذره‌ای برای دلم آبرو بیار این جام را بگیر و به جایش سبو بیار من با تو در تدارک پیمانه می‌شوم از من اگر چه عطر تنت را گرفته‌ای با گریه‌های من دهنت را گرفته‌ای از من خیال را، وطنت را گرفته‌ای من با خودم به‌جای تو بیگانه می‌شوم خالی است بی‌تو زندگی این به غم دچار پرواز آرزوی قشنگی است در بهار من کرم کوچکی که پس از رنج بی‌شمار در پیله‌های مهر تو پروانه می‌شوم
کیست در شان تو بانو؟ بی گمان تنها علی قدر زر زرگر شناسد قدر زهرا را علی ...
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت...
چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم